نویسنده منوچهر منوچهری ( بیدل )
تَرانه به شعر و آهنگي که براي هم ساخته شده باشندخوانندهاي شعر آن را تحت قواعد موسيقيايي اجرا کرده باشد گفته ميشود
به گفتهٔ ديگر هر شعري که قابليت موسيقيايي داشته باشد را ميتوان ترانه دانست
ترانه يکي از زيباترين نوع موسيقي شعر مي باشد ولي ترانه خود زير مجموعه اي از شعر است و همين ترانه سرايي است که به شعر اعتبار بخشيده است ، ترانه خود سبکي مستقل از ديگر سبک ها است و بهترين نوع از قالب هاي شعري است که با لحن موسيقايي طراوت و با زيبايي خاصي که دارد، ابزاري براي بيان احساسات و انديش هاي سياسي و اجتماعي است و ترانه در واقع ريشه در شعر دارد و يک سري از قوانين شعر را رعايت مي کند، ولي خود به تنهايي داراي تعريفي مشخص مي باشد ترانه همانند شعر و وزن مي باشد و از اين حيث شباهت بسياري به شعر دارد ولي تفاوت عمده شعر و ترانه اين است که ترانه داراي يک پيوند دروني با موسيقي است .از ديگر ويژگي هاي عمده ترانه بايد به زبان ساده آن اشاره کرد يکي ديگر از مواردي که ترانه سرا را مجبور به ساده نويسي مي کند اين است که چون ترانه بر روي موزيک و آهنگ قرار مي گيرد و با صداي خواننده به گوش مردم مي رسد ؛ در نتيجه تمام ذهن شنونده متوجه معني ترانه نيست بلکه قسمتي از آن متوجه موزيک ترانه و قسمتي متوجه صداي خواننده مي باشد از ديگر نکاتي که در ترانه بايد رعايت گردد استفاده از کلمات و زبان روز مردم است و دوري کردن از زبان کلاسيک بطور مثال ما در مکالمات روزانه خود نمي گوييم : " ز ره رسيدي" بلکه مي گوييم : "از راه رسيدي" پس بايد در ترانه سرايي به اين نکته توجه داشت که زبان و ادبيات فولکوريک ابزار ترانه سرا قرار گيرد بر خلاف تصور اکثر مردم با توجه به نکاتي که گفتم ترانه سرايي از شعر سرودن مشکل تر است.
شاعري که هنوز نام ادوات موسيقي را نمي داند و ريتم و هارموني در موسيقي را نفهميده و با اين هنر حتي به طور عام آشنايي اندکي ندارد نبايد به ترانه شدن شعرش راضي شود ، اهميت تلفيق شعر و آهنگ را نبايد از خاطر برد ، اين تلفيق را ترانه سرا و آهنگساز و خواننده بايد توأم انجام دهند .
گنجاندن مضامين اجتماعي و تصوير سازي در شعر ترانه اگر بخواهد خوب جا بيفتد کار دشواري است شعر کلاسيک ، وزن يکدست دارد و دشوار است که بتواند دگرگوني هاي روحي که وظيفه ي موسيقي است در آدمي برقرار کند مگر گاهي اوقات در سرودهاي آييني و مقامي معمولا مثله کردن شعر هم راه به جايي نمي برد هر چند نوازندگان و خوانندگان به طور اعم شاعر نيستند مگر تعداد انگشت شماري و همين تعداد انگشت شمار گهگاه ترانه اي گفته اند نافذ و ماندگار ...
ساختار اصلي ترانه :
استخوان بندي يک ترانه شامل چندين بخش ميشود که اين بخشها در جايي به هم وابستهاند يا اصولا مستقل از هم هستند:
۱: وزن مناسب
۲: طرح اصلي (موضوع ترانه): اصليترين تقسيم بندي طرح اصلي عبارست از:عشق،اجتماع، آميزهاي از هر دو
۳: شخص (طرز بيان): که منظور از آن طرز بيان موضوع ترانهاست و به دو شکل اول شخص و سوم شخص در ترانه جريان دارد و در مواردي تلفيقي از اين دو
۴: زبان سرايش: که ميتواند زبان گفتاري باشد يا زبان معيار نوشتاري
و همچنين مهمترین ويژگي هاي يک ترانه ماندگار:
1 – هم خواني با صداي خواننده
2 – سادگي و رواني در عين داشتن صور خيال
3 – همخواني با ملودي و سرعت آهنگ
4 – تنوع و رنگ آميزي در ميزانها
5 – عدم تکرار بيش از حد بندها
6 – ارتباط قوي طولي
7 – تازگي عبارات برجسته ي شعر ترانه
8 – تنوع در وزن
در دوران معاصر، قافيهدار بودن و سازگار بودن شعر با عروض ديگر از پيششرطهاي ترانه بودن يک شعر نيست
درونمايهٔ ترانهها معمولاً تودهاي و عاميانه و احساسي است ، فراق، غربت، عشق و محبت، دشمني، دادخواهي، مبارزه با ظلم و ستم، آموزش و از موضوعات اصلي ترانهها هستند
در ابتداي دورهٔ معاصر اکثر ترانههاي فارسي تغزل به سبک عراقي بوده و به پيروي از بزرگان اين سبک مانند حافظ و سعدي سروده شده است از آنجا که تنها سبک موجود آن روزگار موسيقي رديفي و دستگاهي بود، تا سالها در زبان و قالب ترانه تغيير جدي پديد نيامد .
در سالهاي آغازين دههٔ پنجاه، با آغاز موج نوي ترانه يا همان ترانهٔ نوين و تولد موسيقي پاپ در ايران، زبان به فراخور موسيقي دچار شکستگي شد و به واقع به زبان گفتاري مردم کوچه و بازار نزديک شد ترانه از آن پس از تعاريف قالبهاي کلاسيک بيرون آمد و در حقيقت تعريف آن ديگرگون شد از آن تاريخ تا امروز تغيير بنيادين به مثابهٔ آنچه در دههٔ ۵۰ اتفاق افتاد، در ترانه رخ ندادهاست ولي شاهد فراز و نشيبهاي بسياري به فراخور تغييرات فرهنگي، سياسي و اجتماعي، در آن بودهايم
واژةٔ ترانه در قديم در معناي رباعي بهکار ميرفت در معني ديگري در قديم به هر تصنيفي که سه گوشه داشته باشد ترانه گفته ميشد در قديم همچنين واژهٔ ترانه را گاه در معناهاي سرود، نوا و نغمه بهکار ميبردند .
تمايز بين ترانه و شعر:
بعضي به اشتباه ترانه را معادل شعر مي دانند حال آنکه شعر چه در قالب شعر کلاسيک و چه در قالب شعر آزاد يک اتفاق ادبي صرف است که احساسي را با کمک کلمات و خيال پردازي به خواننده منتقل ميکند که در هر دو سبک کلاسيک و آزاد مقتضيات و قواعد خاص خود را دارد ، اما ترانه سروده اي است که به هدف هم آغوش شدن با موسيقي نوشته مي شود اين نوشته بايد بتواند براي قالب موسيقايي مدّ نظر سراينده يا آنچه با هماهنگي آهنگساز تعيين مي شود، کارکرد مناسبي داشته باشد شعر مي تواند به عنوان ترانه هم استفاده شود ( مانند شعرهاي حافظ در موسيقي سنتي) اما ترانه محدود به شعر نيست در ترانه الزامي به رعايت پارامترهاي شعري نيست و مهم اين است که ترانه بتواند با موسيقي مورد نظر يک ترکيب دلنشين ايجاد کند
به اين ترانه توجه کنيد : گل گندم مال من/ هر چي که دارم مال تو-- يه وجب خاک مال من / هر چي مي کارم مال تو يا اين
ترانه: باز اي الهه ناز/ با غم من بساز-- کاين غم جانگداز/ برود زبرم
وترانههاي ديگري که ماندگار شده اند اما خودِ متن ترانه از نظر ادبي ارزش شعري چنداني ندارد اما نوشته بسيار مناسبي براي کارکرد موسيقايي بوده و در ترکيب با موسيقي مناسب خودش بسيار دلنشين شده اند ترانهها به خصوص در کارهاي جديد مانند رپ يا راک و کارهاي مدرن ديگر حتي از اول تا آخر يک ترانه مي تواند با تغيير ريتم و وزن همراه باشد يا حتي در مواقعي بدون وزن باشد و يا هر نوآوري که ترانه سرا و آهنگ ساز برايش در نظر بگيرند مهم اين است که مجموعه کار يک اثرِ قابل قبول از آب در بيايد به اين ترانه توجه کنيد:
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم خود را چو فرو ريزم با خاک درآميزم و گرنه من همان خاکم که هستم...
يک روز سر زلف بلوندت چينم بهر دل مسکينم اينمجگرماينماينم يک روز که باشم مستلايعقل و ترد و سست يک روز ارس گردماطراف تو را گردم کشتيي شوم جارياز خاک برآرم توبر آب نشانم تو دور از همه بيزاري درياي خزر گردمخواهي تو اگر جونم محصول هنر گردمخواهي تو اگر جونم يک روز بصر گردميک روز نظر گردم پانصد سر سردرگماي واي
حبل المتين گيستجمعاً به تو آويزيم لاتفرقو و اعتصموا واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا
( خواننده و آهنگساز محسن نامجو)
در دوران معاصر، قافيهدار بودن و سازگار بودن شعر با عروض ديگر از پيششرطهاي ترانه بودن يک شعر نيست
درونمايهٔ ترانهها معمولاً تودهاي و عاميانه و احساسي است ، فراق، غربت، عشق و محبت، دشمني، دادخواهي، مبارزه با ظلم و ستم، آموزش و از موضوعات اصلي ترانهها هستند
در ابتداي دورهٔ معاصر اکثر ترانههاي فارسي تغزل به سبک عراقي بوده و به پيروي از بزرگان اين سبک مانند حافظ و سعدي سروده شده است از آنجا که تنها سبک موجود آن روزگار موسيقي رديفي و دستگاهي بود، تا سالها در زبان و قالب ترانه تغيير جدي پديد نيامد .
در سالهاي آغازين دههٔ پنجاه، با آغاز موج نوي ترانه يا همان ترانهٔ نوين و تولد موسيقي پاپ در ايران، زبان به فراخور موسيقي دچار شکستگي شد و به واقع به زبان گفتاري مردم کوچه و بازار نزديک شد ترانه از آن پس از تعاريف قالبهاي کلاسيک بيرون آمد و در حقيقت تعريف آن ديگرگون شد از آن تاريخ تا امروز تغيير بنيادين به مثابهٔ آنچه در دههٔ ۵۰ اتفاق افتاد، در ترانه رخ ندادهاست ولي شاهد فراز و نشيبهاي بسياري به فراخور تغييرات فرهنگي، سياسي و اجتماعي، در آن بودهايم
واژةٔ ترانه در قديم در معناي رباعي بهکار ميرفت در معني ديگري در قديم به هر تصنيفي که سه گوشه داشته باشد ترانه گفته ميشد در قديم همچنين واژهٔ ترانه را گاه در معناهاي سرود، نوا و نغمه بهکار ميبردند .
تمايز بين ترانه و شعر:
بعضي به اشتباه ترانه را معادل شعر مي دانند حال آنکه شعر چه در قالب شعر کلاسيک و چه در قالب شعر آزاد يک اتفاق ادبي صرف است که احساسي را با کمک کلمات و خيال پردازي به خواننده منتقل ميکند که در هر دو سبک کلاسيک و آزاد مقتضيات و قواعد خاص خود را دارد ، اما ترانه سروده اي است که به هدف هم آغوش شدن با موسيقي نوشته مي شود اين نوشته بايد بتواند براي قالب موسيقايي مدّ نظر سراينده يا آنچه با هماهنگي آهنگساز تعيين مي شود، کارکرد مناسبي داشته باشد شعر مي تواند به عنوان ترانه هم استفاده شود ( مانند شعرهاي حافظ در موسيقي سنتي) اما ترانه محدود به شعر نيست در ترانه الزامي به رعايت پارامترهاي شعري نيست و مهم اين است که ترانه بتواند با موسيقي مورد نظر يک ترکيب دلنشين ايجاد کند
به اين ترانه توجه کنيد : گل گندم مال من/ هر چي که دارم مال تو-- يه وجب خاک مال من / هر چي مي کارم مال تو يا اين
ترانه: باز اي الهه ناز/ با غم من بساز-- کاين غم جانگداز/ برود زبرم
وترانههاي ديگري که ماندگار شده اند اما خودِ متن ترانه از نظر ادبي ارزش شعري چنداني ندارد اما نوشته بسيار مناسبي براي کارکرد موسيقايي بوده و در ترکيب با موسيقي مناسب خودش بسيار دلنشين شده اند ترانهها به خصوص در کارهاي جديد مانند رپ يا راک و کارهاي مدرن ديگر حتي از اول تا آخر يک ترانه مي تواند با تغيير ريتم و وزن همراه باشد يا حتي در مواقعي بدون وزن باشد و يا هر نوآوري که ترانه سرا و آهنگ ساز برايش در نظر بگيرند مهم اين است که مجموعه کار يک اثرِ قابل قبول از آب در بيايد به اين ترانه توجه کنيد:
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم خود را چو فرو ريزم با خاک درآميزم و گرنه من همان خاکم که هستم...
يک روز سر زلف بلوندت چينم بهر دل مسکينم اينمجگرماينماينم يک روز که باشم مستلايعقل و ترد و سست يک روز ارس گردماطراف تو را گردم کشتيي شوم جارياز خاک برآرم توبر آب نشانم تو دور از همه بيزاري درياي خزر گردمخواهي تو اگر جونم محصول هنر گردمخواهي تو اگر جونم يک روز بصر گردميک روز نظر گردم پانصد سر سردرگماي واي
حبل المتين گيستجمعاً به تو آويزيم لاتفرقو و اعتصموا واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا
( خواننده و آهنگساز محسن نامجو)
- چهره هاي موسيقي ايران
- نگاهي اجمالي به تاريخ ترانه سرايي در ايران نوشته آقاي سعيد كريمي است ، اين مطلب برگرفته از وب سايت وازنا است
الف ) پيش از شيدا
مانند بسياري از هنرها تاريخ دقيقي براي پيدايش ترانه (يعني سرودن شعر بر پايه ي ملودي) و اين که چه کسي نخستين ترانه را سروده است نمي توان يافت پيشينه ي ترانه سرايي در زبان پارسي به متن هاي ساساني باز مي گردد و "خسرواني" هايي که به باربد منسوب است وي موسيقي دان و بربت نواز دربار خسرو پرويز بوده است که شعرهايش را با ساز مي نواخته و مي خوانده است از او در متن هاي ادبي بسيار ياد شده و ۳۰ لحن او در ادبيات کلاسيک پارسي معروف است نمونه ي خسرواني زير را به وي نسبت داده اند:
قيصر، ماه را ماند و خاقان خورشيد
که خواهد ماه پوشد که خواهد خورشيد
ب ) دوره ي نخست ( ١٢۵٠- ١٣١٩)
تعريفي که امروزه از ترانه و ترانه سرايي ارايه مي شود، با علي اکبرخان شيرازي متخلص به شيدا (١٢٢٢- ١٢٨۵ ش مدفون در ابن بابويه شهر ري) آغاز مي شود او بي شک و از نظر بسياري، احياگر هنر ترانه سرايي در دوره ي معاصر ايران است که با آگاهي و تسلط بر ظرايف شعر و موسيقي به تصنيف سازي پرداخت و به آن وجه ادبي بخشيد قديمي ترين تصنيف هايي که امروزه به صورت کامل در اختيار داريم، از شيداست تصنيف هايي چون: امشب شب مهتابه، بت چين ، دوش دوش، عقرب زلف کجت، شب وصل، سلسله ي موي دوست، در فکر تو بودم، صورتگر نقاش چين و
تا پيش از شيدا، تصنيف داراي شکل ادبي و رسمي نبوده و داراي عبارت هايي گاه سخيف و مبتذل بوده است و توسط خواننده هاي دوره گرد اجرا مي شده است نمونه هايي از اين ترانه ها در کتاب کوچه ي شاملو گرد آمده است
براي نمونه :
آلو آلو آلو آلو آلوچه
قرِخوب خوب مي خواي، بزن تو کوچه
آلو آلو آلوچه آلو
نومزد بازي خوبه پهلو به پهلو
و مانند آن
و يا هجويه ايي که مردم براي مظفر الدين شاه ساخته بودند با اين آغاز:
آبجي مظفر اومده، بلگِ چغندر اومده
عارف قزويني در باره ي شيدا مي گويد: "مرحوم ميرزا علي اکبر شيدا تغييراتي در تصنيف داد و اغلب تصنيفاتش داراي آهنگ دلنشين است، مختصر سه تاري هم مي نواخت و تصنيف را اغلب نصف شب در راز و نياز و تنهايي درست مي کرد"
ابوالقاسم عارف قزويني (۵ ١٢٩- ١٣١٢ش) در اين دوره با سرودن اشعار با هيجان ملي ميهني و اجراي آن ها در کنسرت هايش، محبوبيت فوق العاده اي در ميان خاص و عام کسب کرد تا آن روزگار شکل عرضه ي موسيقي عمومن مجالس بزمي بود عارف براي نخستين بار اجراي کنسرت در ايران را بنياد نهاد و موسيقي و ترانه را به عنوان هنري جدي، رسمي و تأثيرگذار به همگان شناساند از عارف بيست و نه ترانه به يادگار مانده است که بيش تر آن ها بارها و بارها توسط خوانندگان متعدد اجراي مجدد شده است چند تن از مشهورترين آن ها به شرح ذيل است:
آمان آمان (در دستگاه شور با مطلع : اي آمان از فراقت آمان .به مناسبت ورود فاتحان به تهران در سال ١٢٨٥ش ) افتخار آفاق (در سه گاه) از خون جوانان وطن لاله دميده (در دشتي و به هنگام گشايش دوره ي دوم مجلس شوراي ملي) ننگ آن خانه که مهمان ز در خان برود (در افشاري و به هنگام اولتيماتوم روسيه براي اخراج مورگان شوستر امريکايي از ايران) از کفم رها شد قرارِ دل (در افشاري) چه شورها (در شور و به مناسبت آگاهي از مقاصد ننگين عثماني نسبت به آذربايجان) گريه کن (در دشتي و به مناسبت مرگ کلنل محمد تقي خان پسيان) بهار دلکش (در ابوعطا ) و از ديگر ترانه سرايان اين دوره بايد از امير جاهد و ملک الشعرا بهار نام برد اميرجاهد ( ١٢٧٤- ١٣۵۶) ترانه سازي با ذوق و توانا بود و بيش تر آثارش براي نخستين بار با صداي قمر و تار ارسلان درگاهي اجرا شده است از ترانه هاي مشهور وي بايد به: امان از اين دل که داد (در سه گاه) در بهار اميد (در افشاري) هزار دستان به چمن (در چهار گاه) و ملک الشعرا بهار از نخستين شاعران مطرح زمان خويش است که به ترانه سرايي به صورت اصيل آن يعني سرودن شعر بر پايه ي ملودي پرداخته و آثار ماندگاري نيز از خود به يادگار گذاشته است مانند: مرغ سحر (در ماهور با آهنگ مرتضي خان ني داود ) ز من نگارم (در ماهور با آهنگ درويش خان)
در اين دوره به جز ابداع کنسرت، شاهد نخستين نمونه هاي ضبط آثار موسيقيايي هستيم که البته با توجه به کمبود امکانات در داخل کشور، بيش تر اين صفحه ها در هند، لبنان و آلمان ضبط شده اند
ج ) دوره ي دوم ( ١٣١٩- ١٣٤٩ش)
با تأسيس راديو در سال ١٣١٩ش و تغيير و تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي پس از شهريور بيست در کشور، موسيقي و پيرو آن ترانه سرايي رنگ و بويي ديگر مي يابد از اين دوره راديو به عنوان رسانه اي فراگير که در دسترس همگان قرار دارد، به مهم ترين و تأثير گذارترين جايگاه عرضه ي موسيقي آن سال ها و تعيين کننده ي ذائقه ي موسيقيايي جامعه بدل مي شود و تا دهه هاي بعد اين نقش را حفظ مي کند مهم ترين جريان هاي قابل بررسي موسيقي آن سال ها در راديو و سينما شکل مي گيرد که البته در اين ميان راديو رسانه ي مؤثرتري ست
سال ١٣٣۵ش در راديو به کوشش زنده ياد داود پيرنيا برنامه ي "گل هاي جاويدان" و پيرو آن در سال ها ي بعد برنامه هاي "گل هاي رنگارنگ" ، "برگ سبز" ، "يک شاخه گل" و "گل هاي صحرايي" شکل مي گيرد اين برنامه ها به طور هفتگي و منظم تا سال ۵٧ ش پخش مي شد که به اجراي موسيقي ايراني اختصاص داشت و در دو بخش آواز و ترانه با دکلمه ي برگزيده از شعرهاي کلاسيک پارسي همراه بود مهم ترين و ماندگارترين آثار موسيقي رديفي ( آواز و تصنيف ) سده ي معاصر در اين برنامه ها اجرا شده است برجسته ترين هنرمندان موسيقي معاصر در اين برنامه ها همکاري داشته اند از آن جمله اند:
آهنگ سازاني چون : روح اله خالقي ، مجيد وفادار ، علي تجويدي ، مرتضي محجوبي ، مهدي خالدي ، پرويز ياحقي ، حبيب اله بديعي ، جواد معروفي ، انوشيروان روحاني ، همايون خرم ، اسداله ملک ، عطا اله خرم و
خوانندگاني چون: دلکش ، مرضيه ، بنان ، محمودي خوانساري ، ايرج ، علي اکبر گلپايگاني ، الهه ، پوران ، محمد رضا شجريان ، عبدالوهاب شهيدي و البته ترانه سراياني که به آنان " ترانه سرايان کلاسيک " نيز گفته مي شود هر چند تعدادي ترانه نيز از اينان مي توان يافت که در اين طيف قرار نمي گيرد کساني چون: رهي معيري ، معيني کرمانشاهي ، بيژن ترقي ، بهادر يگانه ، اسماعيل نواب صفا ، تورج نگهبان ، پرويز وکيلي و از ويژگي هاي " ترانه سرايي کلاسيک " تقدم ملودي بر کلام است که عمومن زباني رسمي با مختصات و زيبايي شناسي "سبک بازگشت" و عمومن همان مضمون ها ولي در قالب ترانه است در هر صورت، اين ترانه ها در آن سال ها محبوبيت و مقبوليتي فراوان داشتند و هنوز هم در موسيقي رديفي به جز کارهايي جسته و گريخته ، همان زبان و حتا فرم ملودي نويسي رواج دارد
د ) دوره ي سوم ( ١٣۵٠- ١٣۵٧ش)
هم زمان با موج سينماي ايران در اواخر دهه ي چهل، جريان تازه اي در ترانه سرايي ايران شکل گرفت که بعدها " ترانه سرايي نوين" ناميده شد بسياري ترانه ي "دو ماهي" شهيار قنبري را آغازگر اين جريان مي دانند ترانه اي با صداي گوگوش ، آهنگ بابک افشار و تنظيم واروژان با اين آغاز:
ما دو تا ماهي بوديم توي درياي کبود
خالي از اشکاي شور خالي از بود و نبود و
9999اين ترانه در زمستان سال ٤٩ نوشته و در بهار سال ۵۰ منتشر مي شود و مورد استقبال مردم نيز قرار مي گيرد (۱) خيلي زود ايرج جنتي عطايي، اردلان سرفراز و بعدها کساني چون زويا زاکاريان ، منصور تهراني و به اين جريان مي پيوندند و به نوشتن آثاري مي پردازند که از يک سو مقبوليت و محبوبيت در ميان عامه ي مردم پيدا مي کند و از سوي ديگر وجه ي ادبي و رسمي خود را دارند و از اين دوره مي توان "ترانه" را به عنوان " ژانري مستقل در ادبيات ايران " بررسي کرد
بدين ترتيب "ترانه سرايي نوين" با تاخيري پنجاه ساله نسبت به شعر معاصر، از زير سايه ي سنگين شعر کلاسيک رها مي گردد و به عنوان عنصري پويا ( و نه تفنني ) در زندگي شهروند معاصر ايراني زندگي خود را آغاز مي کند
منابع :
سرگذشت موسيقي ايران، روح اله خالقي
نام نامه ي موسيقي ايران زمين، مهدي ستايشگر
فيلم شناخت سينماي ايران (جلدهاي ١ تا ٤ )، غلام حيدري
نقد و بررسي موسيقي ملي – اقليما پرتو
پيوند موسيقي و شعر – حسين دهلوي
نفايس الفنون في عرايص العيون – محمد آملي
برگي از باغ – ناصر مجرد
مردان موسيقي – حبيب الله نصيري فرد