جمعه ۲ آذر
حماسه در ادبیات مقاومت قسمت سوم
ارسال شده توسط علی ناصری(عین) در تاریخ : جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۶۲ | نظرات : ۳
|
|
شعر پايداري شعر پايداري ، جدا از موضوعات فلسفي و علوم نظري به شعري اطلاق مي شود كه محصول همدلي ميهني يا قومي در برابر گونه اي از تجاوز طبيعت بشري است . نام اين رويداد بزرگ " جنگ " است . اما جنگ تنها بستر شعر پايداري نيست و واقعيت اين است كه موضوعات پايداري و مفاهيم شعر مقاومت دلالت هاي عام در زندگي بشر دارد ، و شامل دوره هاي خاص از نزاع انسان با « طبيعت » و « حكومت » و « بيگانه » است . يك جنگ معمولا از دو زاويه نگريسته مي شود و آن اينكه عادلانه است يا نا عدلانه ، طبعاً ادب شكل گرفته در حوزه ي جنگ هم دو جنبه متمايز دارد ؛ ادب مقاومت و پايداري و حماسه و يا ادب جنگ . از ديدگاه ادب مقاومت ، پايداري ، دفاع ، جنگيدن ، كشتن ، ويران كردن و كشته شدن موضوعاتي ارزشي است ولي از منظر ادب چنگ همين موضوعات ضد ارزش ، منفي و نفرت آور تلقي مي شود . به عنوان مثال ؛ مقاومت مردم پطرز بورگ در برابر گسترش فاشيسم هيتلري به آسياي ميانه در فرهنگ ملل يك ارزش ناب و محض است اما نبردبرلين با ارتش سرخ و درهم شكستن آخرين سنگرهاي متحدين در جنگ جهاني دوم در فرهنگ عمومي جهان بهخودي خود ارزشي ندارد زيرا فاشيسم با ترويج نژاد پرستي در پي جهان گشايي بود . پس ادب مقاومت زماني ارزش پيدا مي كند كه بر اساس باور هاي ملي مذهبي و تفكرات اجتماعي باشد و ادبيات مقاومت محصول دفاع و پايداري در برابر تهاجم و حمله ي مي باشد كه در آن هر انديشه و اعتقادي و هر مرام و انگيزه اي قابل ارزيابي فني و سنجش نظري است . هر آييني نسبت به پديده ي جنگ در فرهنگ عمومي نظري نامطلوع دارد ، و همه ي آيين ها با اختلافاتي در حساسيت نسبت به جنگ بدبين هستند و هر آييني در برابر پديده ي شوم جنگ ، رويكردي منحصر به فرد ارائه مي نمايد . فرهنگ در زمان جنگ دست خوش دگرگوني هاي بزرگي مي شود ، باور ها و آيين ها به تفسيري تازه از رويدادها مي پردازد . در جوامع ديني چنانچه پديده ي جنگ با متن باور هاي مقدس گره بخورد حاصل آن معادله ي حق و باطل ، خير و شر است و به يقين دين تواناترين ايده نظري و عقلاني در شكل گيري قهرمانان جنگ مي باشد . چنانكه در طول تاريخ گذشته ي ملل و جهان اسلام بارها و بارها به اين پديده بر مي خوريم كه مي توان به جنگ هاي صليبي و فتوحات اسلامي در سده هاي آغازين گسترش اسلام اشاره نمود . با تبيين ارزش هاي فرهنگي در هنگام وقوع جنگ ، جامعه واكنش هاي گوناگوني از خود بروز مي دهد. به طور مثال كشش يك ضد ارزش محض در فرهنگ بشريت است ولي در دوره ي استحاله ي ارزش با دلايل بي شمار عقلاني ، اعتقادي ، انگيزه هاي عاطفي و رواني توجيه مي شود و به همين گونه كشته شدن است كه در فرهنگ ها و باور هاي ديني به خصوص فرهنگ اسلامي كه از ديرباز به گسترش قلمرو هاي تازه در حدود دين خود نظر داشته است . و در آن اررزشهايي چون جهاد و شهادت داراي الگوهايي تاريخي روشن و محرك مي باشد گاه همين الگوهاي تاريخي كه ريشه در اعتقادات دارد بزرگترين ميدان استحاله ي ارزش هاي رايج مي گردد و باعث ايجاد كانون ازرش هاي جديد مي باشد . در مذهب تشيع روايات و احاديث ، جايگاه ويژه اي دارد و در زمره ي متون مقدس مذهبي قرار مي گيرد . با استناد به احاديث و رويداد هاي ظهر عاشورا 61 هجري ريشه در حديث « اِنَّ الحياة عقيدة و جهاد » دارد و طبيعي است كه فراز و نشيب تاريخ يك ملت معتقد به مباني تشيع اين رويداد تاريخي با توجه به پشوانه آن ميدان ظهور ازرشهاي تازه است و همين باورهاي ديني بودند كه برخورد بين واقعيت و ازرش را تحليل كردند يا با خلاقيت و ايجاد بستر جديد گره جنگ را گشوندو عرصه هاي ادبي و هنري حضور باور هاي ديني ، آيين تمثيلات و اعتقادات نقش به سزايي ايفا مي كند . همين فرهنگ ايثار و فذاكاري و جان دادن را در دفاع مقدس تحسين مي كند پس باورهاي ديني ركن اساسي فرهنگ است البته توانايي هاي اقتصادي و نظامي و اوضاع اجتماعي را در جهت دهي فرهنگي جامعه نبايد ناديده گرفت . البته در دنيا فرهنگ توده هاي جهان ، به ويژه در اروپاي شرقي ، آمريكا لاتين ، خاورميانه و آسيا ي دور ، متاثير از اصول تفكر علمي ماركسيسم بوده است و باور هاي ديني كمتر در آن نقش دارد مانند : نرودا ( شيلي ) ، لوركا (اسپانيا ) ، حكمت ( تركيه ) ، گورگي ( روسيه ) ، شيمبورسكا ( لهستان ) ، درويش ( فلسطين ) ، چبانگ نام ( ميتنام ) و يتوفي ( مجارستان ) ، از همين منظر به پديده ي پايداري نگريسته اند . كه در اين قسمت نمونه هاي شعر شاعران ، جهت قياس مي پردازيم . شعر پس از انقلاب چنانكه با شروع جنگ به شعر جنگ و دفاع مقدس پيوند خورد و شاعران با توصيف لحظه هاي حماسه و ايثار در دوران جنگ باعث شور و اشتياق و حضور در صحنه هاي نبرد مي شدند و شعر 8 سال جنگ بيشتر جنبه حماسي داشت و در آن به عناصري چون حماسه ايثار مقاومت شهيد و شهادت و تداوم نهضت عاشورا مي پردازد. 1- شعر شهادت و شهيد داراي سه رويكرد است: الف) انتقال فرهنگ شهادت به عنوان الگو سرآمد ب) دلجويي از خانواده شهدا ج) مدح و ستايش شهدا و توصيف سعادت كه در اين مورد به شعري از«محمود آقا جان» به نام«شمع محبت» كه نمونه اي از شعر شهادت طلبي است توجه مي كنيم. «آنكه جانان طلبد بر چه خواهد جان را ترك جان گويد اگر مي طلبد جانان را جان به قربان شهيدي كه به قربانگه عشق غرق در خون شده تسبيح كند سبحان را برو اي خصم بد انديش كه اسلام عزيز پرورش داده در آن راه بسي چمران را» اين گونه اشعار از مذهب و اعتقاد شاعر نشأت مي گيرند و در واقع مرز زبان شعر آرماني و ديني است كه مفهوم جنگ و مبارزه و شهادت با آن تلفيق يافته است. به شعر حجتي پيران به نام«شعر نور» توجه كنيد: «نشاني گيرم از كوي عاشقان مست گردم تا زبوي عاشقان جان فرزم من به نور ساكنان شعله گيرم از حضور سالكان بشنوم با گوش جان بامك حسين از ذبيح اعظم آواي حسين» (شعر مقاومت ص 201 افسانه شير شاهي سال 90 مركز اسناد) حس شهادتت طلبي كه از آرمان هاي اسلام و انقلاب و دفاع مقدس است، تأثير بسياري بر شعر انقلاب گذاشته است. صحرا خطرگام فرا مي خواند صهباي سحر جام مرا مي خواند وقت خوش رفتن است هان گوش كنيد از عرش كسي نام مرا مي خواند (حسن حسيني هم صدا با حلق اسماعيل/ حوزه هنري ص 34 ، 1361) كه شاعر در اين گونه اشعار، با بيان اسطوره هاي شهادت، روحيه ي معنوي شوق و رغبت شهادن طلبي را در رزمنده ايجاد مي كند. آنجا كه درباره ي شهيد فهميده چنين مي سرايد: «تو همچون غنچه هاي چيده بودي كه در پر پر شدن خنديده بودي مگر راه حيات جاودان را تو از فهميده ها فهميده بودي» (حميدرضا شكار، سري هفتمين فصل غزل بنياد حفظ آثار، ص 65، 1377) 2- شهيدان در حقيقت بار امانت الهي را كه روز الست بر دوش آدم نهاده شد به مقصد رسانده و به مقام جاودانه رسيدند. چنان حسن حسيني در كتاب همصدا با حلق اسماعيل دارد «و آنان كه حلق تشنه به خنجر سپرده اند آب حيات از لب شمشير خورده اند بار امانتي كه فلك برفتافتش بر دوش جان نهاده در اين راه برده اند هر چند شاخه هاي زطوفان شكسته اند هر چند شعله هاي به ظاهر فسرده اند روزي خوران سفره ي عشق اند تا ابد اي زندگان خاك مگوييد كه مرده اند» روح جاودانگي و توصيف و بيان فضايل شهيدان مي باشد چنانكه شهيد«جابر اسدي شريف» در وصف شهدا چنين مي سرايد: «پر مي كشد به سوي شه كربلا شهيد جان مي دهد براي رضاي خدا شهيد بر دوش بگرفته جان و با خلوص ايثار مي كند تن و جان بي ريا شهيد در راه حفظ حرمت ناموس ملك دين با شعله هاي آتش كين شده فدا شهيد در دشت گل نشسته و با خنده مي زند اوليا راه خدا را صدا شهيد» (حميدرضا شكار سري هفتمين، فصل غزل ص 65) 3- گاهي شاعر از مردم مي خواهد تا شهدا را فراموش نكنند و حداقل به ديدار خانواده شهدا بروند. زنده ياد قيصر امين پور آورده است كه: «بيا به خانه ي آلاله ها سر بزنيم ز داغ با دل خود حرف ديگري بزنيم به يك بنفشه صميمانه تسليت گوييم سري به مجلس سوگ كبوتري بزنيم» (تنفس صبح ص 43) 4- گاهش شاعر انقلاب به ارزش شهادت مي پردازد و خود آرزوي شهادت مي كند. «گل اشكم شبي وام مي شد اي كاش همه دردم مداوا مي شد اي كاش به هر كس قسمتي دادي خدايا شهادت قسمت ما مي شد اي كاش» (از گلوي گل و گلوله، محمد علي قاسمي، ص 54) 4- بررسي شكاف موجود بين ديدگاه ها و عدم امكان دستيابي به تعريف مشترك: ديدگاه متولين ادب و هنر دفاع مقدس نه تنها به هم نزديك نيستند بلكه گاه كاملاً در تضاد و مغايرت با يكديگر قرار مي گيرند هر چند بنياد حفظ آثار در اين راه قدم هايي برداشته است و با نشر رمان خاطره ها فضاي مناسبي ايجاد شده ولي نياز به همكاري بيشتري است تا اينكه ارزش هاي واقعي دفاع مقدس باقي بماند و چشم اندازي روش فرا روي نسل هاي آينده باشد. در پايان مبحث ادبيات نمايشي جيف آند تا درباره فيلم مهاجر حاتمي كيا مستند و روايت فتح ننويسيم فيلم هايي كه مانند شهدا دچار مظلوميت و گوشه نشيني شده اند. فيلم هاي روايت فتح به سادگي به وقايع جنگ پرداخته است و با همان سادگي به تمام زواياي جنگ مي پردازد و در گفتة خود صداقت دارد همچنانكه فيلم مهاجر به درون كاوي مردان جنگ مي پردازد اما نه به روش معمول، چرا كه مردان جنگ اصلاً آدم هايي معمولي نيستند و اصلاً نه با خود و نه با ديگران. آن گونه عمل نمي كنند كه در مجامع غير ايماني معمول است. و براي منتقداني كه نگاه غرب زده و خارج از زمان و مكان دارند اين نوع فيلم قابل ذيك نيست. فيلم مهاجر با زيبايي تمام به درون كاوي مردان جنگ در مسئله تكليف مي پردازد و با قوت از عهده ي حلاجي اين معضل بر مي آيد و در نهايت با آن «سيلي بسيار زيبا و عاشقانه» كه با دست فرمانده بر بناگوش محمود نواخته مي شود معلوم مي گردد كه حاتمي كيا انسان هاي اين «جهان ناشناخته ي جهاد در راه خدا» را خوب مي شناسد و با مسائل دروني و رواني آنها درگير بوده است و به جوابي حكيمانه دست يافته اما نبايد انتظار داشت كه اين ظرافت را همه دريابند چون به راستي اينجا قلمرو دل دادگان است. آنجايي كه در آخر فيلم مهاجر وقتي علي(نقي زاده) پلاك هايش را به اسد مي دهد و خود در حال شليك به سوي دشمن موانع را از سر راه پهباد دور مي كند و به شهادت مي رسد و اسد پلاك ها را به گردن پهباد مي اندازد و او را پرواز مي دهد، پلان درشتي هست از رقص پلاك ها در باد، هم راه با صداي زيباي برخورد لاك ها بر بدنه ي پهباد .... و اين چنين حاتمي كيا به پهباد جان مي بخشد و از آن«مهاجر» ي خلق مي كند جاودان كه تا ابد پيام رسان و اصلان درگاه الهي مي باشد آنهايي كه با تمام وجود فنا شدند تا اين سرزمين و اسلام پاي بر جا بماند. 5- لحظه ي شهادت شهيد بدين ترين مضموني است كه در شعر شاعر جنگ متبلور مي شود. سيد محمد عباسي سيه كهن در كتاب(از گلوي گل و گلوله)دارد كه: «در غروبي كه شب آخر بود روز يك جاده پشت سر بود كوه در سايه ي شبي مي كوچيد آسمان آبي نيلوفر بود آفتاب آن طرف كوهستان آتشي در دل خاكستر بود كرد روشن دل فانوسش را دلش از آيينه روشن تر بود فكر او مثل كبوتر پر زد رفت جايي كه غم مادر بود كوه بر غيرت او حسرت خورد كه به همسايگي سنگر بود پر شد از عطر اذان سنگرها دست ها، شاخه گل پر پر بود به وضويي كه گرفت آب به گل داد از چشمه كه چشمي تر بود سوت خمپاره سكوتي كه شكست روي سجاده گلي پرپر بود» 6- آرزوي شهادت شاعر از زبان يك جانباز و از منظراو به موضوع شهادت به حسرت مي نگرد: «بغض عجيبي مي فشارد حنجرم را تا من نبينم اشك هاي پرپرم را شايد من آن شب لايق مردم نبودم ورنه به دست تيغ ها دادم سرم را آن شب كه خود را در خدا گم كرده بود پيدا نكردم دست هاي لاغرم را» (سعيد بيابامكي، نخل هاي تشنه، ص 28، 1372) ابعاد دو نوع توصيف شهيدان در شعر دفاع مقدس: 1- ياد كرد شهيدان گاه با حسرت و اندوه: بشكوه بشكوه ياد شهيدان كه رفتند اندوه اندوه سهم من و و تو كه مانديم (عشق ناتمام، سهيل محمد و سيمرغ، 1383) 2- از ياد رفتن ياد شهدا: و اين اندوه جانكاه، آن گاه كشنده تر مي شود كه كساني بخواهند با نام«شقايق سيرتان» شهيد به كام خوش كيسه بدوزند و برآوردن مطامع خود مشغول باشند: «دسته گل ها دسته دسته مي روند از بادها شمع روشن كرده اي در رهگذر بادها سخت گمناميد اما اي شقايق سيرتان كيسه مي دوزند با نام شما شيادها»(عشق عليه السلام، عليرضا قزوه، انجمن شاعران ايران 1381) 3- ياد كرد مردان خدا، جلوه ديگري از فرهنگ اصيل شهادت را در شعر شاعران جنگ رقم زده است كه به ياد شهيدان انقلاب اين شعرها سروده شده است. مانند: مردي از تبار شرف شهيد اندرزگو شاعر: سيد حسن حسيني كتاب هم صدا با حلق اسماعيل زمزمه ي جاويد شهيدان محراب شاعر سيد حسن حسيني كتاب هم صدا با حلق اسماعيل و نيز شهيدان هفتم تير و هشت شهريور سال 1360 تا شهيد«سيد مرتضي آويني» كه تعدادي از اين سوگ سروده ها با توجه به بخش از صدا وسيما جمهوري اسلامي انعكاس وسيعي يافته اند و زبانزد خاص و عام شده اند مانند قصيده«اي مجاهد شهيد مطهر» در منظومه ي شهادت حميد سبزواري و نيز غزل«امر جا بسته نيست» در سوگ شهيدان رجايي و باهنر 4- ياد شهدا با دعوت به حركت وخيزش: كه در آن با ياد شهدا دعوت به حركت و خيزش و جهاد مي شود و در آن پس از تكريم شهدا، بي هيچ درنگي پل به سمت راهي كه نيمه تمام مانده مي بندد و خود و ديگران را به تداوند راه دعوت مي كند. عبا براتي پور: «به ياد شهيدان سرود خوان خوانيم هنوز گرد معصيت به چهره ها باقي است هنوز خون شهيدان به دشت مي جوشد هنوز سينه ي دريادلان پر از غوغاست سپاه غم زدل خستگان برون رانيم هنوز شاهد اين بزم پر بلا ساقي است شفق زخون شقايق شراب مي نوشد هنوز جوش و خروش دلاوران برپاست» (نخل هاي تشنه، دفتر اول، ص 23-22) 5- وداع با شهيدان وداع با شهيدان همواره توأم با سوز درون و داغ و درد است و بوسه بر رخسار گلگون شهيد مانند اين است كه بوسه بر آفتاب زني. زنده ياد قيصر امين پور: نوشيدن نور ناب كاري است شگفت اين پرسش را جواب كاري است شگفت تو گونه يك شهيد را بوسيدي؟ بوسيدن آفتاب كاري است شگفت (در كوچه ي آفتاب، گزيده رباعي و دوبيتي انقلاب ، تهران، 1363، ص41) 6- گفتگو با شهيد آنان: عبدالجبار كاكايي در مرثيه ي روح: «پرهراس مي شود باز خواب هاي من روزهايتان كجاست؟ آفتاب هاي من تا نگين نامتان نقش سنگ قبرهاست كي تمام مي شود التهاب هاي من بوي گريه هاي تلخ موج مي زند هنوز روي عكس هايتان روي قاب هاي من اي سكوت مبهم اي لكنت هميشگي اي سؤال ته نشين در جواب هاي من مانده ام در اين قفس بي امان و بي اميد ميله هاي محكمش از كتاب هاي من گاه گريه مي كنم، گاه خنده مي كنم دست هاي من پر است از نقاب هاي من» (حوزه هنري سال 1379، ص68) 7- آئين تغلسيل شهيدان: آئين هاي شستشوي پيكر شهيدان و دفن آنان، از ديگر جلوه هاي فرهنگ ايثار و شهادت است: شهيدان را به نوري ناب شوييد درون چشمه مهتاب شوييد شهيدان همچو آب چشمه پاكند شگفتا آب را آب شوييد (ترنم حضور اشعار برگزيده نخستين شب شعر سراسري بسيج، صص 53-54). 8- تشييع پيكر شهيدان: از شبنم اشك، گونه هامان تر بود تشييع جنازه ي گلي پرپر بود از منبر دست ها كه بالا مي رفت در صحن حسينيه ي دل محشر بود (شبلي و آتش، ص37) وصف شهداي تفحص: محمدعلي قاسمي ديشب خبر ز آن بي نشان آورده بودند دستمالي كهكشان آورده بودند يك مشت خاكستر كه بوي جبهه مي داد تنها برايم ارمغان آورده بودند از نزول گل ها دلخوش يك غنچه بودك آن هم كه بر دوش خزان آورده بودند كوچ او با كاروان بود اما برايم تنها غبار كاروان آورده بودند (از گلوي گل و گلوله، ص56) 9- وصف شهداي بمباران محمد حسين انصاري نژاد: «جسد كوچك تو مثل نامه اي كه براي كاخ شيشه اي صلح مثل محموله اي پستي فرستاده از ميهن من به نشاني . . .. جسد كوچك تو چونان ميخكي سرخ در زير باران باران اشك هايم شبنمي در سفر بلند باران» (روي شانه ي اروند، مجموعه اشعار دفاع مقدس، ادبيات مقاومت تهران، * 1385، ص59) 10- وصف خانواده ي شهدا: محمدرضا احمدي فر اجرتان باد اي صبوران صنوبر سوخته اشك تان در آسمان زخم پرپر مي زند باز امشب التهابي تازه در آيينه هاست آه اي هر شب ز داغ يك برادر سوخته بس كه در اقليم تان بال كبوتر سوخته سينه تان هر روز از داغي مكرر سوخته (هشت فصل عشق، بنياد حفظ آثار، ص58) شعر حسرت 1- حسرت بازماندن از كاروان شهدا علي اكبر بادمهر: «و من گرفته كوله بار حسرتي به دوش مسافر غريب روزهاي رفته مي شوم و سر به دشت مي گذارم و سلام مي كنم به نخلهاي سر بريده مردهاي مي مزار به استخوان شكسته ها به داغ هاي استوار» (هشت فصل عشق، ص76). 2- وصف شهدا توأم با حسرت: نام تو پايان نيست پرواز است از امروز عادت ها گشت و گذار است در منظومه اي ديگر گاهي كه زندگي با من كنار نمي آيد با نام تو پلي مي سازم بر آشتي بارها تو را آرزو كرده ام مثل همين لحظه كه زندگي روي خوش نشان نمي دهد عروسي چيست؟ تو پيوند انسان و ستاره اي يادم نمي آيد در ميداني شكست خورده باشم اما هرگز از دوش كسي نتابيدم (اشك انار، گزيده ي آثار نخستين جشنواره ي شعر مقاومت و حماسه، زمستان 1385، ص29). 3- حسرت بي تفاوتي نسبت به شهدا هرچه از جنگ فاصله مي گيريم، دوري از شهدا، حال و هواي جبهه و فضاي جنگ بيشتر احساس مي شود و تغييراتي در نگرش مردم نسبت به سبك زندگي ايجاد مي شود و شاعر احساس و آگاه و متعهد به اين سبب آزرده مي شود. سعيد علايي بهار حرف كمي نيست ما نمي فهميم زبان تازه ي تقويم را نيم فهميم درخت پا شد و زخم زمين مدوا شد هنوز چيزي از اين حرف ها نمي فهميم نشسته بر سر هر كوچه يك تذكر سبز دلا قبول نداريم يا نمي فهميم نگاه باغ، پر از بازي پرستوهاست دل عبور نداريم تا نمي فهميم زمان زمان بروز صفات باران است چگونه بگوييم ما نمي فهميم شعر اعتراض: پيش قراول آن عليرضا قزوه مي باشد و اعتراض در جنبه هاي گوناگون مي باشد. 1- اعتراض به سكوت جهاني: تمام قدرت هاي جهان به حمايت از آغازگران جنگ مي پردازند و شاعران متعهد در برابر اين سكوت جهاني فرياد اعتراض برآوردند: آنجا كه طاهره صفارزاده در شعر مردان منحني مي سرايد: دويست دلاور زنداني در زير بمب به مرگ مي رسيدند و بمب آن گونه ماهرانه نقش شكنجه ها را از جسم هاي شهيدان زدوده است كه سازمان حقوق بشر و دفاع بين الملل در غيبت گواه و مدرك از دلاوري زبانشان بسته است. (مردان منحني، تهران، نويد 1366).
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۴۰۱۶ در تاریخ جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.