چهارشنبه ۷ آذر
۞آیین سنتی \\"عروسی تفنگ\\"۞
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ۲۲:۴۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۵۲ | نظرات : ۱۸
|
|
۞آیین سنتی "عروسی تفنگ"۞
زیر سایه توت پرشاخ و برگ در مرکز حیاط پیرزنی نشسته است با ˈگل ونیˈ (نوعی پوشش سنتی سربند زنان ایلامی) و جلیقه ای سنتی که ردیف منظم ˈقروشˈ (سکه هایی قدیمی موسوم به یک قرانی) از حاشیه اش آویزان است و با هر تکان صدای دلنشینی دارد. ˈخاتونˈ بانویی هفتاد ساله با پوششی سنتی از روزگار گذشته زنان عشایر ایلامی و راوی زنده ای از تاریخ و آداب و سنت های بومی مناطق روستایی ایلام در نیم قرن گذشته است.
بهانه حضور من در این خانه قدیمی و دیدار با این راوی کهنسال که به عقیده بسیاری گنجینه ای از فرهنگ و آیین های سنتی در ایلام محسوب می شود تماشای اجرای یکی از سنت های قدیمی زندگی روستایی در این منطقه روستایی به نام ˈعروسی تفنگˈ است.
آیینی که شاید این روزها در یاد و خاطره کمتر کسی از اهالی ایلام در آغاز دهه نود زنده مانده و همچون بیشتر سنت ها می رود تا زیر غبار سال ها از یادها برود.
هر چند در این میان باید پاس داشت تلاش های پیران دنیا دیده ای از جمله خاتون را که با یادآوری و بیان این فرهنگ بومی در قالب متل ها و داستان ها در تلاشند از فراموش شدن این نهادهای فرهنگی در جامعه جلوگیری کنند و سینه به سینه در بزنگاه های تاریخی به نسل بعد انتقال دهند.
ˈخاتونˈ که امروز قرار است مجری یکی از این آیین ها باشد حالا در حالی که زیر لب هوره ای کهن (نوعی آواز باستانی به شیوه و آهنگ اوستاخوانی مغان زردشتی) با ریتمی همچون لالایی را زمزمه می کند که مضمونش با سنت ˈعروسی تفنگˈ ارتباط تنگاتنگی دارد:
تفنگم را به شاخه ای از سرو بیاویز که قدش مانند قد یار من است ... به آهوان بگو بی ترس در دشت های هلاله (منطقه مرزی میان ایران و عراق نزدیک میمک) بچرند.... آه ای دخترکان کوزه به دوش روستا کدامتان همسر شکارچی پیر خواهید شد؟ˈ
خاتون که در حرف هایش همه را ˈرولهˈ (عزیزم) خطاب می کند، می گوید: ˈعروسی تفنگ رسمی قدیمی در زندگی ایلیاتی هاست که برای موفقیت در شکار شکارچیانی اجرا می شود که تیرشان را بسته اند.ˈ
بستن تیر از نگاه خاتون به موفق نبودن شلیک های شکارچی در سه بار شکار پی در پی اطلاق می شود و ظهر امروز ˈسالارˈ از شکارچیان باسابقه چنگوله از این طلسم به واسطه داماد شدن تفنگش بگریزد.
نزدیک ظهر است که سالار به همراه زن و دو کودکش همراه با گروه نوازنده دهل و ساز و هلهله زنان وارد خانه می شود و به رسم ادب دست خاتون را می بوسد و برنوی دست سازش را پیشکش می کند.
خاتون دستی به قنداق می کشد که با طرح کنده کاری شده کله قوچ و نیم رخ زنی حکاکی شده تزیین شده است؛ با درخواست خاتون شکارچی از توت گشن ترکه ای می شکند.
تفنگ را به شاخه می آویزد و به شیوه ای نمادین تازیانه اش می زند. در این بین است که زن شکارچی همراه با دیگر زنان مجلس با میانجیگری واسطه بخشش تفنگ می شود و از مرد درخواست می کند تفنگ را به او ببخشد.
اجرای این آیین آن چنان رسمی و جدی برگزار می شود که برای من و دیگر مهمانان که گرداگرد خاتون و مردو زن حلقه زده اند، کشش و فضایی خاص و سحرانگیز به وجود می آورد.
زن که همسرش را راضی می کند از شلاق زدن تفنگ دست بردارد حالا تفنگ را برداشته با خمیری که از آرد امانت گرفته شده از قدیمی ترین همسایه خانه اش تهیه کرده نانی کلفت و فطیر به نام ˈگردهˈ می پزد، نان را پیش آورده و با دعا خواستار برکت سفره می شود بعد هم با صدای ساز و دوزله و دهل در اقدامی نمادین پاره نان را به عقد تفنگ در می آورد به آن آویزان می کند.
با صدای ساز و دهل و پایکوبی، مهمانان خاتون از زن می خواهد نان را چند پاره کند و به صورتی نمادین سهم خانواده و همسایه ها را بدهد.
زن نان را قسمت می کند و با تقدیم کردن تفنگ از طرف زن به همسر شکارچی اش و آرزوی این که شکار با برکت و سفره ای از گوشت حلال داشته باشد آیین عروسی تفنگ به پایان می رسد.
بنا به اعتقاد خاتون و بسیاری از مهمانان با این آیین، مشکل بسته شدن تیر شکارچی برطرف شده و این بار در شکارش موفق خواهد بود.
ورای اینکه نقش این حرکات در حقیقت چه تاثیری بر واقعیت ها دارد، اما بر پایه آموزه های روانشناختی اجرای این آیین دارای ویژگی های موثر در ارتقا اعتماد به نفس شکارچی است و سبب بهبود عملکرد او در شکار می شود.
وجود مولفه هایی نظیر هم بستگی عشق به خانواده و اعتقاد به آموزه های دینی در اجرای این آئین برای ناظرانی چون من که از دریچه ای فرهنگی تازه به متن این رویدادها می نگرند زیبا و درس آموز است و نشان از غنای فرهنگی این سرزمین دارد.
سرزمینی که جاندار و بی جانش چون حلقه هایی از زنجیر به هم گسسته اند و با زبان خاص خود با همدیگر سخن می گویند.
نویسنده: محمدنورالهی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۴۷۴ در تاریخ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ۲۲:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.