بعد از یه روز خسته کننده تو یه تابستون داغ هیچ چیز مثل گپ با خان جون و نشستن روبروی حوض ماهی و دیدن اون ماهی گل قرمزی های شیطون و شمعدونی هاش و بوی خوش عطر گل مریم خونه اش سرحالم نمیاره...
دوتا استکان چای دارچین ریختم و رفتم سمت تخت تو حیاط ..
وقتی با اون چارقد گُلدارش و لپ های گُلیش دیدمش دلم بوسیدنشُ خواست ..
تو فکر بود رفتم از پشت سر دستهامُ دور گردنش حلقه کردم و بوسیدمش ...
آروم در گوشش گفتم باز داری به آقا جون فکر میکنی ؟
خندید..
خندید و دل من واسه خنده هاش ضعف رفت ..
رفتم روبروش با یه شیطونی خاص ازش پرسیدم خان جون چه جوری با آقا جونم آشنا شدی ؟
باز خندید و گفت ؟؟
قدیمها اون زمانهای دور
زمانهای ما عشق قدیمی ها
وقتی که عصر تکنو لوژی و اینا نبود ،،
دختر و پسرهای اون موقعه دل می دادن به دیدنهای یواشکی
به زنگ آخرهای مدرسه و نامه های دزدکی
به سلام و نگاه های باحجب حیا ولی پرمعنیشون
که یه دنیا حرف پشتشون قایم بود ،،
زنگ زدنهای یواشکی از تلفن سکه ای هم که جای خودشُ داشت..
وقت دیدن ،اونم دورادور چه دل دادن و جون گرفتنی داشت...
غش وضعف رفتنهای اونوقتا خیلی توفیر داشت با الانا ولی قشنگ بودن و خواستنی ..
کمی سکوت کرد و گفت:
میدونی منم این روزها رو با آقا جونت داشتم ،،
تمام دلمون پراز خواستن بود ولی نمی تونستیم دم بزنیم..
اما دلخوش بودیم به همین قرارها و دیدنهای دورادور ..
تا یه روز آقا جونت دیگه کاسه صبرش لبریز شد و رفت..
رفت حجره پیش آقام و حرف دلش رو زد
آقام هم که براش سخت بود دختر یک یه دونه اش رو به راحتی دست کسی بسپاره ،،خیلی سنگ جلو پاش انداخت ولی ...
ولی چی خان جون؟
نکنه آقا جون..؟
نه خان جون آقاجونت رفت و
همه خواسته های آقامُ انجام داد و برگشت
با دست پر برگشت ولی باز آقام درس منُ بهونه کرد،،
آقا جونت گفت میمونم و منتظر موند ..
شبها کارم شده بود یواشکی برم رو پشت بوم
نامه هاشو بخونم و دلم از خواستنش ضعف بره ..
همه اونروزها تموم شد و رفتیم زیر یه سقف
اونروزها چقدر خوب بود ولی زود گذشت
مریمم میدونی عشق آقا جونت رو چه جوری همیشه به یاد دارم؟
نه خان جون چه جوری؟
بوی گل مریمهای که آقاجونت لای نامه ها میزاشت
عشق برای من بوی گل مریم معنی کرده بود..
حرفهاش که تموم شد یه شاخه گل مریم داد دستم و رفت ..
حالا متوجه شدم چرا خونه خان جون همیشه بوی خوش عطر گل مریم میده و چرا اسم من شده مریم ..
دلم واسه خواستنهاشون بدجورضعف رفت..
عجیب آقا جونمُ دلم خواست
مطمئنا شنیدن این عشق از زبون اونم حال و صفای خودشُ داشت...
نمیدونم هنوز عشقهای با رایحه گل مریم هست یا ....؟
مریم غریبی
پ.ن:اسم شخصیت داستان ( مریم) بر حسب موضوع داستان تایین شده است.
بانوغریبی
نوستالوژی قشنگی بود
وصمیمیت هایی که امروزه ازبین ما رخت بسته
خواهرمهربان
قلم خوبی دارید
برایتان توفیقات روزافزون تمنامیکنم
لذت بردم
درپناه حق