دوشنبه ۵ آذر
رهگذر
ارسال شده توسط سید سعید احمدی در تاریخ : سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶ ۰۲:۲۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۰۴ | نظرات : ۶
|
|
یک شب رهگذری را دیدم خسته و خاکی، به گمانم از راهی طولانی رسیده بود، بدون آنکه دعوتش کنم داخل آمدو کنج اطاق قلبم نشست از خستگی راه آرام آرام همانجا خوابش گرفت، نگاهش کردم دلم نیامد صدایش کنم گذاشتم خستگیش در برود تا بعد برود، ساعتی بعد برگشتم که جویای حالش شوم دیدم که خودش نیست ولی خستگی و خاک وجودش رو درو دیوار اطاق قلبم نشسته و دیگر بلند شدنی نیست.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۴۷۷ در تاریخ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶ ۰۲:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
خاااکم | |
|
درود به شما استاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت