سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مسافر بیابان قسمت 1
        ارسال شده توسط

        محمد رضا صالحی

        در تاریخ : يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۲۹ | نظرات : ۸

        مسافر بیابان
        سفری که ناخواسته شروع شد...
        مردی که بعد از سالها غفلت و بیراهه رفتن ، خود را در بیابانی خشک و بی آب یافته است و مسافر بیابان  شده است. با تمام این سختی ها ، مسافر اهمیت این سفر را یافته است و به دنبال هدف و مقصود می گردد . اما برای رسیدن به این هدف باید این بیابان پر خطر را پشت سر بگذارد . بیابانی که سراسر رنج و بلاست . مسیر حرکت مسافر اکنون یک جاده ای نا آشنا و طولانی است .
        جاده ای تاریک ، پر پیچ و خم و صعب العبور در دل بیابان .
        بعد از مدتی حرکت در این جاده یافته است که در طلوع آفتاب ، هدف و مقصود مشخص است ؛ اگر جاده به موقع طی شود و موانع از سر راه برداشته شود .
        مقصد روشنایی است ...
        در ابتدای سفر مسیر را در کنار یک همسفر ، همدل و همراز بوده است . اما اکنون که قصد پیمودن این جاده خطرناک را دارد ، او دیگر تنها شده است.همسفرش مدتی است که او را در این بیابان تنها گذاشته است و اکنون با دنیایی از غم و اندوه از فراق دوست سفر کرده اش، باید به این سفر ادامه بدهد تا به مقصد برسد .
         ناراحتی به وضوح در چهره مسافر نمایان است .
        اما بیش از اینکه از سختی سفر و بلاهای بیابان ناراحت باشد ؛ از تنهایی و فراق یار خود می نالد .
        اگر همسفر خود را به همراه داشت ، شاید التیام دردهایی بود که خارهای بیابان پای او را مجروح کرده بودند . یا مرهم دردهایی باشد که گرگ های بیابان به او رسانده اند ، اما هیچ دردی برای او بالاتر از تنهایی نیست .
        راه زیادی پیش روی مسافر است .
        و حال همسفرِ مسافر، خاطرات آن یار سفر کرده است. روزها و شب ها با سختی های زیادی که داشت در این جاده پیموده می شد . گرگ های زیادی در مسیر او بود . تنها راهِ گذر از این گرگ های خطرناک سکوت بود و باید به آرامی از کنار آن ها می گذشت .
        در این جاده کمی دورتر از این گرگ ها ، موجوداتی دیده می شوند که می خواهند اظهار دوستی کنند ، اما مسافر نمی توانست تشخیص بدهد که این ها دام هستند که در مسیرش قرار گرفته اند یا اینکه دوستانی هستند که حرف های آنان حقیقت دارد .
        ناچار بدون توجه به این موجودات به آرامی از کنار آنان می گذرد و به راه پر خطر خود ادامه می دهد.
        مسافرباید فراموش کند آن عشق شور انگیز را ، آن لذت بی پایان را ، آن امید تازه شکفته را و آن همسفری که بدون خداحافظی او را تنها گذاشته است و زودتر از او به مقصد رسیده است !
        باید ادامه می داد و سفر را به آخر می رساند ، حتی بدون آن یار سفر کرده.
        تنها یادگار او خاطرات گذشته ی اوست که همراه مسافر است . هر گاه که این خاطرات را به یاد می آورد آتش دلش دوچندان می شود ، چنان که نفس کشیدن برای او سخت است و گاه از گریه بر فراق او چنان از هوش می رود که تا مدتی نمی تواند راه را ادامه دهد .
        و اکنون تنهای تنها است و فقط اندوه همیشگی بر مزار خیالی یار خود را در دل دارد .
        مسافردر گذشته سیر می کرد و به سوی آینده می رفت . خاطرات گذشته را مرور می کرد و به راه خود ادامه می داد .
        آیا به مقصد می رسد؟
        مدت ها گذشته بود و مسافر از قافله عقب مانده بود و مجبور بود به جای همه ی زمانی که از دست داده بود ، روز و شب در  حرکت باشد .
        اکنون که به دنبال مسیر کوتاه تر و آسان تر و کم خطر تر است ، یک چند راهی در پیش روی خود دارد ، قبل از اینکه به این چند راهی برسد باید با توجه به شرایط خود ، نیروی از دست رفته اش،تنهایی و ... بهترین مسیر را انتخاب کند .
         از کجا معلوم که در بین این راه ها ، راهی اشتباه و کج راهه نباشد؟!
        قبل از اینکه به چند راهه برسد باید تصمیم خود را گرفته و بدون توجه به مسائل بی ارزش و بی فایده باقی مانده راه را طی کند .
        معلوم نیست چه در سر دارد! اما شاید منتظر کسی است که با او همسفر شود تا در سختی ها همراهش باشد و او را کمک کند .در این بیابان اگرچه رهگذران و مسافران زیادی وجود دارد ، اما کمتر کسی هست که سودمند باشد و تا آخر مسیر همسفر خوبی باشد .
        و چه بسیارند کسانی که هنوز در خواب غفلت اند و زندگی در بیابان را ترجیح می دهند ، در حالی که مسافر می کوشد تا بیابان را به پایان برساند و به باغ زیبایی ها برسد .
        آن جا که مقصد مسافران آگاه و بیدار است .
         
        پایان بخش اول.
        ادامه دارد...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۶۰۷ در تاریخ يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3