سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 8 بهمن 1403
    28 رجب 1446
      Monday 27 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

        دوشنبه ۸ بهمن

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        من ، کتاب جمعه و جناب شاملو
        ارسال شده توسط

        منصور شاهنگیان

        در تاریخ : يکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۱۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۴۱ | نظرات : ۱۱

         
        به نام خدا
         
        در کشورهایی مثل کشور ما ، آینده ء آدما  بر اساس سلیقه و استعداد شکل نمیگیرد ...
        بلکه بر اساس اتفاق ، شانس ، امکانات و ...
        من هم با آنکه  عاشق و شیفته ی  خوشنویسی ، نقاشی ، شعر و داستان نویسی و ...
        بودم در سال 52 در موسسه علوم بانکی پذیرفته و  همان شد که به دنیای اقتصاد و حسابداری پرتاب شدم ...
        بعد هم مدیریت مالی بخشهای دولتی و کار های مشاوره ای در شرکتها و موسسات مالی و شرکتهای خصوصی و نشر آثار و مقالات مربوطه ... بگذریم ..
         
         بعدها هم فعالیتهای حسابرسی ، بورس و سهام و  ...
        حالا چرا اینها را میگویم ؟
        میخواهم فرق جوامع را توضیح دهم که من اوقات اصلی  زندگی را اجبارا به فعالیت هایی پرداختم که آنچنان علاقه ای بدان نداشتم ( با اینکه بسیار هم موفق بودم ) ... و اوقات فراغت را به هنر !!!
        حال اگر کار و فعالیت اصلی من امور هنری بود چه میشد ...
        با آنکه به مطالعه ادامه میدادم ، سرودن را هم دنبال میکردم ، شاید از سالهای 36 به بعد !!!
        تا انکه از طریق کتاب جمعه از سال حدود 58 ، 59 با حضرت شاملو مکاتبه و اشعاری را هم برایشان ارسال کردم ...
        و ایشان با بزرگواری در کتاب جمعه ی  شماره 30 افتخار داده و با من همکلام شدند ...
        در آن سال اینقدر به خودم میبالیدم که شمار ی مذکور را همچون سند افتخار به دوستان نشان میدادم و کلی فیس و فخر فروشی های روشنفکرانه ...
        آخر آن زمان داشتن ِ بعضی مجلات و روزنامه ها نشانه ی روشنفکری بود ... مثل مجله ء فردوسی ...
        خلاصه از آن سالها بود که سرودن را جدی تر دنبال کردم تا حالا ،یعنی یک عمر ...
         
        راستی در جریان انقلاب  شعری را سروده و در نمایشگاهی در هتل عباسی اصفهان آنزمان ارایه نمودم :
        که قسمت هایی از آنرا برایتان میخوانم :
        ....
        فردا که نام ِ نامیت 
        از هر نیام ِ تیغ 
        از هر طناب ِ  دار
        فریاد میشود :
        هر کودک از صلابت ِ نام تو 
        ای دلیر 
        دلدار میشود
        سردار میشود  ..
         
        که این شعر را حضرت شاملو پسندیده و خیلی بنده را تشویق نمودند ...
        یادش بخیر ...
        شاید در آینده خاطرات آن دوران را  نوشتم .... شاید ...
        پس تا وقتی دیگر ...
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۱۲۲ در تاریخ يکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2