سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تفاوت شعر ادبی و منطقی
        ارسال شده توسط

        احمدی زاده(ملحق)

        در تاریخ : سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۳۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۱۸۲ | نظرات : ۲

        تفاوت شعر ادبی و منطقی
        شعر باید هم موزون باشد و هم مقفّا و می‌تواند متخیل یا منطقی باشد. صرف کلام متخیل، شعر نیست. «کلام متخیل» تعریف منطقی از شعر است که در برابر برهان، استقرا، جدل و خطابه قرار دارد و منظور این است که چنین گفتاری، خواه موزون باشد یا نه، اعتبار برهان را ندارد و مراد ما از شعر، همان است که در ادبیات گفته می‌شود. شعر ادبی می‌تواند دارای برهان، خطابه، جدل یا مضمونی استقرایی باشد و چنین شعری را با توجه به محتوای آن شعر، برهانی، خطابی و مانند آن می‌نامند. در واقع، خلط میان معنای ادبی و منطقی شعر همانند مغالطه‌ای است که گاه میان طب و عرفان در معنای عشق می‌شود؛ چرا که طبیبی عشق را مرض نفسانی و مالیخولیا معنا می‌کند و عارفی آن را ظهور چهرهٔ دل می‌داند که اگر کسی آن را نداشته باشد، از حقیقت صفای ربوبی به‌دور است؛ در حالی که این لفظ مشترک در هر دو دانش، دو اصطلاح متفاوت است که به هیچ وجه با هم یگانگی ندارند و به یک حقیقت اشاره نمی‌کنند. با این توضیح دانسته می‌شود کسی که وزن را در شعر معتبر نمی‌داند، میان زبان منطق و ادب خلط نموده است. شعر ادبی بدون وزن و قافیه
        1ـ هود / 44.
        (17)
        نیست، اما می‌تواند متخیل نباشد؛ برخلاف شعر منطقی که هر نوع کلامی را در بر می‌گیرد، هرچند که وزن و قافیه نداشته باشد؛ اما شرط آن خیال‌انگیز بودن است و شعری که سرایش آن کراهت دارد، همین قسم شعرهای بی‌محتوا، جلف و سبک‌سرانه یا شعرهایی است که برای مجالس لهو و لعب و افراد بیهوده کاربرد دارد. از جمله شعرهای متخیل، می‌توان به نعت‌هایی اشاره کرد که فردوسی در وصف رستم می‌گوید. البته شاهنامه کتابی است با توصیف‌هایی بسیار قوی که گاه تعابیری تازه و نو دارد که مطالعهٔ اشعار آن، سلحشوری، شهامت، جوان‌مردی و فتوت می‌آورد و ترس را از دل بسیاری می‌ریزد. فردوسی رحمه‌الله در وصف رستم می‌گوید:
        فرو شد به ماهی و بر شد به ماه
        بُن نـیزه و قبـهٔ بـارگـاه
        اسلام سخن گفتن خیال‌انگیز را، اگر دایمی شود و خوی و خصلت فرد گردد ناپسند می‌شمارد، نه شعری که به تصدیق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌رسد:
        الا کلّ شیء ما خلا اللّه باطل
        وکلّ نعیم لا محاله زائل(1)
        دقیق و منطقی شعر گفتن، خیال‌پردازی نیست تا مکروه شمرده شود. عارفی که در غزل، از چشم، زلف، دل، دلبر و دلدار می‌گوید، به حقایق و مسایل ربوبی اشاره دارد و نه به متخیلات و دل‌ربایی‌های شهوت‌انگیز افراد خیال‌پرداز.
        موزون بودن شعر سبب می‌شود که شعر دستگاه موسیقایی پیدا کند.
        1ـ شعر از لبیدبن‌مغیره. بحار الانوار، ج 22، ص 267.
        (18)
        نمی‌شود شعری یکی از دستگاه‌ها و مقامات موسیقی را نداشته باشد. کسی که از موسیقی آگاهی داشته باشد، به خوبی می‌داند هر شعری در چه مایه‌ای خوانده می‌شود و به‌راحتی شعری را که در دستگاه سه‌گاه خوانده می‌شود، از شعری که برای نمونه در دستگاه شوشتری، ابوعطا، ماهور، بیات ترک یا گوشه‌های نی‌ریز، ضربی و شش‌هشتم می‌آید، تشخیص می‌دهد. اگر کسی موسیقی را نیز بداند، در سرودن و حتی خواندن شعر موفق‌تر است. همان‌طور که شعر دور از کلمه و کلام نیست، نمی‌شود بدون صوت و صدا باشد و هیچ شعری هرگز خالی از ترنم و نغمه نیست و برای همین است که گاه سوزناک می‌شود و گاه شورآفرین، در جایی نشاط می‌آورد و در جایی حزن می‌آفریند. شعر، آواز و موسیقی هیچ گاه از هم جدا نبوده و همواره موسیقی‌دانان در کنار شاعران قرار داشته‌اند. ما قرابت و نزدیکی موسیقی و شعر را در کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» آورده‌ایم.
        باید توجه داشت که شعر و شاعری و ترنم و نغمه و آواز و موسیقی، در فضای دل است که شکل می‌گیرد و کسی که از این معانی دور و به آن بی‌اعتنا می‌باشد «دل صافی» ندارد و نفسی است که به خشکی مزاج دچار شده و به داروی ملین نیاز دارد. شعر، ندای دل است و از باطن و ضمیر آدمی برمی‌خیزد و از هنگامهٔ دل خبر می‌دهد، از همین روست که شعر، کلامی طبع‌پذیر است: «سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.»
        شعر من شعر دل است و دل من دیدهٔ توست
        شد نکو دیدهٔ تو، دیده سر و پای تو دوست
        البته، شعر در مرتبهٔ پایین، کلام نفس است و این کلام نفسی است که بر
        (19)
        آن وارد می‌آید و البته قواعد استخراج شده برای آن در دو دانش عروض و قافیه نیز از همان ندای دل استخراج شده است و این اصول به ما منطق طبع‌پذیری و مطبوع بودن را بیان می‌دارد. عروض، قالب‌هایی دارد برای تشخیص شعر سره از ناسره؛ چنان‌که نسبت به منطق و صوت و صدا و علم آن، چنین است. عالم منطقی یا استاد صوت و صدا تمامی قواعد علم خود را از طبیعت به دست می‌آورد و کاری جز کشف واقع ندارد. او کاشف است، نه مخترع و مبتکر این دانش.
        هر غزلی افزون بر قالب عروضی، باید مقفّا باشد. در قافیه دو بحث «رَوی» و «ردیف» مطرح است که آن را در کتابی با عنوان «شعر و عروض» آورده‌ایم. در این‌جا به اختصار دربارهٔ غزل می‌گوییم که این واژه معنای «رِشتن» می‌دهد که در برابر «نقض» به معنای گسستن است، که در قرآن کریم از آن چنین سخن به میان آمده است: «وَلاَ تَکونُوا کالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا»(1)؛ و مانند آن مباشید که رشتهٔ خود را پس از محکم بافتن، از هم می‌گسست. غزل، سخن به‌هم پیچیدهٔ موزون است؛ مانند تابیدن پشم و مو که نخ و طناب می‌شود. در غزل، مصرع نخست با تمامی مصرع‌های دوم، دارای یک قافیه و یک وزن است. بیت نخست را مطلع می‌گویند. تخلص غزل، بیش‌تر در بیت آخر می‌آید.
        غزل اوزان عروضی و دستگاه‌های موسیقی فراوانی را برمی‌تابد و محتوایی عاشقانه و عارفانه دارد و وصف معشوق یا مطلوب آسمانی یا زمینی در آن
        1. نحل / 92.
        (20)
        می‌آید. غزل، دارای مغازله و عشق‌بازی است، ولی مغازله شرط اصلی آن نیست و می‌شود محتوای آن، حِکمی یا اجتماعی باشد.
        همان‌طور که غزل می‌تواند در تمامی ابیات خود یک مطلب را پی‌گیر باشد، می‌شود مصرع یا بیتی به مساله‌ای اختصاص یابد و این امر تفاوت غزل با قصیده را افزون بر کوتاهی غزل و بلندی قصیده نشان می‌دهد؛ چرا که تمامی بیت‌های قصیده باید از یک موضوع سخن بگوید و سخن در آن پیوسته باشد، نه بریده بریده. هم‌چنین غزل باید واژگانی لطیف و دلنواز را بیان دارد و زمخت و خشن نباشد. ویژگی‌های غزل در کتاب‌های ادبیات آمده و از آن سخن بسیار رفته است
        منبع؛؛ عرفان محبوبی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۸۸۵ در تاریخ سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۰:۳۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۴۱
        بسیااار عااالی خندانک خندانک خندانک
        احمد رشیدی مقدم (گمنام)
        پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۶:۱۳
        درود فراوان به سید بزرگوار ومدیریت محترم بسیار زیبا وآموزنده نکاتی را یافتم تاکنون کمتر به گوشم آشنائی داشت دست حق نگهدار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک :3 خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1