سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 دی 1403
    21 جمادى الثانية 1446
      Saturday 21 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        حسین منزوی و یک تحریف بزرگ
        ارسال شده توسط

        محمد شریف صادقی

        در تاریخ : چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۵ | نظرات : ۶

        حسین منزوی مشهور به «سلطان غزل» و «نیمای غزل» از بزرگ‌ترین غزل‌سرایان معاصر و از آخرین غول‌های غزل‌سرایی ایران بود. در وصف منزوی و هنر او بسیار سخن گفته‌اند و او رو به حق ستوده‌اند. منزوی به معنی واقعی کلمه نوسراست. او هم از مضامین کم سابقه یا بی سابقه فراوان در شعرش بهره می‌برد، هم در وزن های کم سابقه یا بی سابقه شعر می‌گوید هم برخی تابوهای زبانی را در شعر میشکند و هم زبان او به زبان روز نزدیک است (هر چند استفاده از آرکاییسم هم در اشعار او شایع است).
        چه کسی می‌تواند تصور کند که شاعری بر وزن بی‌سابقه و عجیب «مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ مفعولُ فَعَل(!)» شعری شاهکار و روان مانند این بگوید:
        ای گیسوانِ رهای تو از آبشاران رهاتر
        چشمانت از چشمه‌سارانِ صافِ سحر باصفاتر
        جدا از مضمون فوق العاده زیبای مصراع دوم که دمیدن صبح را به جوشش چشمه (چشمه نور از افق) تشبیه کرده است تناسب موسیقیایی این مصراع شگفت است. بیایید چند مورد را بشماریم:
        (۱) جناس «چشم» و «چشمه»
        (۲) واج آرایی صدای س و ش (شش بار)
        (۳) قافیه درونی «سحر» با «باصفاتر» 
        (۴) تناسب صوتی «صاف» و «صفا»
        (۵) تکرار «ا» کشیده (۶ بار)
        (۶) قافیه درونی «با» و «صفا» 
        واقعا باید انگشت شگفتی به دهان گرفت که چگونه شاعری چنین شاهکاری را در وزنی مهجور خلق کرده است. بقیه ابیات این غزل هم بشدت زیبا هستند اما ما به اختصار از آوردن آن‌ها خودداری می‌کنیم.
        مضمون اشعار منزوی عمدتا عشق است و از دریچه عشق به دیگر مسائل اجتماعی نگاه می‌کند و این صمیمیت شعرش را دو چندان می‌کند.
        حال میخواهم بحث را عوض کنم و به «تحریف روایت» درباره شعر منزوی بپردازم:
         متاسفانه اخیرا عده‌ای از «به اصطلاح طرفداران حسین منزوی» تلاش دارند میراث او را تحریف کنند و از او شخصیتی موهوم بسازند که به زبان «روزمره» شعر می‌گفته‌است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: هیچ غولی در ادبیات فارسی - حتی فروغ فرخ‌زاد - به زبان روزمره شعر نگفته است و اگر سهراب و فروغ را استثنا کنیم تمام غول‌های ادبی معاصر میراث ادبی شعرای متقدم را در اشعار خود حفظ کرده‌اند (ملک الشعرای بهار، پروین، نیما، اخوان، شاملو، شهریار، سایه، سیمین بهبهانی، منزوی و...) و از زبان به اصطلاح «کهن» بهره برده‌اند؛ اساسا نوآوری این بزرگان در «فرم» شعر آنهاست که نو و جذاب است! اینکه کسی بیاید و بگوید «جهش ضمیر چیز خوبی نیست» یاوه‌ای بیش نیست چون در زمان مولانا و سعدی و حافظ و عطار و... هم مردم در زبان رسمی و روزمره از جهش ضمیر یا از مخفف هایی مثل «کز، وز، وین، ورنه،...» استفاده نمی‌کرده‌اند و این‌ها به هدف انعطاف موسیقیایی وارد شعر شده‌اند و اصلا ربطی به زبان امروز و دیروز ندارند! به این شعر زیبای منزوی نگاه کنید:
        گل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایم
        چراغ از خنده‌ات گیرم که راه صبح بگشایم
        چه تلفیقی‌ست با چشم تو ـ این هر دم اشارت‌گرـ
        به استعلای کوهستان و استیلای دریایم؟ 
        به بال جذبه‌ای شیرین، عروجی دلنشین دارم
        زمانی را که در بالای تو غرق تماشایم
        غنای مرده‌ام را بار دیگر زنده خواهی کرد
        تو از این سان که می‌آیی به تاراج غزل‌هایم.
        گل من! گل عذار من! که حتا عطر نام تو 
        خزان را می‌رماند از حریم باغ تنهایم، 
        بمان تا من به امداد تو و مهر تو باغم را
        همه از هرزه‌های رُسته پیش از تو بپیرایم
        بمان تا جاودانه در نیِ سحرآور شعرم
        تو را‌ ای جاودانه بهترین تحریر! بسرایم
        دلم می‌خواست می‌شد دیدنت را هرشب و هرشب
        کمند اندازم و پنهان درون غرفه‌ات آیم
        و یا چون ماجرای قصه‌ها، یک شب که تاریک است، 
        تو را از بسترت در جامهٔ خواب تو، بربایم
         
        به این کلمات نگاه کنید: استعلا، استیلا، گل عذار، می‌رماند، رُسته، کمند، جامه؛
        این کلمات عمدتا در زبان «روزمره» به کار نمی‌روند! اگر قرار باشد شاعر از آوردن کلمات فخیم اجتناب کند چون در زبان «روزمره» این کلمات به کار نمی‌روند پس فرق شاعر با حسن آقای بقال و ممد آقای چغال چیست؟! مگر اینکه شاعر به عنوان یک ویژگی سبکی این کار را کند که فقط از ساختارهای صرفی و نحوی امروزی استفاده کند که البته اشکالی ندارد به شرط اینکه در زبان آشنایی‌زدایی و اثر وجود داشته باشد؛ اما آن شاعرحق ندارد بگوید «بقیه هم اینطور شعر بگویند وگرنه شعرشان شعر زمان ما نیست!!!!»
        در این شکی نیست که زبان باید به زبان امروزین نزدیک شود...مشکل وقتی شروع می‌شود که «نزدیک شدن» را با «یکی شدن» اشتباه بگیریم.
        در اینجا لازم می‌دانم به سخن خنده دار دیگری هم پاسخ دهم که البته اگر ادیبی از شدت غلط بودن این سخن جامه بدرد جای شگفتی نیست:
        من این را زیاد شنیده‌ام که حافظ و سعدی به زبان مردم زمان خودشان شعر می‌گفته‌اند و از آوردن ساختارهای نحوی یا صرفی غیر رایج در شعر خودداری کرده‌اند. این سخن ناشی از کم اطلاعی شدید حضرات آیات از تکامل زبان فارسی است. بگذارید با یک مثال این مسئله را روشن کنم: در زمان شیخ سعدی و حافظ استفاده از افعالی مثل «شنیدستم» یا «گفتستم» ابدا رواج زیادی نداشته است (خصوصا در شیراز). همچنین «ی» انتهایی فعل مفرد غایب (مثل او گفتی، او در خانه بودی) در زبان آن مکان و زمان ابدا استفاده نمی‌شده. اما نه تنها حافظ، سعدی و مولانا بلکه شعرای بعد از آن ها تا دوره معاصر (تا ملک الشعرا و پروین و اخوان و شهریار و...) از این ساختارهای صرفی استفاده می‌کردند تا موسیقی شعر را اعتلا ببخشند و گاهی بر فخامت آن بیفزایند. اما ای وای از آموزش و پرورش بی در و پیکر مملکت ما که نتوانسته این بدیهیات را به مردم یاد دهد.
        البته دقت کنید من باز هم تکرار می‌کنم: من به شخصه موافق محدود کردن استفاده از ساختارهای قدیمی و نزدیکی به زبان روز هستم اما مخالف «حذف» ساختارهای قدیمی از شعر فارسی هستم؛ بلایی که ادبیات ما را به ورطه ابتذال و نابودی کشانده است...
        و یاد کنیم از اخوان ثالث زمانی بحث بر سر شعر بی وزن شاملو‌ شد و او گفت: این شاملو خودش خیلی خوب است اما «تالی فاسد» دارد...بله دوستان...تالی فاسد...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۰۳۳ در تاریخ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جواد مهدی پور
        چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۴۸
        درود بر شما جناب صادقی گرامی خندانک

        مطالبی خوبی از شما خواندم

        زنده باشید

        خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۰۹
        ممنون از لطف شما آقای مهدی پور. متن آشفته ای بود و تعریف شما نشانگر محبت شماست.
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۱۹:۴۸
        درودها شاید در مجالی دیگر به بررسی اشعار ایشان و تنی چند از دیگر شاعران بزرگ معاصر در وبلاگی بنام شعر زمانه ما بپدازم

        سپاس فراوان خندانک خندانک خندانک
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        پنجشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۲۳
        درود ممنون از آقای افشاری. متاسفانه شعر منزوی اگر چه از نظر ذوقی بسیار طرفدار دارد اما تحقیقات گسترده لازم سبک شناسانه روی آن انجام نشده من گاهی در اوقات فراغت تلاش میکنم یکسری بررسی های آماری روی شعرش انجام دهد. ضمنا خیلی خوشحال میشوم شما هم در وبلاگهایی نظراتتان را به اشتراک بگذارید.
        ارسال پاسخ
        علی باقری خورآبادی
        جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۱:۳۷
        سلام.....

        مطالب آموزنده و ارزشمندی است...

        سپاس گزارم خندانک
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        جمعه ۲ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۴۷
        درود ممنون از لطف شما
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1