سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مسافر بیابان قسمت 1
        ارسال شده توسط

        محمد رضا صالحی

        در تاریخ : يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۳۲ | نظرات : ۸

        مسافر بیابان
        سفری که ناخواسته شروع شد...
        مردی که بعد از سالها غفلت و بیراهه رفتن ، خود را در بیابانی خشک و بی آب یافته است و مسافر بیابان  شده است. با تمام این سختی ها ، مسافر اهمیت این سفر را یافته است و به دنبال هدف و مقصود می گردد . اما برای رسیدن به این هدف باید این بیابان پر خطر را پشت سر بگذارد . بیابانی که سراسر رنج و بلاست . مسیر حرکت مسافر اکنون یک جاده ای نا آشنا و طولانی است .
        جاده ای تاریک ، پر پیچ و خم و صعب العبور در دل بیابان .
        بعد از مدتی حرکت در این جاده یافته است که در طلوع آفتاب ، هدف و مقصود مشخص است ؛ اگر جاده به موقع طی شود و موانع از سر راه برداشته شود .
        مقصد روشنایی است ...
        در ابتدای سفر مسیر را در کنار یک همسفر ، همدل و همراز بوده است . اما اکنون که قصد پیمودن این جاده خطرناک را دارد ، او دیگر تنها شده است.همسفرش مدتی است که او را در این بیابان تنها گذاشته است و اکنون با دنیایی از غم و اندوه از فراق دوست سفر کرده اش، باید به این سفر ادامه بدهد تا به مقصد برسد .
         ناراحتی به وضوح در چهره مسافر نمایان است .
        اما بیش از اینکه از سختی سفر و بلاهای بیابان ناراحت باشد ؛ از تنهایی و فراق یار خود می نالد .
        اگر همسفر خود را به همراه داشت ، شاید التیام دردهایی بود که خارهای بیابان پای او را مجروح کرده بودند . یا مرهم دردهایی باشد که گرگ های بیابان به او رسانده اند ، اما هیچ دردی برای او بالاتر از تنهایی نیست .
        راه زیادی پیش روی مسافر است .
        و حال همسفرِ مسافر، خاطرات آن یار سفر کرده است. روزها و شب ها با سختی های زیادی که داشت در این جاده پیموده می شد . گرگ های زیادی در مسیر او بود . تنها راهِ گذر از این گرگ های خطرناک سکوت بود و باید به آرامی از کنار آن ها می گذشت .
        در این جاده کمی دورتر از این گرگ ها ، موجوداتی دیده می شوند که می خواهند اظهار دوستی کنند ، اما مسافر نمی توانست تشخیص بدهد که این ها دام هستند که در مسیرش قرار گرفته اند یا اینکه دوستانی هستند که حرف های آنان حقیقت دارد .
        ناچار بدون توجه به این موجودات به آرامی از کنار آنان می گذرد و به راه پر خطر خود ادامه می دهد.
        مسافرباید فراموش کند آن عشق شور انگیز را ، آن لذت بی پایان را ، آن امید تازه شکفته را و آن همسفری که بدون خداحافظی او را تنها گذاشته است و زودتر از او به مقصد رسیده است !
        باید ادامه می داد و سفر را به آخر می رساند ، حتی بدون آن یار سفر کرده.
        تنها یادگار او خاطرات گذشته ی اوست که همراه مسافر است . هر گاه که این خاطرات را به یاد می آورد آتش دلش دوچندان می شود ، چنان که نفس کشیدن برای او سخت است و گاه از گریه بر فراق او چنان از هوش می رود که تا مدتی نمی تواند راه را ادامه دهد .
        و اکنون تنهای تنها است و فقط اندوه همیشگی بر مزار خیالی یار خود را در دل دارد .
        مسافردر گذشته سیر می کرد و به سوی آینده می رفت . خاطرات گذشته را مرور می کرد و به راه خود ادامه می داد .
        آیا به مقصد می رسد؟
        مدت ها گذشته بود و مسافر از قافله عقب مانده بود و مجبور بود به جای همه ی زمانی که از دست داده بود ، روز و شب در  حرکت باشد .
        اکنون که به دنبال مسیر کوتاه تر و آسان تر و کم خطر تر است ، یک چند راهی در پیش روی خود دارد ، قبل از اینکه به این چند راهی برسد باید با توجه به شرایط خود ، نیروی از دست رفته اش،تنهایی و ... بهترین مسیر را انتخاب کند .
         از کجا معلوم که در بین این راه ها ، راهی اشتباه و کج راهه نباشد؟!
        قبل از اینکه به چند راهه برسد باید تصمیم خود را گرفته و بدون توجه به مسائل بی ارزش و بی فایده باقی مانده راه را طی کند .
        معلوم نیست چه در سر دارد! اما شاید منتظر کسی است که با او همسفر شود تا در سختی ها همراهش باشد و او را کمک کند .در این بیابان اگرچه رهگذران و مسافران زیادی وجود دارد ، اما کمتر کسی هست که سودمند باشد و تا آخر مسیر همسفر خوبی باشد .
        و چه بسیارند کسانی که هنوز در خواب غفلت اند و زندگی در بیابان را ترجیح می دهند ، در حالی که مسافر می کوشد تا بیابان را به پایان برساند و به باغ زیبایی ها برسد .
        آن جا که مقصد مسافران آگاه و بیدار است .
         
        پایان بخش اول.
        ادامه دارد...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۶۰۷ در تاریخ يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3