سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ادبيات داستانی در آلمان؛ ديروز و امروز
      ارسال شده توسط

      احمدی زاده(ملحق)

      در تاریخ : سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲ ۱۳:۵۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۲۶ | نظرات : ۸

      موج نو" در ادبیات داستانی آلمان از چه زمانی آغاز شد و تا چه حد گسترش یافته است؟ چه تفاوت‌هایی در زبان و سوژه نویسندگان دیروز و امروز وجود دارد؟ آیا آینده ادبیات داستانی آلمان را نویسندگان "موج نو" رقم می‌زنند؟ زمانی نه چندان دور، برخی از نویسندگان جوان "موج نو" را امیدهای آینده ادبی آلمان می‌دانستند که آثارشان همان ویژگی‌هایی را دارد که سال‌هاست ادبیات آلمان از کمبود آن رنج می‌برد: ساده‌نویسی و انتقال مفاهیم در کوتاه‌ترین جمله‌ها.

      درباره نویسندگان جوان و مطرح معاصر و جریان‌های تازه در ادبیات هر سرزمینی می‌توان بحث و آثارشان را نقد و بررسی کرد. اما این‌که از هم‌اکنون پیشگویی کنیم که این یا آن نویسنده و سبک جدید و زبان و جریان تازه، در آینده به‌راستی در مسیر تحولات ادبی تاثیرگذار خواهد بود و در شکل‌گیری آن نقشی خواهد داشت، اگر غیرممکن نباشد، حداقل خیال‌پردازی است.

      "این همه هیچکس"

      اما "موج نو" در ادبیات آلمان چگونه پدید آمد. در دهه ١٩٩٠ میلادی، نشریه‌ای ادبی در برلین به نام "این همه هیچکس" (نامی برگرفته از قطعه کوتاهی از فرانتس کافکا) مسابقه‌ای در عرصه داستان‌نویسی برای نویسندگان جوان آلمانی‌زبان ترتیب داد و از این راه شماری نویسنده جوان با خیل آثارشان، به‌گونه‌ای غیر منتظره، وارد عرصه ادبیات داستانی آلمان شدند. ناشران هم با نشر و پخش آثار نویسندگان با استعداد این مسابقه رغبت نشان دادند و به این ترتیب نوعی "موج نو" بوجود آمد.

      پرورش در فضایی غیرسیاسی

      نویسندگان نسل جدید، چهره‌هایی نسبتاً جوان که از برخی از آنان آثاری هم در ایران ترجمه و منتشر شده است، نسبت به نسل پیشین، در دورانی رشد کرده‌اند که فضای آلمان غیرسیاسی و نسبتاً آرام بود و از این‌رو از جنبش‌های دانشجویی و درگیری‌های سیاسی بدور ماندند.

      اینان نه مانند اشتفان تسوایگ و‌ هاینریش بُل و گونتر گراس، می‌توانند از تجربه‌های جنگ و دوران تبعید و مهاجرت بنویسند و نه تجربه نسلی را دارند که سال‌های پُرآشوب جنبش دانشجویی را پشت سر گذاشتند و در آثارشان در جست‌وجوی علل پیدایش پدیده فاشیسم و بروز جنگ بودند و پدران و مادران و نسل پیشین را برای پاسخگویی به چالش کشیدند. بدیهی است که همین دوری از تنش‌های اجتماعی باعث شده است که سوژه‌هایی اجتماعی و مسایل فراگیر جامعه، کمتر در آثارشان نفوذ کند.

      البته سبک داستان‌های این نویسندگان جوان چندان هم تازه و نو نیست و بیش‌ترشان متأثر از آثار ریموند کارور اند که در ایران هم طرفداران و خوانندگانی دارد. از این‌رو در داستان‌هایشان بیش‌تر تجربه‌های صرفاً شخصی و خصوصی خود را بازتاب می‌دهند، تجربه‌هایی که می‌تواند برای هر آدم معمولی نیز پیش بیاید.

      جای خالی زبانی توانمند

      مشکل اما در آن نیست که این نسل هم باید امکان بازتاب تجربه‌‌های شخصی خود را در آثارشان داشته باشند، بلکه مشکل آنجا آغاز می‌شود که تجربیات شخصی که به‌تصویر می‌کشند، یکنواخت است و آدم‌های داستان‌ها هیچ ویژگی بارز شخصیتی ندارند و قابل تعویض‌اند.

      نویسندگان بزرگ آلمانی‌زبان قرن بیستم، برخوردار از شناخت و نگاه فلسفی بودند و از همین‌رو نیز آثارشان پیچیده و چند لایه است. در حالی که نگاه سطحی به زندگی انسان و فقدان شناخت فلسفی، مشکل اصلی نویسندگان جوان و جدید آلمانی‌زبان است. امروز ادبیات داستانی، از کمبود بُعد فلسفی رنج می‌برد. در آثار نسل جوان، جای خالی زبانی توانمند، قدرت شخصیت‌پردازی، نیروی شناخت و نفوذ به پیچیدگی‌های روان انسان که از میراث ادبیات آلمان است و ما در رُمان‌های توماس مان، روبرت موزیل و هرمان بروخ می‌بینیم، به‌وضوح دیده می‌شود. افزون بر اینها، کمتر شاهد ترسیم و توصیف و بازتاب مسائل بنیادی جوامع مدرن و نگرانی‌ها و ترس‌ها و تنهایی انسان معاصر در آثار نویسندگان امروزی هستیم.

      برای مثال یودیت هرمان که داستان‌هایش مملو از اصطلاحات آمریکایی و نام آهنگ و ترانه‌های خوانندگان پاپ و جاز آمریکایی و ایتالیایی و غیره است و همه آدم‌های داستان مرتب درحال "زدن ال. اس. دی و بوسیدن همدیگرند". ظاهراً می‌خواهد انعکاس "جهانی شدن" را از این طریق به خواننده تلقین ‌کند. این قطعه کوتاه از داستان "خانه ییلاقی بعداً" یودیت هرمان را ببینید: «دریاچه‌ها یخ‌زده بودند. کفش پاتیناژ خریدیم. شب‌ها مشعل دستمان می‌گرفتیم و می‌رفتیم وسط جنگل و روی یخ‌ها. با رادیوکاست‌ِ هاینتس، آهنگ‌های پائولو کنتی گوش می‌کردیم. اکستازی می‌خوردیم و بهترین جاهای داستانAmerican Psycho برت ایستون الیس را بلند‌بلند می‌خواندیم. فالک، آنا را می‌بوسید و آنا من را، من کریستیانه را. گاهی اشتاین هم بود. او هنریته را می‌بوسید و هر وقت این کار را می‌کرد، من نگاه نمی‌کردم».

      چنین صحنه‌هایی که یادآور صحنه‌های تجمع جوانان در "جنبش هیپی‌ها" در دهه پنجاه میلادی قرن پیش است، در داستان‌های دیگر نویسندگان جدید آلمانی به‌وفور یافت می‌شود.

      تفاوت سوژه‌های دیروز و امروز

      شاید گرهارد هاوپتمان، یکی از رهبران مکتب ادبی ناتورالیسم انقلابی و از مهم‌ترین رُمان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان این مکتب در قرن ١٩ میلادی، نمونه خوبی برای نشان دادن تفاوت سوژهای نویسندگان دیروز و امروز آلمانی‌زبان باشد.

      گرایش هاپتمان به ناتورالیسم را از همان آغاز کار و با نوول "تیلِ سوزن بان" می‌توان دید. این نوول را‌ هاوپتمان در سال ١٨٨٧ میلادی نوشت و در آن یکی از مهم‌ترین مسائل اجتماعی قرن ١٩ را که معضل "انسان - ماشین" بود، مطرح کرد. او راه آهن را به عنوان نماد این دوره که با گسترش صنعت و قدرت‌یابی ماشین همراه بود، به کار گرفت تا اختلال در چرخه طبیعی زندگی انسان و غلبه ماشین بر گستره حیات بشر را به نمایش بگذارد. انسان در آثار هاوپتمان نه به عنوان موجودی فعال و عامل اراده و حامل اندیشه، بلکه در واقع قربانیِ غیرفعال حوادث و رویدادهاست. او دست به عمل نمی‌زند بلکه چیزی بر او حادث می‌شود؛ چیزی که او قابلیت درک و دریافت آن را ندارد.

      البته شرایط اجتماعی و تاریخی، میانِ دو سده نوزده و بیست میلادی، که شخصیت‌های داستانی هاپتمان در آن نقش می‌آفرینند با دوران کنونی تفاوت دارد. اما بسیاری از کسانی که هم اکنون در شمار نویسندگان مطرح آلمان محسوب می‌شوند، با آنکه سبک و سیاقی دیگر در پیش گرفته‌اند، اما ادامه‌دهنده و گسترش‌دهنده ادبیات گذشتگانند و مسائل انسان معاصر را در کانون آثار خود قرار داده‌اند.

      برای نمونه می‌توان از ایلیا ترویانُف و هارتموت لانگه، نویسندگان آلمانی‌زبان معاصر نام برد که به‌رغم نوگرایی، در امتداد ادبیات پُربار گذشته گام برمی‌دارد. ترویانف در مقاله‌ای تعریف خود از رُمان را به دست می‌دهد و به یکی از تفاوت‌های نسل دیروز و امروز نویسندگان آلمان اشاره می‌کند. او بر این باور است که رمان وسیله‌ای برای مراقبه یا خوددرمانی نیست، بلکه ابزاری است برای کاووش و جست‌وجو؛ و در واقع بهترین نوع آن. رمان گستره‌ای بی‌کرانه، پرمحتوا‌تر از فیلم یا اپرا، معتبرتر از متافیزیک و جامع‌تر از علم است که دستیابی به آن نیازمند تحقیق است. او می‌گوید، برای نگارش رُمانی هرچه بیشتر تحقیق می‌کنم، احساسات شخصی و دیدگاه‌هایم به‌نظرم بی‌اهمیت‌تر می‌آیند. اهمیت تحقیق در سرزمین‌های آلمانی‌زبان تا حد زیادی نادیده گرفته می‌شود. در حالی که نویسندگانی مانند لیون فویشتوانگر برای نگارش رُمان‌هایش به تحقیقاتی حرفه‌ای دست می‌زد. او شماری از همکارانش را مامور می‌کرد تا جنبه‌های گوناگون موضوع رُمانی که قصد نگارش آن را داشت، با تحقیق دقیق، زیر ذره‌بین بگذارند.

      هارتموت لانگه نیز که "استاد نوول‌نویسی" در ادبیات معاصر آلمان لقب گرفته، با حفظ سنت زبان شاعرانه و موسقیایی ادبیات آلمانی‌زبان، آثارش امروزی و معاصر است. "خانه خیابان دوروتِن" و "نوول‌های ایتالیایی" از جمله آثار اوست. مفهوم پریشانی و آشفتگی انسان معاصر - هم در مفهوم و هم در تجربه - مضمون اصلی داستان‌های‌ اوست؛ تجربه‌هایی نادر و غریب که از طریق نویسنده به خواننده منتقل می‌شود. ماجراهایی که در نوول‌های لانگه رخ می‌دهند، خلاف‌آمد عقل سلیم است. به زبانی دیگر آدم‌های معمولی نمی‌توانند تصور کنند که بتوانند چنین ماجراهایی را تجربه کنند.

      همذات‌پنداری میان نویسنده و خواننده

      فراموش نکنیم که استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات "زبان مخفی جوانان" و ساده‌نویسی و انتقال دست و پاشکسته مفاهیم در کوتاه‌ترین جمله‌ها در آثار نویسندگان نسل جدید و "موج نو"، نوعی همذات‌پنداری میان مخاطبان جوان این‌گونه ادبیات با داستان‌ها و نویسندگانشان بوجود می‌آورد. خیل خوانندگان جوان می‌بینند که نه تنها زبانی که آنان در بین خود از آن استفاده می‌کنند و نوع کافه و دیسکویی که در آن رفت و آمد دارند، بلکه گاه عنوان فیلم سینمایی و بازیگر مورد علاقه‌شان و سریال‌های تلویزیونی و حتی موزیکی که می‌شوند در این کتاب‌ها بازتاب یافته است.

      این همه، همانگونه که اشاره شد، نوعی احساس هویت مشترک با نویسنده و دیگر خوانندگان کتاب برایشان بوجود می‌آورد و از این طریق خود را در "جمع" احساس می‌کنند و ساده‌تر می‌توانند بر تنهایی و گاه انزوایی که در آن بسر می‌برند غلبه کنند؛ هر چند موقتی و گذرا.

      با این توضیح می‌توان به یکی از علل فروش چنین داستان‌ها‌ و رُمان‌هایی، نه تنها در آلمان، بلکه در ایران نیز پی بُرد. بدیهی است که ناشران آلمانی هم بنا بر اصل عرضه و تقاضای در بازار کتاب و با بازارپژوهى‌هایی که انجام می‌دهند بر این امر واقفند و برای انتشار چنین کتاب‌هایی که جوانان بسیاری را مخاطب قرار می‌دهند و پُرفروش‌اند، از هم پیشی می‌گیرند. در ایران هم وضع کم‌وبیش به همین منوال است و ناشران تا آنجا که به انتشار ادبیات داستانی نویسندگان جوان مربوط می‌شود، رغبت بسیار نشان می‌دهند؛ آنهم نویسندگانی که با مبلغی ناچیز حقوق و امتیاز کتابشان را در اختیار ناشر قرار می‌دهند.
       
      خسرو ناقد 
      نويسنده و پژوهشگر فرهنگی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۳۰۹۸ در تاریخ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲ ۱۳:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1