سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      یک مبحث جنجالی: ضعف تالیف و حذف «را»ی مفعولی
      ارسال شده توسط

      محمد شریف صادقی

      در تاریخ : پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۵۶
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۰۹ | نظرات : ۱۷

      درود‌ خدمت تمام خوانندگان محترم.‌ دیروز بحث جالبی در سایت شعر ناب درگرفت که آیا حذف «را» مفعولی در شعر همواره نشانگر ضعف تالیف است یا شاید موضوع به این سادگی‌ها نیست؟! قبل از شروع بدنه اصلی بحث خاطره‌ای کوتاه را تعریف می‌کنم. یکبار مجلس شعری رفته بودم که شاعران کهنه‌کار و مبتدی در آن حضور داشتند (از شناخته شده‌ها مثل آقایان: حسین جنتی، جویا معروفی، مهدی فرجی، مرتضی لطفی و...) و البته بسیاری شاعران مبتدی با استعداد و البته بسیاری شاعران مبتدی و کم تجربه (مثل بنده). یک شاعر مبتدی بیتی خواند و آقای فرجی ایراد گرفتند که چرا «را»ی مفعولی حذف شده است حال آنکه فعل گذرا است و مفعول هم معرفه است پس حتما باید «را» داشته باشد. ناگهان یکی از حضار - که شاعر بسیار باسوادی بود - یک بیت درخشان از حسین منزوی خواند که در آن «را»ی مفعولی در شرایط نسبتا مشابهی حذف شده بود. آقای جنتی گفت اصلا نبود این «را»ی در شعر منزوی حس نمی‌شود و شاید عدم جواز حذف «را»ی برای مفعول معرفه آنقدر ها هم قاعده محکمی نیست و به نظر می‌رسید برخی حضار با او موافق باشند و به پیچیده بودن بحث اشاره داشتند.
      غرض از بیان این خاطره این بود که بگویم حتی اهل فن هم گاهی در درستی یک «گزاره» که اتفاقا درستی آن برای برخی مسلم است شک و شبهه بسیار دارند.
      حال برویم سراغ بحث اصلی!
      اگر حذف «را» مفعولی برای مفعول معرفه یک فعل ناگذر به مفعول (مثل خوردن، سوزاندن، شکستن-در حالت ناگذر آن مثل «علی آن شیشه را شکست» و امثالهم) ضعف تالیف باشد، پس علی القاعده ما باید انتظار داشته باشیم که قله‌های شعر فارسی (در صدر آن ها استاد سخن، سعدی و حافظ) به صورت آماری از آن‌ها اجتناب کرده باشند. یعنی یا کلا در شعر آنها چنین حذفی وجود نداشته باشد یا اگر هم هست درصد آن کم باشد و بسامد نسبی آن بالا نباشد. اما چنانچه نشان خواهم داد، برای یکسری افعال خاص به هیچ عنوان برقرار نیست!
      ابتدا از فعل نوشتن و مشتقات آن شروع می‌کنیم. ما شکل ماضی و مضارع و مستقبل افعال یعنی نوشتم، نوشتی نوشت نوشتیم ....نویسم، نویسی، ... و غیره را که به صورت فعل امر و خبری و... آمده در نظر می‌گیریم. این افعال عمدتا به شکل گذرا استفاده شده‌اند. حال بیایید بسامد (فرکانس) حذف «را» مفعولی را برای این افعال بررسی کنیم.
      در دیوان حافظ برای افعال بالا در تمامی موارد چه برای مفعول معرفه چه نکره چه اسم جنس، بلااستثنا «را» مفعولی حذف شده‌است و شما حتی یک مورد از میان موارد متعددی که حافظ سروده پیدا نمی‌کنید که او مفعولِ فعلِ ناگذر از مصدر نوشتن را ، با «را» مفعولی بیاورد بلکه همواره آن را حذف کرده‌است؛ مثال (دور گروه مفعول با گیومه مشخص شده):
      گردون «ورق هستی ما» در ننوشتی...
      من «این حرفم» نوشتم چنانکه غیر ندانست...
      از دل نیایدش که نویسد «گناه تو»...
      شگفت‌آور است که حافظ این «ضعف تالیف» را در همه موارد تکرار کرده است!
      حالا به سراغ سعدی می‌رویم. سعدی هم در «دیوان» خود و «مواعظ» هرگز مفعول فعلی از مصدر «نوشتن» یا «نبشتن» را نیاورده مگر آنکه «را» مفعول را حذف کرده است! (چه برای اسم مفعول نکره چه معرفه چه اسم جنس). مثال:
      فریاد که گر «جورِ فراق تو» نویسم...
      نبشت «این حکایت» به نزدیک شاه...
      حال به سراغ یک مصدر بسیار پرکاربرد در غزلیات حافظ می‌رویم و آن «نوشیدن» است. واضحا فعل نوشیدن اگر برای اسم جنس استعمال شود هیچ نیازی به «را» مفعولی ندارد (مانند: می نوش! شراب بنوش! و امثال اینها) و حافظ هم همه را بدون «را» آورده‌. پس بحث بر روی بقیه اسم‌ها (معرفه و نکره) است. اگر کسی از تعجب شاخ در بیاورد موجب شگفتی نیست که: حافظ در استفاده‌های متعدد خود از افعال مشتق از مصدر «نوشیدن» هرگز مفعول را با «را» مفعولی نیاورده است!
      مثال:
      بنوش «جام صبوحی» به ناله دف و چنگ...
      ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح...
      «شرابِ خانگیِ ترسِ محتسبْ خورده»(!) ... به روی یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش...
      شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد‌...
      و قس علی هذا.
      حال همین فعل را در آثار سعدی بررسی می‌کنیم. در کل دیوان و مواعظ سعدی هم حتی یکبار افعال مشتق از مصدر «نوشیدن» هرگز مفعول با «را» مفعولی نیامده است!
      مثال:
      شراب وصلت اندر ده که «جام هجر» نوشیدم...(در این بیت علاوه بر این مورد برای فعل «اندر ده» هم «را» مفعولی مفعول «شراب وصلت» حذف شده!)
      حال یک فعل دیگر را در نظر می‌گیریم و آمار سعدی را با هم می‌بینیم. شکل «گذرا به مفعول» مشتق از مصدر «شکستن» بار‌ها در دیوان و مواعظ سعدی به کار رفته است. در دیوان و مواعظ شیخ فقط و فقط یک مصراع وجود دارد که شاعر در آن فعل گذرای مشتق از مصدر «شکستن» را با «را» مفعولی آورده است که آن مصراع مشهور زیر است:
      تو که «قلب دوستان» را به مفارقت شکستی!
      در تمامی موارد دیگر اعم از اسم جنس، معرفه و نکره «را» مفعول حذف شده است؛ مثال:
      تو «عهد وفای خود» شکستی...
      «دلم» شکستی و رفتی...
      «وانچه نه پیمان دوست بود» شکستیم...
      لازم به ذکر است در بوستان سعدی هم فقط و فقط یک مصراع وجود دارد که شاعر در آن فعل گذرای مشتق از مصدر «شکستن» را با «را» مفعولی آورده است که آن مصراع زیر است:
      چو نتوان «عدو» را به قوت شکست...
      و در تمامی موارد دیگر «را» مفعولی حذف شده است. مثال:
      خدایا به غفلت شکستیم «عهد»...
      چو خضر پیمبر که «کشتی» شکست...
      چو «دشمن» شکستی بیفکن علم...(که در این مصراع «را» مفعولی برای «علم» که مفعول «بیفکن» نیز حذف شده است).
      درست است که ما فقط سه فعل را در اینجا بررسی کردیم اما بسامد حذف «را» مفعولی حتی برای اسامی معرفه برای بعضی افعال خاص (افکندن، سوختن- البته شکل گذرایش و...) برقرار است.
      حال پرسشی پیش روی ماست. اگر حذف «را» مفعولی برای مفعول معرفه برای هر فعل گذرا به مفعول در هر کانتکست و سیاقی «ضعف تالیف» است پس قاعدتا سعدی، حافظ، عطار، خاقانی و... که استادان مسلم فن شعر هستند با بسامد بالا (گاهی بالای ۹۰ درصد!!!) «را» مفعولی را در چنین شرایطی حذف کرده‌اند، از این مسئله باخبر نبوده‌اند؟ آیا اگر چیزی «ضعف تالیف» باشد، نباید احیانا در اشعار سعدی، حافظ، خاقانی و امثالهم «حداقل» باشد با بسامد تکرار پایین؟!
      این پرسشی‌ست که من جواب دقیقی برای آن ندارم و شبهه‌ای در قلب من است که تا کنون رفع نشده...
      اگر دوستان نظر و پیشنهادی دارند دوست را ببینم شاید ابعاد قضیه بیشتر برایم روشن شود...
       چه کنم گر «سخنِ پیرِ مغان» ننیوشم...(حافظ)
      قدح نوش و «لب ساقی» بوس...(حافظ)
      باز آمدم چون عیدِ نو تا «قفل زندان» بشکنم...(مولانا)
      نفسم گرفت از این شب، «درِ این حصار» بشکن...(شفیعی کدکنی)
      «شمیم وحشی گیسوی کولی‌ات» نازم (حسین منزوی)
      آرام نمی‌یارد، گویی «غم من» دارد...آن باد که میزارد در تنگی دالان‌ها (حسین منزوی)
      «گوهرِ گم بوده» نگر تافته بر فرق فلک (سایه)
      من و ساقی به هم سازیم و «بنیادش» براندازیم (حافظ)
      چون شرح دهم «این همه سرگردانی» (عطار)
      قصد سخن کردم تا «سوز دل» ...شرح دهم کام و زبانم بسوخت (نزاری قهستانی)
      و...

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۹۹۷ در تاریخ پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      علی نظری سرمازه
      پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۴۶
      درود جناب صادقی
      خندانک خندانک
      خندانک
      به نظرم
      در مثال‌هایی که زدید
      بعضی جاها ضعف تالیف مشهود است
      خندانک خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۴۱
      درود. ممنون از توجه شما. من حرف شما را برای «برخی» موارد رد نمی‌کنم بحث بر سر آن قاعدهٔ کلی‌ست. خب الان این یعنی در ۹۰ درصد اشعار سعدی و حافظ و عطار و مولانا و خاقانی، در کاربرد فعل گذرای شکستن، نوشتن، نوشیدن، افکندن،... ضعف تالیف وجود دارد؟ یعنی این بزرگواران قرن‌ها در خواب جهالت زندگی می‌گردند و فی المثل نمی‌دانستند («دلم» شکستی...) ضعف تالیف دارد و مدام آن را تکرار کرده‌اند و ما در قرن ۲۰ و ۲۱ به ناگاه صراط مستقیم را کشف کردیم؟ یعنی حافظ نمی‌دانست فعل خواندن را با مفعول معرفه نباید بدون «را» مفعولی آورد و این اشتباه را در تمام دیوان خود تکرار کرده و حتی یکبار- تکرار می‌کنم یکبار- «را» مفعولی برای این فعل نیاورده است؟! بحث بر سر بسامد است. ولله اگر این شعرا فی المثل در ۱۰ یا ۲۰ درصد موارد این اشکال را داشتند من ابایی نداشتم که بگویم ضعف تالیف است اما وقتی ۹۰ درصد و ۱۰۰ درصد کاربرد برخی افعال بدون «را» است من چطور می‌توانم این مورد را ضعف تالیف قلمداد کنم. باز هم می‌گویم با شما موافقم که در بعضی موارد گوش کمبود «را» را ممکن است حس کند. اما در همه موارد این طور نیست و اتفاقا حذف «را» جذابیت شعر را از جنبه‌های مختلف بیشتر کرده‌ است.
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۰۲
      درودی دیگر
      به هرحال
      یا
      باید بپذیریم ضعف تالیف است
      یا
      استثنا قائل شویم و بگویم در شعر را مفعولی را میشه به قرینه ی معنوی حذف کرد
      خندانک خندانک
      خندانک

      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۲۱
      درود مجدد خدمت آقای سرمازه عزیز‌. واقعا نمیدانم چقدر تشکر کنم که به کلام طولانی من اهمیت می‌دهید. واقعیتش من ادعا ندارم باید «را» مفعولی را حذف کرد یا نکرد. من صرفا دنبال یکسری معیار و فرمولبندی خوب می‌گردم که «جواب بدهد». بنده یک مقدار فیزیک خوانده‌ام؛ در فیزیک و دیگر علوم تجربی اگر شما یک تئوری داشته باشید که با داده‌های تجربی سازگار نباشد و پر از استثنا باشد یا تئوری از اساس غلط است یا نیاز به اصلاح در جزییات است. حالا من می‌گویم نظریهٔ وجود ضعف تالیف در شعری که در آن «را» مفعولی اسم معرفه حذف شده باشد، برای موارد زیادی به مشکل برمی‌خورد. من نمی‌گویم نظریه از بیخ غلط است؛ بلکه می‌گویم شاید برخی افعال به دلایل معنوی یا حتی صوتی کمتر کمبود «را» را القا می‌کنند و برخی بیشتر. شاید دلیل این استثنائات همین باشد. من می‌گویم ادبا و بزرگان ما که بنده حتی خاک پای آنها هم نیستم، انگار اصلا در این باره کار علمی نمی‌کنند و فقط به اظهارنظرهای پراکنده اکتفا می‌کنند. همین مشکل را من با علم عروض هم دارم که به نظرم جای پیشرفت دارد...
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۰۵
      این را
      به جای اینکه راه نشونمون بده
      داره کار میده دستمون
      خندانک خندانک
      خندانک
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۱۰
      فکر کنم
      همه ی شاعران بزرگی که نام بردید
      را ی مفعولی را در شعر های یاد شده به قرینه ی معنوی حذف کرده اند
      و همانطور که حضرتعالی فرمودید
      این را حذف شده احساس میشه
      هم کمبود آن و هم وجود آن
      یعنی ، به قرینه ی معنی حذف شده اند
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۳۰
      راستش حذف به قرینه معنوی، شامل فعل و مفعول و مسند و ... می‌شود و یکسری حروف ربط و حروف اضافه؛ مثلا به جای «به خانه رفتم» می‌گوییم «رفتم خانه». حالا نمی‌دانم آیا حذف «را» مفعولی هم حذف به قرینه معنوی محسوب می‌شود یا نه (نمیدانم اصطلاحش برای آن هم به کار میرود یا نه). اما در این صورت این مسئله شامل همه حذف‌ها می‌شود نه صرفا مثال‌هایی که من آوردم؛ مثلا: «دلم شکستی...» با «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت...» هر دو حذف «را» دارند و همه می‌توانند آن ها را تشخیص دهند. فکر نمیکنم تشخیص دادن مفعول بدون را، برای بعضی افعال میسر باشد و برای بقیه میسر نباشد. بنابراین، شاید اینکه بگوییم این حذف به قرینه معنوی است (که من شک دارم) کمک خاصی به بحث نکند...
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۰۹
      اگر کمبودش را احساس کردی نیاز دارد
      اگر وجودش را احساس کردی نیاز ندارد
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۱
      این حرف شما خیلی خوب است اما مشکل این است که «حس» را خیلی سخت می‌شود فرمولبندی کرد. شاید هم اصلا فرمول بندی کار درستی نباشد.
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۳۴
      مثال می زنم
      علی دلم شکست
      آنکه دلم شکست
      در اولی کمبود را احساس می شود و ضعف تالیف است
      باید بگوییم علی دلم را شکست
      در دومی وجود را احساس می شود نیاز نیست
      خندانک خندانک
      خندانک
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۵۱
      یا
      شاه اگر جرعه ی رندان نه به حکمت نوشد
      وجود را احساس می شود
      نیاز به آوردنش نیست
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۵۳
      چو دشمن شکستی بیفکن علم
      وجود را احساس می شه خندانک
      علی نظری سرمازه
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۵۹
      برای اینکه مریض نشویم
      واکسن کرونا باید زد
      نیاز به را نیست
      چون را احساس میشه خندانک
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۵
      این مثال جالب شما «اسم جنس» است. اسم جنس یعنی اسمی که به جنس و نوع یک چیز اشاره دارد اما مورد «خاصی» نیست.
      مثلا شما می‌گویید «واکسن کرونا بزن» در اینجا واکسن کرونا اسم جنس است (می تواند هزار شکل و هزار دز مختلف واکسن باشد). حالا اگر بگوییم «آن واکسن کرونایی که گفته بودم (را) زدی» در اینجا «آن واکسن کرونا...» اسم معرفه است یعنی به یک واکسن شناخته شده خاص اشاره دارم که در اینجا عمدتا ما «را» مفعولی را ذکر می‌کنم.
      حالا مشکل این است درباره اسامی مفعول معرفه هم در شعر «را» مکررا حذف شده است (در مثالهایی که آوردم هم عمدتا اسامی معرفه هستند).
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۰۲
      درود بحث جالبی است
      را باید به تشخیص نوع گفتارش وصدایی که شنیده می شود حذف کرد یا نکرد
      سپاس
      جناب صادقی من وهمسرم هیچوقت دچار ضعیف تالیف نمی شویم سپاس
      کاش در صفحه بانو صیاد بیان می کردید
      سپاس
      محمد شریف صادقی
      محمد شریف صادقی
      دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۱۲
      درود مجدد. اتفاقا به یاد دارم. نقد شاهزاده خانوم به خانم صیاد. راستش را بخواهید چون خودم هنوز در این باره اطمینان ندارم اظهار نظر برایم خیلی سخت است. جالب است بدانید در پرتال جامع علوم انسانی حتی یک مقاله درباره این موضوع نوشته نشده است! و چون من خودم هنوز در این باره گیجم و در اشعار خودم هم «ذوقی» عمل می‌کنم اظهار نظر بشدت برایم دشوار است و می‌ترسم بعضی دوستان غلط برداشت کنند که من تلاش دارم با ساز مخالف زدن خودنمایی کنم یا چیزی را توجیه کنم🤦🤦🤦🤦🤦
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۱۳
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1