سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    افسوس
    ارسال شده توسط

    محمدزاده

    در تاریخ : شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۴ ۱۴:۱۱
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۳۶ | نظرات : ۱۴

    به یاد آورم آن روز که بی خبر و غریب از کنارم گذشتی . 
    غربتی آفریده از غرور و خودپرستی های ما ! 
    از کنارم گذشتی ، مرا ندیدی ! 
    این آشناترین نگاه را می شناسم . 
    در آن غم و اندوهی دیدم که جراحت دارد و خبر می دهد از قلبی مجروح ! 
    چشم ها آئینه قلبهای ماست .

    چشم ها تنها کتابی است که برای خواندن نیازی به فرهنگ لغت ندارند . 
    تو را دیدم دست در دست صادق ترین آفریده خدا . در شگفتم از این همه شباهت ! درست همانند کودکی ات . آن زمان که شاد و بی پروا به تمامی غم ها می خندیدی. هنوز دلم برای کوچه ای که در آن عشق را لمس نمودیم تنگ می شود . 
    از کنارم گذشتی ، لرزش دستم را ندیدی، آن زمان که دخترت فریاد برآورد : " بابا "‌ 
    مردی را دیدم به نزدت آمد . کودکت را در آغوش گرفت . در وجودم حسادت شعله می زد . 
    حسادت این مخلوق شیطان 
    این اصل تباهی و گمراهی ما انسانها 
    این عامل بدبختی ما 
    هیچ می دانستی 
    سالهاست به دنبالت می گشتم تا تو را گویم 
    الهه عشقم برگرد 
    کلبه ام ویران است 
    خواستم بگویم در فراقت چیزها آموختم !
    آموختم زندگی در دست ما شکل می گیرد 
    زندگی لذت دو کبوتر در پرواز است 
    زندگی امید به فرداهای زیباست
    زندگی لذت عشق در اوج خستگی هاست !
    زندگی گذر از جاده عمر است با کوله باری از تجربه هاست ! 

    به قول سهراب :" زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود " 
    من تمامی اینها را در نبودن تو آموختم . اما افسوس و صد افسوس که دیر آموختم . حاصل این تجربه از دست دادن محبوبم بود . 
    محبوبی که اولین و آخرین عشقم بود . 
    محبوبی که به دست خود قربانی اش کرده بودم . 
    من او را قربانی حسادتها ، غرور و لجاجتهایم کردم ! 
    کاش می توانستم بگویم :‌"‌محبوب من برگرد . كلبه ام ويران است ! " افسوس ...!

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۵۲۷۴ در تاریخ شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۴ ۱۴:۱۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0