زندگی نامه علامه اقبال
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شدهاست، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود. اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمشن کالج (Scoth Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.
محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود، که اشعار زیادی نیز به زبانهای فارسی و اردو سرودهاست. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.
سه شخصیت تأثیرگذار
سه شخصیت در زندگی علامه اقبال تأثیرگذار بودند و جالب است که هر 3 نفر شیعه اثنی عشری بودند: «مولانا میر حسن» معلم اقبال، «سید جمالالدین» و «محمدعلی جناح» بنیانگذار پاکستان.
اقبال همیشه معلم دوران کودکیاش را میستود که او را در مسیر درست قرار داد و معتقد بود که اگر میر حسن در زندگی دوران کودکیاش وارد نمیشد او تبدیل به یک معلم سنتی علوم دینی میشد.
قرآن از منظر اقبال لاهوري
با نگاهي دقيق به زندگي و آثار علامه محمد اقبال لاهوري، مأنوس بودن با كتاب خدا (قرآن) در همهي حالات او مشاهده ميگردد، به طوري كه ميتوان رمز ترقي، تعالي و رشد فكري اقبال را در ميان ارتباط روشنفكران مسلمان مستمر او با قرآن عنوان كرد.
اقبال كه در دامن پدري متدين پرورش يافته بود، هميشه تحت تأثير اين سخن پدر واقع ميشد كه به وي گفته بود: «وقتي قرآن تلاوت ميكني، فكر كن قرآن بر تو نازل شده است؛ يعني همكلام خدا شدهاي.»1 بنابراين اقبال توجهي عميق به قرآن نشان داد و به درستي با آن آشنا گرديد و در روح عرفاني، اجتماعي و ... او، كلام الهي حاكم گرديد.
الفاظ قرآن كريم بر دل و روح اقبال به صورت وحي نازل ميگرديد و او را براي بيان مفاهيم الهي آماده ميكرد، «يك بار رييس دانشكدهي دولتي لاهور از اقبال سؤال ميكند آيا به نظر شما مفاهيم قرآن بر پيامبر (ص) شما نازل ميشد و آن حضرت آن را در قالب الفاظ خود بيان ميكرد، يا اين كه الفاظ همچون مفاهيم آن به صورت وحي بر دل آن حضرت نازل ميگرديد؟ اقبال جواب داد: عبارات قرآن به زبان عربي و عينا به همان شكل موجود بر آن حضرت نازل ميشد. رييس دانشكدهي لاهور بسيار تعجب مينمايد و ميگويد:
من نميتوانم بفهمم كه چگونه فيلسوف بلند پايهاي چون شما به الهام الفاظ ايمان شديدي دارد؟ علامه اقبال در جواب وي ميگويد: آقاي دكتر من پيغمبر نيستم و تنها يك شاعر هستم، اما هنگامي كه حالت شعرسرايي بر من عارض ميگردد، اشعار، خود به خود مرتب شده بر من نازل ميشوند و من بدون هيچ كم و كاست و دخل و تصرفي عينا آنها را نقل ميكنم، چه بسا هنگامي كه من خواستهام در اين اشعار اصلاحي بنمايم، ولي اين ترميم من در برابر شعر اصلي و نازل شده بسيار ابتدايي و پوچ مينموده و من مجبور شدهام كه شعر را به همان حالت اوليه بگذارم. بنابراين اين امكان زماني وجود دارد كه شعر به صورت كامل بر يك شاعر نازل شود، چه جاي شگفتي است كه بر پيامبر بزرگ ما، قرآن به شكل كامل لغوي نازل شود»
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی بود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
اقبال و ایران
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر کشورها و ایران به اندازهای است که نمیتوان با هم سنجید.)از کل ۱۲ هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شدهاست ۷۰۰۰ بیت آن فارسی است. شریعتی در جائی وی را ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سنی خطاب کردهاست. تز دکترای وی مربوط به سیر حکمت در ایران بودهاست و وی آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی مذهبیها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد.
هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کردهاند ودلیلهایی که برای ستودن اقبال آوردهاند چندان استوار نیست. مهمترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کردهاست.
آثار
ناله یتیم نخستین اثر اقبال بود و وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایتالاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال به طور کلی عبارتاند از[۷]:
*علمالاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
*تاریخ هند
*اسرار خودی (منظوم، فارسی)
*رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
*پیام مشرق (منظوم، فارسی)
*بانگ درا
*زبور عجم (منظوم، فارسی)
*جاویدنامه (منظوم، فارسی)
*پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
*احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)
*توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)
*مثنوی مسافر
*بال جبرئیل
*ضرب کلیم
*ارمغان حجاز
*یادداشتهای پراکنده
امام علی (ع) در كلام اقبال لاهوری
اقبال گذشته از اطلاعات وسیع در زمینههای گوناگون، بهویژه فلسفه و شعر، در قرآن نیز مطالعات عمیقی داشت و در تمام دوران حیاتش هیچگاه از مطالعه و تدبّر و تفکر در باره قرآن غافل نشد و در نظر داشت در این باره کتابی تألیف کند. او منابع فراوانی جمعآوری کرد، یادداشتهایی فراهم آورد و حتی شروع به نوشتن کرد؛ اما بیماری و کسالت مزمن مانع انجام این کار شد و ناگزیر از نوشتن دست کشید. زمینه مطالعات اسلامی اقبال به قرآن محدود نمیشود. از آنجا که او رسالت عظیمی در قبال جامعه و ارتقای انسانها بردوش خود میدید، تلاش میکرد در کنار مطالعات عمیق خود در عرصههای گوناگون، بهویژه تعلیمات اسلامی، با تأسّی به راه و رسم خاتم انبیا محمد مصطفی (ص)، بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه (س) و امامان همام بهخصوص امام علی (ع) و سرور شهیدان کربلا، حسین بن علی (ع)، آرزوها و آرمانهای بزرگ خود را جامه عمل بپوشاند. از این رو است که اشعار دینی اقبال گویای عقیده قلبی و باورهای ناب این متفکر معاصر جهان اسلام است که به دور از هر گونه آلایش و شایبهیی حرف دل خود را زده است. سخنانی که بیان آنها فقط از انسانهای باورمند و مؤمن انتظار میرود. انسانی که در بستر مرگ، این گونه میسراید:
نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد
بزرگ مردی که فکر مرگ او را آرامش میدهد. اندیشهیی که اسوههای او، چون امیرالمؤمنین علی (ع)، بدان معتقدند و شهادت و مرگ را موجب رستگاری و سعادت میدانند زیرا بر این باورند که روح مطلقا فناناپذیر و فعالیت آن جاوید است و ابدی. و مرگ فقط مفارقت از تن است و کالبد خاکی. بنابر همین اعتقاد، اقبال چند روز پیش از وفاتش به برادر خود گفته بود: «من مسلمانم و از مرگ نمیترسم.علاقه علامه اقبال،به امام علی(ع)و خاندان رسالت نمونه بارز تعلق خاطر از سر اخلاص و آگاهانه و ضرور برادران اهل سنت است كه از جنبه صرف وحدتگرایی فراتر میرود و صبغه ایمانی و اعتقادی میگیرد.
در رهگذر تاریخ هزاران الگو از مصلحان آمدند ولی جلوه هیچكدام از آنان چون جلوه امام علی(ع) نیست.اقبال با آگاهی به این جلوه حق و با عشق و علاقهای كه به مرشد معنوی خود،مولانا جلال الدین رومی دارد،سه بیت از اشعار او را سر لوحه دیوان خویش قرار داده و میگوید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
دریافت اقبال لاهوری از قیام عاشورا
قیام و انقلاب عاشورا آنقدر عظیم و پردامنه است و آن اندازه نمادین و رمزآلود است که از منظر های گوناگون و با رهیافت های مختلف مورد توجه و تفسیر قرار گرفته است . رهیافت یا قرائت عرفانی از این حادثه از آن جمله است . حافظ ، مولوی ، سنایی غزنوی ، عمان سامانی ، سیدبن طاووس و اقبال لاهوری از کسانی هستند که اشاراتی عرفانی به قیام و شهادت امام حسین(ع) دارند و از این منظر به واکاوی و تبیین آن پرداخته اند . از این میان آنکه نگاهش کمتر انتزاعی و بیشتر باور پذیر است محمد اقبال لاهوری است . اقبال ، در مثنوی بلندی که با بیان رابطه عشق و بندگی آغاز می شود و به گفتگوی عقل و عشق ادامه می یابد و در نهایت وارد بیان اسرار واقعه عاشورا می شود تأملات و دریافت های خود در باب قیام امام حسین (ع) و حادثه عاشورا را در چند نکته بیان می کنند که در این مقال به مرور این نکات می پردازیم
اینکه اقبال لاهوری قبل از رمزگشایی از واقعه عاشورا ، سخن از عقل و عشق و عبودیت و حریت به میان می آورد و بیان آنرا به عنوان مقدمه سخنش لازم می داند بی دلیل نیست . از دیدگاه اقبال ، بین بندگی خدا ، عشق و حریت ، رابطه ارگانیک و لازم ملزومی برقرار است . در این دیدگاه بندگی خدا جز با عشق معنا پیدا نمی کند و عشق جز در بستر حریت و آزادگی اتفاق نمی افتد .
هر که پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است عشق را ناممکن ما ممکن است
عشق را آرام جان حریت است ناقه اش را ساربان حریت است
از دیدگاه اقبال ، فقدان حریت و آزادگی ، آفت عبودیت و بندگی خدا است و هر جا حریت نباشد شاهد بروزی کج و معوج از فرایند بندگی خدا خواهیم بود و معلوم نیست این گونه بندگی ،ما را به سرمنزل مقصود برساند .بر این مبنا است که قیام عاشورا را به این مقولات پیوند می زند و حریت بخشی را اصلی ترین پیام حرکت امام حسین(ع) می داند و همگان را دعوت به آموختن این درس بزرگ می کند
در نوای زندگی سوز از حسین اصل حریت بیاموز از حسین
وفات
سرانجام، اقبال بر اثر بیماری تنگینفس و ضعف قلب، در ساعت پنج بامداد روز پنجشنبه بیستم صفر 1357 (21 آوریل 1938) دار فانی را وداع کرد.