دوشنبه ۳ دی
ایستگاه آخر
ارسال شده توسط عبدالله خسروی (پسر زاگرس) در تاریخ : شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ۲۰:۰۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۳۶ | نظرات : ۱
|
|
آخرین ایستگاه بود و نگهبانان آسمان بر بالای سر مسافران دنیا پرواز میکردند ..در ایستگاه همه جور آدم بود و همه مثل هم بودند ولی هیچکدام شبیه زندگی دنیایشان نبودند. هنگامه عجیبی بود ..هیچکس به فردایش مطمئن نبود ..ناگهان صدای فرشته ای همه جا پیچید : مسافران بهشت آماده شوید وقت رفتن است ..
تابلویی از جنس نور آنجا خودنمایی میکرد ..سبز نوشته بود : قطار تا بهشت توقف نمی کند.
مرد عابد سخت در خود فرو رفته بود و با نگرانی پیرمرد سیگارفروش شهرش را تماشا میکرد که زودتر از او سوار قطار میشد..
فرشته دیگری جار میزد : اینجا دنیا نیست ..اشتباه فکر نکنید...هیچکس با بلیط دیگری سوار نمیشود .
در ورودی قطار جمله ی زیبا نقش بسته بود : سبک وارد شوید ..اثاث دنیا در ایستگاه میماند.
قطار از مسیر آسمان میگذشت و من از دور برای صندلی های خالی مانده حسرت میخورم ..در ایستگاه مسافران زیادی مغموم ودر هم ریخته روی بارهای سنگین دنیایشان لم داده ودر خود فرو رفته بودند .آنان باید منتظر قطار دیگری باشند که به جای دورتری از بهشت میرود .
کاش زود متوجه شویم در مسیر زندگی برای رسیدن به اثاث دنیا سوار هر قطاری نشویم تا در ایستگاه آخر به قطار بهشت برسیم .
عبدالله خسرو(یپسرزاگرس)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۸۱۵ در تاریخ شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ۲۰:۰۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.