سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 4 خرداد 1403
    17 ذو القعدة 1445
      Friday 24 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۴ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        رد پای بیداری اسلامی در اشعار محمدفرخی یزدی
        ارسال شده توسط

        سیدخلیل جبارفلاحی

        در تاریخ : يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۵ | نظرات : ۰

        محقق و پژوهش گر: سیدخلیل جبارفلاحی
         
        چکیده
        مضامین ادبیات فارسی ،واشعار شاعران پارسی گوی سرشار است است از مفاهیم الهی و مضامین والای انسانی . اهدافی که شاعران برای تحقق این آرمان های بلند عمر خویش را به دست تقدیم گرفته و تا پای جان پیش رفتند. از جمله این اهداف می توان به بیداری مسلمانان ،آزادی  خواهی،عدالت جوئی، وشناساندن توانمندیها و ارزش های والای انسانی را نام برد. اگر شعر شاعران آزاد اندیش را با گوش جان شنید و با عمق جان خواند، دل های غافل وسخت چون آهن را مانند موم نرم و بیدار میکند،شعر شاعرانی که بیت بیت آن را بی شک تأثیری کمتر از آیات کتاب الهی واحادیث عظیم نبوی نباشد.در این مقاله بر آن آمده ایم  تا بیداری اسلامی و مضامین های آن را که جوشش وجرقه آن از آئینه افکار انسانهای آزاد اندیش وشاعران عدالت جو رقم خورده و شعله های آن تا عماق جامعه جهان اسلامی کشیده شده است را به جست و جو بنشینیم .اگر بخواهیم جست وجوی این مضامین عظیم را در ادبیات پایداری و بیداری فارسی پی بگیریم بی شک در یک یا چند مقاله نمی گنجد و فرصت وسیع را می طلبد ،برای نمونه دست بر دیوان شاعری بردیم که بیدار ترین شاعر  مسلمان قرن معاصر و آزاد اندیش ترین فرد زمان خویش بود و او کسی نیست جزء فرخی یزدی .
        واژه های کلیدی:  بیداری اسلامی ، فرخی یزدی ،  ادبیات فارسی
        مقدمه
        بیداری اسلامی که امروزه در اقصا نقاط جهان شعله افکنده ، جرقه آن نشأت گرفته از افکار اندیشمندان آزاد اندیش ودرست کرداری که تا پای جان برای دست یابی به اهداف خویش و تحقق یافتن آرمان های انسانی و روحانی خود کوشیده اند وهرگز تن به ذلت و خواری نداده اند.مردان راست اندیشی که حتی شانه بر بار فلک و قضا و قدر خم نکرده اند ،  (همین بس ز آزادی نشانه ما / که زیر بار فلک هم نرفت شانه ما )( شهر شعرفرخی/محمد علی سپانلو/1375/:60  ) چه رسد به بار ظلم وجور وجفای کسانی که از روش نادرست و طریق نا صحیح رأس امور قرار گرفته اند. چه بسا انسان غافل و دل آگاه را آیه حدیث ویا بیت شعری از شاعر روشن ضمیر چنان بیدار کند که شعله و زبانه آن ریشه جهل و نادانی وظلم وستم را بخشکاند . مانند فضیل که با شنیدن آیه ای از قرآن در حین سرقت و تجاوز به ما ل مردم چنان آگاهو متنبه شد کهسرحلقه عارفان و زاهدان گردید، وبشر حافی که با یک نصیحت از امام موسی کاظم (ع) چنان بیدار گردید که فروزنده چراغ های تقوا و پرسایی گردید .و یا همچون ناصر خسرو هایی که با دیدن خواب و رویا از ورطه ننگ و نادانی بیرون آمده وقدم در وادی علم و ایملن نهاده و مدارج عالیه ر اطی نموده اند. ادبیات فارسیو اشعار شعرا  که بیت بیت آن تفسیر آیه های قرآن و تعبیر احادیث اعضام می باشد ، نمی توان تأثیر آن را در روشن و آگاه نمودن ملت و مردم صاحب دل نادیده گرفت و سهم ادبیات را در این فریضه الهی نادیده انگاشت .برسی سهم ادبیات فارسی در بیداری اسلامی و انقلاب مردمی کاری بس دشوار و عظیم واز حوصله خوانندگان عزیز بدور است . بر آن آمده ایم تا دیوان شاعری را ورق زنیم که درسراسر اشعار آن بیداری ،آزادی خواهی و عدالت موج می زند .فرخی یزدی که جان خود را برسر اهداف والا به دست تقدیم گرفت و با جانی خسته و دهنی بسته و قلبی شکسته چنان   می سراید  که قلب وجان هر منکر و مستبدی باشنیدن آن بدرد می آید چه رسد به ملتی ومردمی که خواهان حق وحقوق خود هستند
        (آئینه حق نمــــــــــا دل خسته ماست                      برهان حقیقت دهن بسته ماست
        آنکس که درست و حق و باطل بنوشت                       نوک قلم و خامه بشکسته ماست (همان :184)
        زندگینامه
        قبل از شروع و ورود به مبحث اصلی جا دارد که برای آشنایی بیشتر خوانندگان به شمه ای از زندگی این شاعر متعهد و آگاه اشاره نمایم.
        فرخی دهقان زاده ای که به شهر آمد و از زندگی درس آموخت، روزنامه نگار شد . به تبلیغ اصول آزادی و مشروطیت پرداخت و به اندیشه و عقاید چپ گرائید ، علیه دیکتاتوری مبارزه کرد و سر انجام جانش را در راه آنچه خود دفاع ازحقوق طبقه کارگر می دانست باخت . خطوط کلی زندگی میرزا محمد شاعر نسل مشروطه این چنین است . اما در این خطوط زاویه ها و انهناهایی هست که جلوه های متفاوت روح شاعر به شمار می آید. بدین لحاظ زندگی فرخی نه یک گذران ساده و روزمره بلکه عبور از مسیری است آمیخته با شک و یقین ، هراس و دلاوری ، تزلزل و ایمان ، عقب نشینی و هجوم .
        در آغاز جوانی ، آنگاه که حدود قدرت دولت مشروطه از حومة شهر تهران فراتر نمی رفت ، شاعر که شیفته تعالیم اجتماعی مشروطیت بود شعری خطاب به حکمران شهر یزد ساخت و اورا به رها کردن ((خوی ضحاکی )) تشویق کرد .لحن شاعر جوان  آنقدر آموزگارانه و آمرانه و منش او آنچنان مستقل و بی پروا بود که حکمرانان در پاسخ دستور دادند دهانش را با نخ و سوزن بدوزند .
        فرخی به ((شاعر دهن دوخته )) لقب یافت ولی هیچ گاه دهانش را نبست و در سالهای بعد با صراحت و جدیّت بیشتری نوشت و سرود و رعایت هیچ اگر و امّای را نکرد ، حکمران فرخی را رها کرده ؛ فرخی به تهران آمد و اندکی بعد ،در محیط آزاده و در عین حال آشفته دوران مشروطیت را به روزنامه نگاری پرداخت –کار در روزنامة طوفان (1300 ش) مصادف شد با شکل گیری حکومتی خودکامه که در طول چند سال بنیاد های مشروطیت را بی اثر ونابود کرد . فرخی در پی اعتراض به دولت خودکامه رضا خانی به زندان می افتد . وچند بار دست به خودکشی می زند و از مرگ نجاتش می دهند، شاعر در زندانی که هرکس کلمات خود را وزن می کند ومراقب است چیزی نگویند که اسباب درد سر شود .بسیار رک و بی ملاحظه سخن می گوید . گزارش خبر چینی ها به دفتر زندان و یا از آن به شخص شاه می رسد و اسارت ادامه می یابد ، گرچه محتوای سر بسته غزل هایش اجازه نمی دهدبرداشت روشنی از گذران فرخی در زندان داشته باشیم ، امّا برخی از ابیاتش به طور مبهم یاد آور تلخ و شیرین روزگار شاعر است.
        همزندان او جعفر پیشه وری ، در بخشی از خاطراتش صفحه های جان آوری را از زندگی فرخی مجسّم می کند و می گوید برخیال شب ها پشت تختخواب پیچ اش قوز می کند و شعر های تازه  اش را در تکه کاغذ های که به دست آورده می نویسد و می کوشد آن ها را به خارج از زندان برساند ( یادداشت های زندان/جعفر پیشه وری ).امّا در محیط جاسوس پرور زندان می توان حدس زد که بسیاری از شعر های او به جای پخش شدن در جامعه به دست حکومت رسیده و ضمیمه پرونده شده باشد.
        پس از مدتی از زندان سیاسی شهربانی به زندان قصر منتقل می شود :(( ...مدتی در زندان شهربانی تهران به سر می برد تا آنکه یک روز در اتاق خود با صدای بلند به طوری که زندانیان او را نمی دیدند .ولی صدای او را به خوبی تشخیص می دادند شروع به صحبت و معرفی خود کرد . در این اثنا عده ای بر سر او ریختند و با کتک و لگد او را به حرف باز می داشتند . ولی فرخی به صحبت خود ادامه می داد در حالی که کشان کشان وی را می بردند به زندان قصر))(مکی/تاریخ بیست ساله ایران)
        روز به روز مقاوم و بی پرواتر و به مرگ نزدیک تر می شود: (( حاضر به سازش نیست بازی هم نمی کند . و خود می داند که این یکدندگی چه عاقبتی برایش تدارک خواهد کرد ...))( چهار شاعر آزادی /محمد علی سپانلو ) دربهار سال 1318 زمزمةعفو عمومی به مناسبت ازدواج ولیعهد برخاسته است . فرخی با اینکه شک به راست بودن خبر عفو عمومی دارد ،امّا امید به رهایی دارد ماه بعد خبر عفو عمومی دروغ در می آید. فقط گروهی از زندانیان عادی آزاد می شوندو محبوسین سیاسی ، به نام خائن در زندان می مانند.
        ((سوگواران را مجال بازرید ودید نیست            باز گرد ای عید از زندان که ما را عید نیست
        عید نوروزی  که از بیداد ضحاکی عزاست          هر که شادی می کند از دوره جمشید نیست
        صحبت عفو عمومی راست باشد یا دروغ            هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست ))
        ( دیوان فرخی / حسین مکی )
        او را کشتند...؛ امّا افسانه فرخی زنده ماند ،گرچه کسی نمی داند گورش کجاست  *و آخرین شعرهایش  از بین رفت ؛ غزل های عاشقانه  - سیاسی او میان مردم و حتی بی سوادان زمزمه می شد؛
        __________________________________________________________________________________________
        *در آن گورستان مردم فقیر و بی نام و نشان (( مسگر آباد ))بود؛ همچنان که برای کسی که مال ومنال یا ورثه ای داشتند صحن امامزاده های تهران و حومه آن آرامگاه مناسبی به شمار می آمد. چون احتمال دارد فرخی را در مسگر آباد دفن کرده باشند ،اکنون که آن محل تبدیل به پارک شده ، جا دارد شهرداری تهران نام فرخی یزدیرا برجایی از آن پارک ، نظیر کتابخانه، سالن ، باغچه یا گذر گاهی بگذارد.
        علت خواب و غفلت ملت ها :
        قبل از برشمردن به اهداف آزادی خواهان و بیداری جویان ، فرخی عواملی را باعث خواب و عقب ماندگی ملت ها می داند ،عواملی که باعث می شود افراد مستبد ، سلطه جو و وطن فروش در رأس امور قرار گیرند و با جور و جفا بر زیردستان ، به جاه طلبی وحکمرانی خود می پردازند.
        اینک چند عوامل را از زبان فرخی یزدی برمی شماریم .
        1-      قانون شکنی                                                                                                                                                                                                                                                                   
        فرخی چنان از بی قانونی تنفر دارد که با عمق جان دعا می کند که کاش بی قانونی نبود ونامی از دولت قانون شکن هرگز نبود.
        ( معنی دولت  و قانون اگر این باشد          نامی از دولت و قانون بجهان کاش نبود)
         (شهر شعر فرخی/محدعلی سپانلو  :55)
        او دولت بی قانون را شایسته انسان نمی داند و دولت بی قانون را مختص حیوانات و چهار پایان می داند
        ( از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ         از یک طرفی عرصه به ملییّون تنگ
        قانون وحکومت نظامی و فشار                           این است حکومت شتر ، گاو و  پلنگ)
        ( همان : 191)
        فرخی حاضر نیست لحظه در محیط بی قانونی نفس بکشد و و هرکجا ناحقی و بی قانونی وقانون شکنی ببیند در صدد تغییر بر می آید و قوانین وضع شده را نادید می گیرد
        ( این شکل زندگی نبود قابل دوام              خوب است این طریقه را برهم زنیم
        قانون عادلانه تر از این کنیم وضع               آنگاه بر تمام قوانین قلم زنیم)
        ( همان : 45)
        او دولت قانونمند را دولت قوی و نیرومند می داند و مهمترین علت زوال یک دولت را بی قانونی و ظلم به زیر دستان ونادید گرفتن حق و حقوق کارگر می داند
        ( من بگویم گر به قانون مجری قانون شوی                      بهمن وکیخسرو و جمشید و افریدون شوی)
        (همان : 32)
        2-      نادانی و جهل
        فرخی از جهل و نادانی  ملتی می نالد که این همه ظلم وتعدی در برابر خویش را می بینند ولی زبان به شکوه باز نمی کنند و سکوت کرده اند و اعتقاد بر آن دارد که تا ملتی بیدار نگردد در عقب ماندگی محض خواهد ماند ( دردی بدتر از علت نادانی نیست / جزءعلم دوای این پریشانی نیست /با آنکه بروی گنج منزل دارد/ بد بخت و فقیرتر زایرانی نیست)( همان : 186)
        3-      تبعیض و فاصله طبقاتی
        فرخی از  تبعیض و فاصله طبقاتی شدیداٌ می نالد و آنچنان بین فقیر و غنی فاصله افتاده که هیچ چیز فرخی را به این
        اندازه خوشحال نمی کند که بین فقیر و غنی تساوی ایجاد شود .حتی در رنج وسختی بودن هر دو قشر فقیر و غنی اورا شادمان می کند و می گوید
        ( شادم که در این عالم از حرص بنی آدم                مسکین و غنی باهم در محن افتاده)
        ( همان :66)
        و باور بر این دارد که تا کشمکش بین فقیر و غنی هست کشور رنگ آسایش و امنیت را نخواهد دید
        ( تا فقر و غنا با هم در کشمکش و جنگ است                 اولاد بنی آدم آسوده نخواهد شد )
         ( همان : 99)
        و روز نو و عید وامنیت کشور را زمانی می داند که بین فقیر و غنی تساوی بر قرار شود
        ( نام مسکین و غنی روزی که محو و کهنه گشت             با تساوی عموم  آن روز نوروز من است  )
        (همان : 78)
         و تا زمانی تساوی بین فقیر و غنی بر قرار نباشد با پذیرفتن منت و ذلت شادمانه خود را از  زمره فقرا می داند و در دنیا به تنها چیزی که می بالد و می نازد این است که دهقان زاده و از قشر ظعیف و زحمت کش و آسیب پذیر جامعه است .
         نفاق، متحد نبودن و جنگ های داخلی  
        داستان از این قرار است که پیر مردی تعدادی پسر داشت و به هر کدام ترکه چوبی داد و گفت :این ترکه ها را بشکنید .همه فرزندان به راحتی شکستند .
        دفعه بعد ترکه های چوب را با هم بست و داد به دست پسر هاش و گفت  حالا بشکنید ، انها هرچه قدر زورآزمائی نتوانستند آن ترکه ها را بشکنند.به سرنوشت  ملت ها و دولت ها ی پیشین گر نظر کوتاهی بیافکنیم خواهیم دید که اکثر کشورهای که تحت سلطه کشورهای استعمارگر و جباران زورگو قرار گرفتند از عدم اتحاد و همدلی داخلی رنج می بردند و دول های قدرتمند و پیروز تنها از اتحاد و عدم نفاق بین مردم خود سود می جستند. نفاق و عدم اتحاد همچون تبری است که پیکره نظام را آسیب می رساند و چون سمی ملهک ریشه استقلال کشوری را می خشکاند .فرخی هم در جاجای دیوان شعریش بر این نکته واقف است و با لحنی دلسوزانه از مردم ایران می خواهد که همت وهمدلی از خود نشان داده و جنگ های داخلی و چند حزبی بودن را رها کنند .
        (ای هوا خواهان ایران نوبت مردانگی است                     پای غیر آمد میان ، نی وقت جنگ داخلی است )
        (همان: 32)
        ( ایکاش من و تو را کمی مدرک بود         خود خواهی هردو کم نبود اندک بود
        جای همه نام های حزبی ایکاش              این مردم خود پرست را  مسلک بود )
        ( دیوان فرخی/ حسین مکی )
        فرخی از عدم اتحاد و چند حزبی شکوه می کند و می گوید
        ( بدبختی ما تنها از خارجه چون نبود              هرشکوه که ما داریم از داخله باید )
        (41/ همان)
            نادیده گرفتن حق و حقوق کارگران
        سرمایه کار و نیروی انسانی فعال یک کشوری موجب  شکوفایی و ترقی یک جامعه می شود .جامعه ای که جمعیت فعال کمتری دارد  برای اداره امورات مملت خویش در عرصه های مختلف متوسل به کشورهای دیگرمی شود کشوری شکست می خورد وظعیف می شود که با وجود داشتن نیروی فعال و کارگری کار آمد ،ارزش و اعتبار این سرمایه ملّی را نداند . عدم ارج نهادن به مقام کارگر و نادیده گرفتن زحمات آنها . عدم انسجام و بی اتحادی بین قشرهای مختلف یک ملت را به دنبال خواهد داشت .و همین بی اتحادی بین اقشار جامعه سبب خواهد شد عرصه برای دراز دستی و تجاوزگری متجاوزان آماده و مهیّا شود
        همان طور که  در مقدمه ذکر شد خط مشی اصلی افکار فرخی دفاع از حق و حقوق طبقه کارگر می باشد و حتی جان خود را در این راه گذشت
        (  ترسم که خانه ات شود ای محتشم خراب                 از سیل اشک و دیده گریان کارگر
        یا کاخ رفعت تو بسوزد ز نار قهر                                 از برق سینه سوزان کارگر
        کی آن غنی که جمع بود خاطرش مدام                      رحم  آورد به حال پریشان کارگر
        ای دل فدای کلبه بی سقف بذرکار                               وی جان نثار خانه ویران کارگر )
        ( 63/همان)
        فرخی بر این عقیده است که اگر فقیر و کارگران کار نکنند سرمایه داران و اغنیاء به نان شب شان محتاج می گردند. وجان خود ، ارزشمندترین سرمایه الهی خودرا فدای کسی می داند که برای سعادت و رضای جامعه بشری کار می کند .
        ( سرمایه اغنیاء اگر کار کند                   با زحمت دست کارگر کار کند
        جانم به فدای دست خون آلودی              کز بهر سعادت بشر کار کند )
        ( 189/ همان )
        فرخی نه تنها سرمایه و ثروت اغنیاء را محتاج به زحمات کارگران می داند ، بلکه ایستادگی و پایداری جهان را در گرو کار کارگران می داند
        ( جان بنده رنج و زحمت کارگر است                          دل غرقه به خون ز محنت کارگر است
        با دیده انصاف چو نیکو نگری                                        آفاق  رهین منت کارگر است)
        ( 183/ همان )
        روزی آتش انتقام شعله ور می شود و ظلم و جور را از صفحه روزگار می زداید و ملت های خفته را بیدار خواهد کرد
        انتقام کارگر ای کاش آتش برفروزد / تا بسوزد سر به سر این توده تن پروران را )(103 /همان)
        اهداف ملت های بیدار شده :
        1-      آزادی خواهی :
        استقلال و آزادی خواهی اولین و اساسی ترین اهداف مردم بپاخاسته و بیدار شده است . آزادی خواهی مسبب اصلی انقلاب هاست. و آزادی بدست نمی آید جزء با انقلاب کردن و جان ها در پی این آزادی ریختن
        ( آنان کهذذبه خون دو دست رنگین کردند                   آزادی حق خویش تأمین کردند
        دارند در انتظار ملل حق حیات                                         آن قوم که انقلاب خونین کردند )
        ( 189/همان )
        هر انقلابی که بخواهد پیروز شود بایدد از ظلم وجور بجنگد و هر جنگ هم هزاران خسارت جانی ومالی و خرابی هایی را بدنبال خواهد داشت .فرخی یزدی گوشزد می کند که هر که خواهان آزادی است باید این جور وستم و کشت وکشتار را تحمل کند
        ( بزندان قفس مرغ دلم چون شاد می گردد                           مگر روزی که از این زندان غم آزاد می گردد
        دلم ازاین خرابی  ها بود خوش زانکه می دانم                      خرابی چون زحد بگذشت آباد می گردد)
         ( 179/ همان)
        برای رسیدن به استقلال و آزادی هم باید دست از جان بشوئیم و با پای سر به استقلال این متاع گرانبها برویم .        ( آنزمان که بنهادم سر به پای آزادی                  دست خود زجان شستم از برای آزادی
        تا مگر بدست آرم دامن وصالش را                        می دوم به پای سر در قفای آزادی )
        ( 173/ همان )
        و به قول فرخی یزدی کسی رهبر و پیشوای انقلاب است که جان خود را برای آزادی و دست یابی استقلال و امنیت کشور فدا کند .
        (نای آزادی کند چون نی نوای انقلاب                  باز خود سازد جهان را نینوای انقلاب
        تا تو را در راه آزادی تن صد چاک نیست            نیستی در پیش یاران پیشوای انقلاب )
        ( 128 / همان )
        2-      عدالت خواهی :  
        تبعیض و فاصله طبقاتی هر کجا باشد نارضایتی هایی را بدنبال دارد و سر انجام این نارضایتی ها منجر به قیام و انقلاب خواهد شود.عدالت خواهی یک حس غریزی و فطری هر انسانی است و هیچ انسانی نمی تواند تفاوت ها و تبعیض ها را در شرایطی واحد و یکسان  بپذیرد . فرخی تنها شاعری است که همه او را به نام آزادی می شناسند و برای دست یابی به عدالت و آزادی بر این نکته معتقد است که جان خود را بدست تقدیم گرفته و سر را قدم ساخته و تا وادی فنا پیش برویم 
        ( عمر ها در طلب شاهد آزادی و عدل                         سر ، قدم ساخته و تا ملک فنا تاخته ایم )
         ( 61/ همان )
        فرخی کشور بی عدل را کشور ویران و نا امن می داند  
        ( این دل ویران ز بیداد غمت آباد نیست                      نیست آ بادی بر آنجل که عدل و داد نیست )
        ( 7/ همان )
        و اعتقاد دارد که با عدالت می توان جهان را زیر سلطه خود گرفت
        (خوش آنکه در طریق عدالت قدم زنیم                            با این مرام در همه عالم علم زنیم )
        3-    قانون خواهی و قانونمندی
        فرخی کشور بی قانون را قابل تحمل نمی داند و در فکر این است که با طرحی نو شرنوشت کشور را طوری دیگر رقم بزند و با وضع قوانین عادلانه قلمی بر تمامی قانون های موجود بکشد
        ( این شکل زندگی نبود قابل دوام                       خوب است این طرقه را بر هم زنیم
        قانون عادلانه تر از این وضع کنیم                          آنگاه بر تمام قوانین قلم زنیم )
        ( 45/ همان)
        نتیجه گیری :
        جنبش بیداری اسلامی که در حال حاضر اکثر ممالک و کشورهای اسلامی را در بر گرفته است ،بیداری افراد و اشخاص یا اقشار و طیف های خاصی نیست . بیداری اندیشه هاست ،بیداری افکارهاست . و این افکار و اندیشه های بیدار از افرادی صادر می شود که با فروکشی و تواضع و پاگذاشتن بر آمال و تمایلات خود در فکر رفاه عموم افراد و دفاع از حق و حقوق کارگران واقشار ظعیف جامعه اند. در زمره ی این افراد آگاه نقش پررنگ شاعران را نمی توان نادیده گرفت. شاعرانی که با ابیات و اشعار پرشور خود ،سود و زیان خویش را نادیده می گرفتند و برای روشن ساختن و آگاه کردن افراد جامعه و گوشزد کردن به حق و حقوق آنها از جان خویش مایه می گذاشتن . همان طور که در این مقاله دیده شد فرخی یزدی این شاعر متعهد و بیدار با گوشزد کردن حق و حقوق کارگران و برجسته کردن و نمایاندن زحمات آنها و باز گویی عیوب و رسوایی ها در جامعه ، از جمله تبعیض و فاصله طبقاتی در اشعار خود بر خاکستر غفلت می دمد و آتش بیداری را تیز و جری تر می کند . شعر فرخی متعلق به گروه و قشر خاصی نیست . متعلق به افرادی هست که خواهان حق و حقوق خود و خواهان برقراری عدالت اجتماعی اند. و با خواندن اشعار فرخی یزدی بر اندیشه راستین خود مقاوم تر و پایدارتر می شوند .
        ما بیرق صلـــح کل برافراشته ایم
        ما تخم تساوی به جهان کاشته ایم
        القصه سعـادت بشر را یکبــــــار
        در سایه ی این دو اصل پنداشته ایم
                                                                                                                (شهر شعر فرخی / محمد علی سپانلو / 196)
               فهرست منابع :
        1-    شهر شعر فرخی / محمد علی سپانلو / نشر علمی/ چاپ اول :1375
        2-    دیوان فرخی /حسین مکی / نشر امیر کبیر / چاپ جدید : 1375
        3-    یادداشت های زندان / جعفر پیشه وری(پسیان)
        4-    تاریخ بیست ساله ایران/ حسین مکی/ناشر: امیر کبیر
        5-    چهارشاعر آزادی/ محمد علی سپانلو/ نسخه تایپی 
         
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۰۶۸ در تاریخ يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0