سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        واژه عنکبوت
        ارسال شده توسط

        باقر رمزی ( باصر )

        در تاریخ : چهارشنبه ۲ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۳ | نظرات : ۴

        به نام او
        كه مى‏ كشد از خمير مو
        نتیجه تصویری برای معتادان
        در آن زمان كه چشم چشم را مى‏ديد، پاهاى رهروام را با تعلقى چون زنجير افيون بستند.
        از آن پس فقط مدتى گذشت كه در التهاب خلسه مى‏لوليدم بعد از مدت كوتاهى كه گويى عمرى را برده بودم، ديگر حتى چشم چشم را نمى‏ديد، زيرا چنان سراپرده ‏اى ميان من و حاميان مجازى كشيده شد كه اين دليل نابينائى آنان گشت و اشك انزوا دليل نابينائى چشمانم .
        آرى به ناچار ويزاى كشور افيون را آزاد وار گرفتم. وقتى كه از پلكان پرواز رؤيا به زير آمدم فوجى از پرستوان سياه پوش نوميدى در حال كوچ بودند. پيامى كه عمرى براى درك آن عاجز بودم.
        مسافركشان رايگان،  صف كشيده بودند. قومى كه از رساندن گمراهان به گمرك غليان هيچ مزدى نمى‏گرفتند. خيابان‏هايى به وسعت بيابان‏ها، بساطى هايى كه در پياده رو بساط پهن كرده بودند و تا چشم كار مى‏كرد وفور وافور بود كه به رايگان و بي هیچ منتي به رهگذران تقديم مى‏كردند.
        تمام خيابان‏ها پوشيده از برف سرخ شقايق‏هاى تاول زده و تمامى كوچه‏ ها بن بست بود . هيچ برادرى به احساسات برادرش رحم نمى‏كرد.
        درختان مجنون عريان، فرهادهاي بى فرياد و شيرين‏هاى تلخ كه يادآور بلندترين تراژدى‏ هاى قرن بود. آن جا كوچه هايش پر بود از ديوارهاى بلند و درزهاي عظيم كه انسان حضور شب را در روشنى روز لمس مى‏كرد. مردانش از دسترنج كودكان تناول مى‏كردند و دخترانش پرده‏ هاى پر رنگ عفاف را در هفته بازار شهوت حراج مى‏كردند. زنانى را ديدم كه تنها با ياد دستبندهاى مفرغى دلخوش بودند.
        گاهى اوقات چنان در خلوت و عزلت خود فرو مى‏رفتم و مى‏گريستم كه صدايم به زحمت به گوش مى‏رسيد. هق هق هاى پنهانى فريادهاى خفيف كه حكايت از بزرگ‏ترين دردهاى ميراث فرهنگى بود. شب هايش سحر نداشت و يادآور بلندترين يلداهاى زمان بود . صداى سپيده نيز از دل شب به زحمت به گوش مى‏رسيد.
        در آن جا حوض‏هاى شش پر ، سنگ بلندترين سال‏هاى خشكسالى را به سينه مى‏زدند و با صداى تصوير ،  با رساترين آواها مى‏گفتند كه ما فقط يكى از كوچكترين اقوام بزرگترين مرداب‏هاى خشكيده تاريخيم. حياطها كودكانى نداشت و درها با دست بي رحم طوفان باز و بسته مى‏شدند.
        آه كه تمامى ابرهايش سترون و دست‏هاى بلند دعا و ثناخوان تشنگان را به تمسخر مى‏گرفتند و چه دستانى كه با دريافت يأس از آسمان نياز فرو مى ‏افتادند و چه چشمانى كه به ميهمانى اشك دعوت مى ‏شدند و سوسوئي از بركت نور عارفى در خانقاهى تار بسته پيدا نبود.
        فقر بود كه در دامان ثروت پرورش مى‏يافت و ثروت كماكان در ازدهام فقر چكامه و رجز مى‏خواند . چه يوسف وارگانى به چاه‏هاى ابديت فرو رفتند كه حتى پيغام سرخ پيراهنى به يعقوبان خويش نفرستادند. و چه دستان التماس افيون زده اي از گودال بى روزن تنهايى نمايان بود.
        من همچنان در اتاقك كوچك لبريز از انزوا، به يكه بودنم فخر مى‏فروختم . طاقچه ‏هاى اتاقم پر بود از كتاب‏هاى روان نويسى و چند جلد قرآن تحريف شده كه با گشوده شدن
        سوره توبه را نمايان مي ساخت و
        آيه ، آيه يأس
        بند ، بند بأى ذنب قتلت
        واژه ، واژه عنكبوت
        حرف ، حرف نون و . . .
         
         
        باقر رمزی باصر
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۱۵۹ در تاریخ چهارشنبه ۲ تير ۱۳۹۵ ۱۳:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۳ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۳۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        چهارشنبه ۲ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استاد بزرگوار

        تارهای پریشانی در دست کسانی پیله می کند که خود در دام پیله ها گرفتارند خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        پنجشنبه ۳ تير ۱۳۹۵ ۰۷:۴۱
        فقر بود كه در دامان ثروت پرورش مى‏يافت و ثروت كماكان در ازدهام فقر چكامه و رجز مى‏خواند . چه يوسف وارگانى به چاه‏هاى ابديت فرو رفتند كه حتى پيغام سرخ پيراهنى به يعقوبان خويش نفرستادند.


        سلام نثری زیبا

        و تلخندی شیرین است از:

        بازگشت به خویش در امتداد لطف خداو اراده ای که ریشه در فطرتی پاک دارد


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۵ تير ۱۳۹۵ ۱۷:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3