دوشنبه ۳ دی
روزگار
ارسال شده توسط عبدالله خسروی (پسر زاگرس) در تاریخ : سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۴۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۰۱ | نظرات : ۴
|
|
روزگار درس امروز من است ...تکلیف امروزم را سیاه مینویسم ...مردم روزگارم انشای امروز من هستند..دردهای این مردم در رگهایم جاری شدند و با خود زمزمه میکنم ما از این رنج رهایی نخواهیم یافت...آدمهای این روزگار از هم میترسند ...از چشمه این روزگار جز رنج چیزی نمی جوشد وما ساده آموختیم که رنج بکشیم ...این روزها سایه بعضی آدمها دلم را آزار میدهد وباور کرده ام فصل آدمهای رنگی است...بعضی وقتها مرگ شیرین تر از درآغوش کشیدن رنج است ...روزگار گریه های بیصدا است ومن به خیالم میزند که باید ادبیات جاده ای را تغییر داد و نوشته های پشت کامیونها را باید سیاه نوشت...
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۵۱۷ در تاریخ سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.