سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تعجب نکن
        ارسال شده توسط

        محمدرضا آزادبخت

        در تاریخ : يکشنبه ۳ تير ۱۴۰۳ ۰۳:۱۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲ | نظرات : ۰

        تعجب نکن وقتی شخصا می خواهم از تو تعریف وتمجید کنم انگار نگاه تازه ای به اضطراب من داری 
        چند لحظه می خواهم بزرگتر از تعجب تو میل گستاخ پذیرت را روی یک واژه به عقب بنشانم
        به تظاهر دچار سوءظن می شوی واین کاملا روشن است در نگاهت جنون نقطه نقطه ی صورتت خشم را درحالت آشفته ی خود حیرت زده ی این ماجرا می کنی 
        گفته بودم منتظر فزیادت خواهم بود نه آن صورت عجیب تر تعجب مرا بر انگیزد 
        وحشتناک اشک می ریزد اصلا اعترافش چیزی عجیبی نبود گاهی آمیخته می شوی بابهت وحیرت تا غوغایی که مرز دیوانگی را احساس دردناک پنجره ها را به آفتاب از قبل وانمود شده می گفت 
        گاهی آشفته لب می زنی به چیزی که هرگز تشویشت رامخفی نمی کرد
        می دانی از حالت معمول خود خارج  چه تصمیمی می  تواند فکرت را ناپدید کند 
        آنچنان که گریه امانت بدهد آنچنان که خاک تو را بپوشاند وپندار شتاب زده ات تاکیدی برای گنجشکان به اشتباه لانه کرده در خانه یک گربه باشد 
        هرگزنگو اشتباه لانه کردن گنجشکان دلیلی بر قتل آنها نیست وقتی پندار جیک جیک عوض شود کتاب بزرگی از تصاویر نامربوط را برای تو خواهم نگاشت
        اصلا تعجب نکن بی شرافت تر از آفتاب وارونه شده ای آنجا باران مرز جنون خود را گم خواهد کرد 
        آیا این برایت قابل درک نیست شاید روزی برای تسلی خود بخواهی اسم خود راتغییر بدهی هرگز برای این قضیه فریاد نزن وجیغت را تا اندوه آشفتگی خود ببر آیا در حالت هذیان خود  دنیا چیزی را تغییرخواهد داد 
        گاهی دروغ گفتن تا مدتی مرز آشفتگیت را در ذهن یک پیرمرد کور آرام می کند 
        آنچه تورا به تحسین وا می دارد همین چند کیسه زری است مثل پندارت تلف می شود 
        اصلا تعجب نکن پیرمرد کور کیسه زرش را خوب مشناسد دندان نزده حرارت سکه ها را در کیسه خوب می شناسد
        گاهی حماقت تاسف بار جنایت پشه ها را بر چشم کور پیرمرد کتمان می کنند
        وقت رفتن بگذار ندیده کیسه زر را درجیب پیرمردکور پنهان کنم شاید حلاوت جنون نصف مجازاتت را کم کند وآسوده جای پشه ها فریاد بزن که سکوت اصلا تعجبی ندارد وقتی جای شب چشمان پیرمرد حاکم می شوند 
        تقدیم به لباس های آویزان شده 
        پیرمرد کور
        و عصای وحشت انگیزش 
        وپنجره های ترک خورده کثیفش
        وگل های آویزان شده برپنجره کثیف 
        با احترام محمدرضا آزادبخت 
        عبور کن ازمن که همیشه دوستت دارم 
        هرچند نیمکت تنهایی من وحشت آور در رودخانه آتش گرفت
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۸۴۷ در تاریخ يکشنبه ۳ تير ۱۴۰۳ ۰۳:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1