خلاصه قواعد عربی در قالب شعر
تعداد حروف الفبا
اي كاش زنم كم بزند حرف مداوم اي كاش شود هر دو اذن سنگ مقاوم
وقتي كه شمردم همه حرف الفبــا گشتند همه بيست و بعلاوه هشت تا
اسم از نظر تعداد
اسم باشد نام حيوان و بشر یا مفاهيم است واشياء دگر
اسم در تعداد باشد بر سه نوع مفرد و يا المثني وجموع
اسم مفرد بر يكي باشد دليل و مثنّي بر دو تا اي مش خليل
«ان»و «ينِ» علامتهاي آن آخر اسم مثني اي جوان
آنكه بر بيش از دو باشد چيست نام راست گفتي جمع بود اي خوش مرام
جمع سه نوع باشد نمي داني بدان جمع تكسير و دو ديگر را بخوان
جمع سالم در مؤنث يا ذَكَر طالبات يا عالمون اي گل پسر
اسم از نظر جنس
اسم در جنس بر دو نوع است اي پسر ياكه ماده باشد و يا جنس نر
ماده را گويند مؤنث يا كه زن جنس نر باشد مذكّر چون حسن
ماده را گويند مؤنث يا كه زن يا حقيقي يا مجازي است در سخن
علائم مؤنث
ازعلامتهاي تانيث ات بگو گر نمي داني ز داناها بجو
تاي تانيث است از زنها نشان يا كه معنائي بود همچون يدان
يا چو كبري آخرش مقصوره است يا كه تاي گرد همچون سوره است
يا چو بيضاء همزه ايست بعد از الف همزه گاهي مي شود بس مختلف
آخر اسم مذكّر تاء بنه تا پدر گردد به جنسي چون ننه
معنوی باشد مونث در علم نام کشورها و شهر مانند بم
اسم مختص مونث همچون اخت عضوهایی از بدن که هست جفت
یا که بعضی را به خاطر برسپار مثل شمس و حرب و بئر و نفس ونار
اسم معرفه و نکره
اسم را یا نکره دان و معرفه معرفه شش دان عزیزم این دفعه
یک ضمیر و دو بود موصول و سه معرفه بر ال شمار بی وسوسه
چهارمی باشداشاره پنج گو وآن علم باشد و شش بی گفتگو
اسم از نظر حرکه حرف آخر
اسم يا مبني است يا معرب حسن اسم مبني ثابت است مانند من
اسم معرب چون غفور است وجلیل حرکه آخر بده تغییر چو جیل
منصرف و غیرمنصرف
منصرف تنوین پذیر است ای پسر کسره هم گیرد بدون دردسر
غیر آن تنوین نگیرد کسره هم جای کسره فتحه گیرد دم به دم
اسمهای غیر منصرف عبارتند از:
یک: علم درجنس تانیث است نشان دومی یا کشوراست یا شهرمان
سومی باشد علم در اعجمی وزن افعل رابدانید چارمی
پنجمی باشد مفاعیل ها و غیر غالب اسماء ممدود بالکثیر
ششم اسم زائده بر آ و نون چون سلیمان نام بر آن را کنون
فعل و نشانه های آن
فعل يعني چه ؟ يعني انجام كار در زمان ماضي و حال اي نگار
يا كه در آينده نزديك و دور همچو سيذهبُ يا سوفَ يثور
اوّ لش گاهي قد است و گاه لم گاه لمّا آيدش يا سين هم
يا در آخر تاي ساكن ( تْ ) جا گرفت يا تَ و تِ با تماهما ... پا گرفت
انواع حرف
بر دونوع تقسيم كردند حرف را عامل و يا غير عامل گو چرا؟
غير عامل شد حروف عطف أخا واو حاليه و يا حرف ندا
نون تاكيد و حروف نفي چو لا حرف استفهام و استقبال با
فاء جواب شرط يا نوني كه در فعل و ما بين ضمير آيد پسر
حرف عامل شد حروف نصب و جر لاي نفي جنس و يا جزم اي پسر
بعد حروفي كه شبيه هستند به فعل همچو انّ در كلام ، انّ سهيل ...
حروف جر
با ء و تاء و كاف و لام و واو ومنذ و مذ ، خلا ربّ ، حاشا ، من ، عدا ، في ، عن ، علي ، حتّي ، الي
حروف ناصبه
شد حروف ناصبه أنْ ، لنْ ، إذنْ
لام تعليل و كي و حتّي و أنْ
جمله بر فعل مضارع در روند
ضمه را از آخر آن می برند
فتحه شد برجای ضمه پادشاه
جمله نونها شد از آخر تباه
حروف جازمه
شد حروف جازمه لمّا و لم
لاي نهي و لام امر شش صيغه كم
جمله بر فعل مضارع در روند
ضمه را از آخر آن می برند
ضمه را تبدیل یه اسکان می کنند
نونها را جمله بی نان می کنند
زور و نصب جازمه بر ما رسید
چون به خانمها رسید قلبش تپید
حروف مشبهه بالفعل
إنّ و أنّ ، كأنّ ، ليتَ ، لكنَّ، لعلَّ ناصب اسمند و رافع در خبر
لای نفی جنس
نفی جنس را برسر اسم آورید فتحه را در آخر اسم جا دهید
انواع فعل ماضی
ماضی استمراری
کانَ را گر با مضارع جم کنی ماضی استمراری با آن دم کنی
ماضی بعید
من که نا آگاه بودم از بعید اینچنین اش ساخت آن را چون سعید
کانَ را با قد اول جم نمود بعد از آن با فعل ماضی هم نمود
ماضی نقلی
اول ماضی اگر قد آوری ماضی نقلی از آن می پروری
فعل از نظر ریشه
یا ثلاثی یا رباعی است فعل ما یا مزید است یا مجرد هر دوتا
درس ما حالا رسید بر بابها بابها را کاش می برد آبها
بابها را تو مزید بشمار یک بابها هستند مزید مستر دریک
حرکت همزه امر
همزه امر اکثرا مکسور شد وانگهی که ضمه از عین دور شد
امر اگر از باب افعالش کنی فتحه را باید به دنبالش کنی
گر نباشد حرف اول را سکون پس تو آن را فعل امر خود بدون
فعل لازم و متعدی
فعل لازم فاعلی خواهد فقط می توان آن را بیاموخت در سه خط
فعل متعدی خواهد هر دو را فاعل و مفعول و بعدش ما سوا
با چه چیزی را سوالش کن سپس تا که مفعول را بیابی باز پس
فعل معلوم و مجهول
فعل مجهول اولش مضموم بود در میان فعلها مظلوم بود
گر بوَد ماضی به عین اش کسره ده در مضارع جای کسره فتحه ده
فعل معتل وانواع آن
فعل يا معتل باشد يا صحيح فعل معتل چيست اي يار فصيح
فعل چون بيمار باشد همچو ما واي واي گويد كشد آه و نوا
واي و واي باشد نشاني از مريض واي را خود گفته اي تا حال عزيز
حرف علّه نام باشد واي را فعل را در وقت بيماري بپا
******
حرف علّه سه بدان اي طلبه واو و ياء و الف ومنقلبه
*********
فعل معتل چند قسم است نام بر؟ عالمان گفتند چهار قسم اي پسر
اوّلي باشد مثال همچون وعد يا بگو قف في مكانك يابن سعد
دوّمي اجوف بنامش چون يعيش سوّمي ناقص بنام اي پاك وش
چهارمي باشد لفيف همچون روي بر دو قسم تقسيم گردد آن بابا
اوّلي مقرون بود همچون شوي دوّمي مفروق باشد چون وفي
**********
اعلال
آدم بيمار بر دكتر رود تا تواند در خيابانها رود
معالجه بايد نمود معتل را تا كه بهبودي بيابد از دوا
مي شود درمان آن اعلال فعل بر سه نوع درمان شودآن اي سهيل
يا كه حرف عله را قلبش كنيد يا كه حرف عله از آن بر كنيد
يا كه درمانش به ساكن مي شود يا همانگونه كه است آن مي شود