سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سه درس اخلاقی
        ارسال شده توسط

        رضا حیدری نیا

        در تاریخ : شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۲۳:۵۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳۹۸ | نظرات : ۴

        روزی دهقانی از جاده باریکی که پس از نیم ساعت پیاده روی به خانه اش منتهی میشد ، در راه بازگشت به منزل بود. هوا تقریبا تاریک شده بود و دهقان خسته از کار روزانه ، آرام آرام راه را طی میکرد که ناگهان بارشی شدید در گرفت. دهقان که چتری هم همراه نداشت به راه رفتن خود ادامه داد تا اینکه در میان شر و شر باران صدای یک پرنده را شنید.کمی که دقت کرد دید صدا از روی زمین است و پرنده در حال پرواز نمی تواند باشد.صدا را تعقیب کرد و دید که بلــــــــــــــه.یک پرنده کوچک ولی چاق و چله با بالی زخمی روی زمین افتاده.دل دهقان به حال او سوخت ولی از آنجا که دو دست خودش در حال یخ زدن بود نمی توانست او را باخود به منزل ببرد.نگاهی به اطراف انداخت و دید در کنار یک بوته مقداری فضولات گاو هست که تازه و گرم است و می تواند پرنده را تا صبح لااقل زنده نگه دارد.بنابر این پرنده را در داخل فضولات گاو قرار داده و به راه خود ادامه داد. 


        پرنده که از سرما داشت میمرد ، به محض اینکه جایش گرم شد زد زیر آواز و حالا نخوان کی بخوان.

        حدود ده دقیقه بعد دهقان دومی که از همانجا در گذر بود صدای آواز پرنده را شنید و رد صدا را گرفته و او را پیدا کرد و از فضولات گاو بیرونش آورد و تمیزش کرد و سپس از آنجایی که آنروز نتوانسته بود غذایی برای اهل خانه تهیه کند، بلافاصله سر پرنده را از تنش جدا کرد و آن را برای طبخ به منزل برد.



        و اما سه درس اخلاقی از این داستان :


        1- هرکس شما را در وضعیت بدی قرار داد ، لزومأ دشمن شما نیست بلکه ممکن است دوست شما باشد مانند دهقان اولی.

        2- هرکس  شما را از وضعیت بدی بیرون آورد و دستی به سر و گوشتان کشید ، لزوما دوست شما نیست.ممکن است دشمن شما باشد مانند دهقان دومی

        3- وقتی در وضعیت نابسامان و بدی قرار گرفته اید ، مانند پرنده که زد زیر آواز ، لا اقل آن را جار نزنید.


        درود بر همه بزرگواران.مرسی از وقتی که برای مطالعه این پست گذاشتید.

        تا باری دوباره بدرود
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۹۹ در تاریخ شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۲۳:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۰ شاعر این مطلب را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1