سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

پست های وبلاگ

شعرناب
سرگرداني (از: فريادنامه)
ارسال شده توسط

م فریاد(محمدرضا زارع)

در تاریخ : يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۷۵ | نظرات : ۴

سلام!
برآنم كه از اين پس- اگر خدا بخواهد- هرگاه فرصتي دست دهد حكايتي از مجموعه اي تحت عنوان (فريادنامه) تقديم دوستان كنم. زبان اين نوشتار گرچه قديمي است اما كلام،انديشه و ابيات به كار رفته در آن تازه است و تماما حاصل دسترنج اين حقير. باشد كه مقبول افتد.
 
سرگرداني
 
تازه جواني هر روز دل به دختري مي داد و روز ديگر باز پس مي گرفت. سالها بدين طريقت رفت و بدنام شد:
 
نامجويان خويش را گم مي كنند
دست و پا در بند مردم مي كنند
راهجويان فارغند از ننگ و نام
نام را تاوان گندم مي كنند
 
بيچاره روزي حيران و سرگردان در بياباني مي رفت و مي گريست. هاتفي از غيب صدايش كرد و گفت: اي فلان! چه خواهي؟
گفت:
 
من آن خواهم كه در دل مي نگنجد
شب و روزش اگر خوانم نرنجد
اگر روزي خطايي ديد از من
ببخشد يا بپوشد يا بسنجد
 
هاتف او را گفت: بيهوده سر مگردان و دل بگردان! كه جمله كائنات ديريست بدين خواسته سرگردانند و هيچ نيابند.
 

ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
این پست با شماره ۳۰۶۹ در تاریخ يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

سید مرتضی سیدی

زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1