سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 23 اسفند 1403
    14 رمضان 1446
      Thursday 13 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        پنجشنبه ۲۳ اسفند

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ساختار موازی بیان در شعر: تکنیک کاربردی
        ارسال شده توسط

        محمد شریف صادقی

        در تاریخ : حدود ۱ ماه پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۹ | نظرات : ۱۴

         آنچه من در این نوشتار ساختار موازی در فرم بیان در شعر می‌نامم معادل (ترصیع) یا (موازنه) نیست اما هر دوی این موارد را در برمی‌گیرد به علاوه مواردی که نمی‌توان آنها ذیل ترصیع یا موازنه قلمداد کرد. 
        آنچه من ساختار موازی می‌نامم این است که نوعی شکل مشابه در موسیقی صوتی یا معنوی (یا هر دو) به صورت موازی یا عبارت به عبارت در میان دو مصراع متوالی در یک شعر یا در میان دو جزء (یا حتی چند جزء) از یک مصراع یا یک بیت باشد؛ یعنی می توان مثلا هر یک از دو مصراع متوالی را به چند قطعه تقسیم کرد که هر قطعه از مصراع اول با قطعه هم شماره‌اش در مصراع دوم قرابت یا تقابلی موسیقیایی (معنوی یا صوتی یا هر دو) داشته باشد. همین اتفاق می تواند بین دو نیم مصراع نیز رخ دهد.
        حال با چند مثال منظورم را هر چه بیشتر روشن خواهم کرد. از یک مثال ساده از سعدی شروع می کنیم:
        من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم
        تو هزار خون ناحق بکنی و بی‌گناهی
        حال قطعات موازی را معین می‌کنم:
        (۱) من (۲) اگر هزار خدمت بکنم (۳) گناهکارم
        (۱) تو  (۲) هزار خون ناحق بکنی و (۳) بی‌گناهی
        رابطه تقابل بین اجزای هم‌شماره واضح است. یا این مورد از حافظ:
        (۱) آخر به چه گویم (۲) هست (۳) از خود خبرم (۴) چون نیست
        (۱) وز بهر چه گویم (۲) نیست (۳) با وی نظرم (۴) چون هست
        می‌بینید که رابطه میان قطعات می تواند تناسب، ترادف، تقابل و تضاد، قلب (جابجایی: مثلا (بر در) و (در بر))، توازن، هم‌قافیه بودن، اشتقاق و... باشد. بنابراین وقتی من از ساختار موازی حرف می‌زنم تمامی این زیرمجموعه‌ها و ترکیبات آن ها را شامل می شود. این مثال را هم از آقای مرتضی لطفی - از غزلسرایان خوب جوان - می آورم:
        (۱) جنایتیست (۲) که این شهر (۳) جای هستن (۴) نیست
        (۱) حکایتیست (۲) که یک روز (۳) جای بودن (۴) بود
        (این شعر را درباره آلودگی‌های اخیر تهران سروده‌اند).
        چنانچه گفتم این ساختار بیان موازی می تواند در یک مصراع واحد نیز رخ دهد مثل این مورد از سعدی:
        (۱) اگرم (۲) حیات (۳) بخشی.... (۱) وگرم (۲) هلاک (۳) خواهی
        یا این مورد شاهکار از حافظ:
        (۱) زاهد و (۲) عجب و (۳) نماز و ....(۱) من و (۲) مستی و (۳) نیاز
        یا:
        (۱) گل (۲) در (۳) بر و...(۱) می (۲) بر (۳) کف و... (۱) معشوق (۲) به (۳) کام ....است
        لازم به توضیح نیست که آرایه‌ای مثل لف و نشر مرتب هم می‌تواند زیر مجموعه این گونه بیان موازی باشد. 
        طبق تجربه این نوع بیان تاثیر شگفت آوری در مخاطب دارد به شرط آنکه تصنعی و زورکی به نظر نرسد. قصیدهٔ مشهور و متکلفی از رشید الدین وطواط هست که تمام ابیات آن آرایه ترصیع دارد (که نوع خاصی از بیان موازی ست) اما به جهت یکنواختی در فرم بیان شعر او برای اکثر خوانندگان حوصله سر بر است. در اکثر اشعار موفق کلاسیک فارسی چه قصیده و چه غزل، فرم های بیان متنوع اند یعنی اینگونه نیست که تمام ابیات ساختار موازی یا صرفا یکی از ساختار های دیگری داشته باشند بلکه شاعر از تنوع روش بیان استفاده کرده است مگر آنکه استفاده از ساختار یکنواخت تصنعی نباشد و بتواند مخاطب را اقناع کند. شاید یک مورد از بهترین غزل‌هایی که با وجود ساختار یکنواخت در کل غزل همچنان بسیار جذاب است غزل مشهور (سمن بویان) حافظ باشد. یا غزل (بربود دلم در چمنی...) که به اشتباه به سعدی منتسب شده و احتمالا از امامی هروی‌ست؛ مولانا جلال الدین هم به خاطر موسیقی خاص اشعارش بر این چالش غلبه کرده است.
        در مقابل ساختار موازی ساختارهای متعدد دیگری را هم می توان یافت. یک نمونه ساختار بیان حلقوی یا انعکاسی‌ست که من نوشتاری را قبلا در همین سایت درباره آن منتشر کرده بودم اما مثال‌هایی که زده بودم عمدتا از (درشت‌ساختار) بود نه مثلا بین دو مصراع متوالی. این ساختار دقیقا عکس حالت موازی است؛ مثلا در یک بیت می توان این مثال را درنظر گرفت: قطعه اول اولین مصراع با قطعه آخر مصراع بعد رابطه موسیقیایی (معنوی یا صوتی) دارد و قطعه دوم مصراع اول با قطعه یکی مانده به آخر مصراع دوم و همین گونه تا آخر. یک نمونه ساده اما متعالی در ساختار بیان انعکاسی یا حلقوی این بیت مشهور سعدی ست:  
        (۱) گفته‌ بودم چو بیایی (۲) غم دل (۳) با تو بگویم
        (الف) چه بگویم (ب) که غم از دل (ج) برود چون تو بیایی
        قسمت (ج) با (۱)، قسمت (ب) با (۲) و قسمت (الف) با (۳) رابطه دارد.
        یا این مورد از حافظ:
        (۱) ندارم دستت از دامن،  (۲) به جز در خاک و آن دَم هَم
        (الف) که بر خاکم روان گَردی (ب) بگیرد دامنت گَردم
        لازم به ذکر است گاهی می توان گفت اگر از زاویه های مختلف نگاه کنیم یک شعر می تواند همزمان چند ساختار را القا کند و گاهی این بستگی به این دارد که چگونه «قطعه» ها را انتخاب کنیم. اینکه شعری بتواند این ویژگی را داشته باشد بسیار محتمل است که تاثیر بیشتری روی شنونده یا خواننده بگذارد. در واقع هر چه درون یک شعر روابط موسیقیایی و ساختارمند چه درون یک مصراع و چه یک بیت و حتی چند بیت بیشتر باشد - به شرط آنکه تصنعی نباشد و طبیعی جلوه کند - آن شعر احتمالا برای خوانندهٔ اهل ادب (که سلیقه‌اش کمی عالمانه تر از عوام باشد) جذاب تر خواهد بود.
        لازم به ذکر است گاهی ساختار موازی می تواند بین مصراع های فرد یا زوج باشد. یک مثال معروف در این زمینه  قطعه مشهور (آنکس که بداند و بداند و بداند...) است.
        در شعر نو هم ساختارهای موازی، حلقوی و... بارها استفاده می‌شده‌اند (مثالی از نیما را برای ساختار حلقوی در نوشتار با نام ساختار حلقوی در شعر - یک تکنیک شاعرانه - در همین سایت آورده‌ام). این بخش از شعر مشهور شاملو به نام (درد مشترک) مصداق ساختار موازی‌ست:
        (۱) قصه نیستم (۲) که بگویی
        (۱) نغمه نیستم (۲) که بخوانی
        (۱) صدا نیستم (۲) که بشنوی
        (۱) یا چیزی چنان (۲)  که ببینی
        (۱) یا چیزی چنان (۲) که بدانی...
        در نهایت پذیرای هر گونه نقد و تصحیح عزیزان هستم.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۴۲۸ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        خیلی مرسی از پست خوبت... خندانک خندانک
        درود بر شما خندانک
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود ممنون از توجه شما
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        حدود ۱ ماه پیش
        درود و احسنت جناب صادقی
        👏🌺
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود ممنونم از لطف شما
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما شاعر متفکر و گرامی
        با درکی که از مطالب قابل بحث شما داشتم به این نتیجه رسیدم موازنه کردن به بلاغت اثر کمک می کند
        و البته واژه گزینی هم سخت میشه
        کنجکاو شدم اشعار خودمو بررسی کنم ببینم همچین اتفاقی افتاده یا نه
        ان شاءالله که روشنایی ایده هایتان را هدایت کند🌹


        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود ممنونم از لطف شما. اگر منظور شما از موازنه همین ساختار و بیان موازی در شکل عام است بله قطعا. البته می تواند اثر عکس هم بگذارد کما اینکه درباره جناس و واج آرایی و دیگر شگردها هم قضیه یک تیغه دو لبه است؛ در واقع وجود فرم و ساختار مستحکم اما «طبیعی»ست که شعر را زیبا می کند. منظور از طبیعی عادی نیست بلکه نبودن تصنع و تکلف و... است. ضمنا چنانچه گفتم افراط در آن می تواند خطرناک باشد هر چند نمونه های موفقی که در تمامی ابیات از یکجور ساختار استفاده کرده اند هم داریم.
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود مجدد ساعتی پیش یه شعری خوندم یاد پست شما افتادم
        تو ذهنم مونده بود یه بار دیگه خوندم متوجه شدم مواردی که برای موازنه بودن اشاره کردید رو شامل نمیشه
        نظرمو ویرایش کردم ،خوبیش این بود یبار دیگه مطالب شما رو خوندم و خوب جا افتاد برام
        🌹
        محمدرضا آزادبخت
        حدود ۱ ماه پیش
        درود جناب صادقی بخدا قسم به اندازه خودم دوستت دارم
        اما موازنه در شعر بر می گردد به جنون که بر آن غالب شوی وگرنه همین طور به سراغ موازنه رفتن اشعاری کوششی و مهندسی است که من هیچوقت با آن سازوکاری ندارم
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود مجدد. موافقم. اگر صرفا به قصد تصنع باشد احتمالا چندان خوب نیست (مثل شعر مذکور وطواط).
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        درود بر شما جوان اندیشمند و پرتلاش خندانک

        سپاس از مطالب چالش‌برانگیزتان خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنونم خانم بافقی
        صفورا کمربسته ،
        ۲ هفته پیش
        سلام دوست عزیز خندانک
        من از نوجوانی شعر سرودن رو آغاز کردم ۱۶ساله بودم که ازدواج و ترک تحصیل کردم
        بنابر این در رشته ی ادبیات تحصلات بالایی ندارم ،پس شعرهایم را تا به امروز که ۲۵سال از آن میگذرد به صورت جوششی و با توجه به آهنگ وریتم مصرع و ابیات آن سروده ام،
        وقتی چنین مطالبی از شما دوست گرامی و یا دیگران میخوانم بسیار ذوق زده میشوم که میتوانم مطالبی چنین پر بار را بیاموزم و در اشعارم به کار ببندم،هرچند اشعار شاعران بسیاری چه قدیمی و معروف چه جدید و گم نام خوانده و میخوانم اما مطالبی اینچنین برایم غنیمتیست،
        از شما جناب صادقی کمال تشکر را دارم که برای به اشتراک گذاشتن چنین مطالبی برای افرادی چون من وقت میگزارید
        بنده طراح حرفه ای سیاه قلم هم هستم که این را نیز از کودکی به طور خودجوش آموخته ام و باور دارم آنجا که قلم از سرودن باز می ایستد نقاشی و طراحی میتواند گویای احوالات ما باشد
        آنچه از مطالب شما آموختم را در چند بیت شعر برایتان مینویسم ،امیدوارم به درستی آموخته باشم.
        پیدا شدم ،پیدا شدم ،پیدای نا پیدا شدم
        من او بدم،بی او شدم،در عشق او چون او شدم، زین سو چنین بی سو شدم،.

        دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود
        تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود

        واین دو بیتی از خودم هست:
        خواستم تا از دلم دردش جدا سازم ،نشد
        بار این درد گران را دور اندازم ،نشد
        هرچه مرحم بود در دنیا برایش ساختم
        سوختم ، اما دگر در سینه دمسازم نشد ..,
        s k
        ای مطربان ای مطربان بر دف زنید احوال من
        من بی دلم من بی دلم من از کجا عشق از کجا

        باتوجه به اشعاری که نوشتم مطلبی رو که شما نوشتید درست درک کردم یا نه؟؟؟
        اگه نه که خواهش میکنم مطلبتون رو به شکل ساده تری که من یا امثال اونو درک کنیم دوباره توضیح بدید ممنون
        ضمنأ لازم به ذکره که اشعاری که تا به امروز سرودم از نظر محتوا مورد تأیید ساتید هست اما از نظر نگارشیایراداتی دارن ، که معمولا اشخاصی با تحصیلات بالا در رشته ی ادبیات متوجه اونها میشن

        جناب صادقی از زمانی که وارد سایت شدم و مطالبی رو که نوشتید خوندم متوجه ی سواد بالای شما در شعر و ادبیات شدم. امیدوارم بتونم کمال استفاده رو از مطالبی که در سایت نشر میکنید ببرم
        با تشکر خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        ۲ هفته پیش
        درود بر خانم کمربسته عرض پوزش بابت اینکه دیر پاسخ دادم. ممنون از لطف شما؛ این کمترین هم مثل شما متخصص این امور نیستم صرفا مطالعات پراکنده ای داشته ام. راستش در مواردی که فرستادید بعضا ساختارهای موازی هست: (۱) من (۲) از کجا (۱) عشق (۲) از کجا؛ لکن باید دقت کرد مولانا معمولا چون در اوزان تند و ضربی و خیزابی شعر می گوید این ساختار ها درون بیت معمولا داخل هر مصراع به وجود می آیند نه به شکل موازی بین دو مصراع:
        (۱) مرده (۲) بدم/ (۱) زنده (۲) شدم/ (۱) گریه (۲) بدم / (۱) خنده (۲) شدم
        کل موارد بالا یک مصراع است. اساس موسیقی در شعر مولانا بر ضرب آهنگ های تند و سریع است بنابراین ساختارهای موازی، انعکاسی و... در قطعات کوچک تر (نصف مصراع، ربع مصراع و...) رخ می دهد اما بسامد آن زیاد است:
        گفت (۱) که تو زیرککی! (۲) مست خیالی و شکی
        (الف) گول شدم! (ب) هول شدم! ... وز همه برکنده شدم
        همانطور که می بینید این تناسب های معنایی و صوتی تند تند رخ میدهند. اما مثلا در شعر شیخ سعدی و حافظ معمولا «نرم» تر و کندتر است و در متن بزرگتری رخ می دهد؛ البته مولانا هم ساختار های موازی بزرگتر درست می کند مثل این:
        (۱) بیایید بیایید (۲) که گلزار (۳) دمیدست
        (۱) بیایید بیایید (۲) که دلدار (۳) رسیدست
        الان قسمت های هم شماره در این دو مصراع با هم تناسب معنایی و صوتی دارند.
        بنابراین این شاعران هم در قطعات کوچک هم بزرگ این ساختارها را استفاده می کنند منتها در سعدی و حافظ معمولا در مقیاس طول یک بیت کامل این تناسبات آشکار می شوند اما در شعر مولانا در هر بیت، چندین بار به صورت تناوبی ظاهر می شوند و البته در شعر سعدی و حافظ هم موارد مشابه سبک مولانا هست (مثل: گل در بر و می بر کف و معشوق به کام است) یا در شعر مولانا هم موارد زیادی از ساختارهای بزرگ - مثل سعدی و حافظ - هست، منتها در سعدی و حافظ اکثرا نرم و کند است در طول یک بیت کامل و در مولانا اکثرا تند و پر بسامد است و چندین بار در بک بیت.
        صفورا کمربسته ،
        صفورا کمربسته ،
        ۲ هفته پیش
        سپاس بیکران جناب صادقی
        از پاسخگویی و سخاوتمندی و صبوری شما بینهایت ممنونم
        در مدت کوتاهی که عضو سایت شدم از نقدهای کامل وریزبینانه ی شما
        بسیار آموختم
        همواره سلامت و پر نشاط باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1