سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نگاهي به «سفیدبرفی»- سروده‌ي يغما گلرويي
        ارسال شده توسط

        فاطمه جهانباز نژاد

        در تاریخ : يکشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۲۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۸۵۱ | نظرات : ۸

        پلان به پلان
        نگاهي به «سفیدبرفی»- سروده‌ي يغما گلرويي
        به قلم: فاطمه جهانبازنژاد
        ***
        در اين نوشتار برآنيم نگاهي اجمالي داشته باشيم به ترانه ي «سفيد برفي» اثر هنرمند گرانقدر يغما گلرويي با ذهن و زباني آميخته به شعر و عكس، پلان به پلان با او همراه مي‌شويم.
        ***
        پلان 1
        يغما گلرويي
        يغما گلرويي (متولد 6 مرداد 1354- ارومیه) را با ترانه‌هاي تیتراژ سریال «کنکوری‌ها» و «متهم گريخت» مي‌شناسيم و رسالت شاعرانه‌اش را با آن يك بيت مي‌ستائيم كه ساليان پيش آن را به پنجاه هزار دلار تيزرهاي تبليغاتي دبي نفروخت.
        وي از جمله شاعران‌ برجسته‌ و صاحب‌ سبك‌ معاصر است‌ كه داراي لحن خاص خود بوده و در پرتو شهودي خاص، پيرامون خويش را نگريسته و جلوه‌هايي از آن را با روساختي ساده و ژرف ساختی عميق ترسيم نموده است و در زمینه‌هایي چون: شعر، ترانه، ترجمه، فیلم‌نامه و عکاسي حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و در پرونده‌‌ي پربار هنري‌ خود، علاوه بر آلبوم‌هاي متعدد ترانه‌هاي بس شنيدني كه در صداي خوانندگان بنامي منقوش گشته، داراي 1 مجموعه نامه‌، 3 مجموعه شعر و 5مجموعه ترانه مي‌باشد.
        اين مسیح سرگردان، نه تنها از امكانات موجودِ زبان‌، ماهرانه‌‌ بهره‌ مي‌برد بلكه در گردشي هنرمندانه با ميزان بهره‌مندي از تناسب تركيب‌ها سبب ايجاد تشخص واژه‌ها مي‌شود. در واقع، از مشخصه‌هاي توانمندي يغما در سروده‌هايش مي‌توان به ميزان مهارت و تسلط او در عرصه‌ي گزينش و به‌كارگيري واژگان و كلمات اشاره داشت كه با احساس و انديشه او قرابت و همخواني دارد. واژگانی که در آثارش معنایی نمادین یافته و در واقع جزء واژگان فرهنگ شخصی و یا به اصطلاح ترمینولوژی وي محسوب مي‌شوند.
         
        پلان 2
        چیستی ترانه
        قبل از شروع، در چیستی ترانه بايد گفت ترانه شعری است که قابلیت موسیقایی شدن داشته باشد و يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي بنيادي فرهنگ عامه بوده كه قدرت انتقال معاني و مفاهيم تجربي بيشتري دارد.
        درواقع، ترانه يکي از ذخاير گنجينه ي ادبيات ملّي ايران است كه خود زیر مجموعه‌ای از شعر بوده و به شعر اعتبار بخشیده است و همچنين ابزاری جهت بیان احساسات و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی مي‌باشد.
        در يك طبقه‌بندي كلّي مي‌توان ترانه را به انواع زير تقسيم كرد:
        1-    ترانه ي سنتي (تصنيف)
        2-    ترانه ي فولکلوريک
        3-    ترانه ي پاپ
         
        پلان 3
        جنبه‌هاي نمايشي و دراماتيک رنگ
        در اين پلان برآنيم نگاهي اجمالي داشته باشيم به جنبه‌هاي نمايشي و دراماتيک رنگ در «سفيد برفي» اثر هنرمند گرانقدر جناب آقاي يغما گلرويي كه با ذهن و زباني آميخته به شعر و عكس، تپش و تنش واژگان را در جهت آفريدن هماهنگ‌ترين ريتم‌ها به كار مي‌گيرد و از همين منظر، به جهت حسي و زنده بودن تصاوير آثارش و همچنين استفاده بهينه از رنگ‌ها، جايگاه و پايگاه ترانه‌هايش در بالاترين رده‌بندي‌ها قرار گرفته است. دامنه احساس او محدود به انواع معيني از رنگها نمي‌شود بلكه او با ظرافت و تيزبيني خود، حتي جنبه‌هاي نمايشي و دراماتيک رنگ و همچنين وجه نمادين آن را در بيان شاعرانه خود در نظر دارد.
        به عنوان مثال، در بيت اول:
        بیدارشو! سفیدبرفی من! این شوالیه با صدتا کفش آهنی از قاف رَد شده
        اون‌قدر کشتنش تو شبیخونِ جاده‌ها تا راهِ شهرِ سرخ لباتو بلد شده
        مشاهده مي‌شود كه چگونه با هيجان و حساسيتي خاص، مفهوم‌ زيستي‌، غريزي‌ و عاشقانه‌ي‌ رنگ‌ سرخ‌را در تصويري نشان مي‌دهد كه از تجسم و توصيف يک حادثه در متن نشأت مي‌گيرد.
        و يا در بيت دوم:
        تنها سفیدبرفیِ این داستانی و کوتوله‌های شهر همگي عاشقت شدن
        با بودنت پلان، به پلان رنگ می‌زنی به فیلم زندگیِ سیاه و سفید من
        بيشتر باجنبه‌هاي نمايشي رنگ مواجه مي‌شويم كه به عنوان مضمون شعر در معنا و ساختار متن و نیز در قرائت مخاطب ديده مي‌شود. رنگ‌ سياه‌ براي‌ يغما زمان‌ حال‌ است‌ در برابر گذشته‌ي‌ دور كه‌ خواستار تكرار و تجديد آن‌ است‌ و بنابراين‌، آن‌ را سفيد مي‌بيند و به زيبايي اين دوگانگي‌‌ را در تركيب فیلم زندگیِ سیاه و سفید منجاي‌ مي‌دهد. درواقع، نمادی کردن رنگ نه تنها دامنه‌ی خيال را تسخير می‌کند، بلکه به آن معنا می‌دهد.
         
        پلان 4
        ترمینولوژیيغما:
        با مراجعه به واژگان فرهنگ شخصی اين هنرمند، با بسامد كلماتي مواجه مي‌شويم كه آنها را در حوزه متعارف معنايي وارد كرده و با آن زيبايي آفريني و هنرنمايي نموده وضمن پرداخت اصولي، با نگاهي تازه و رنگ و بوي نو، در دستور کار خود قرار مي‌دهد. واژگاني كه در يك فرآيند نوستالوژيك، در كلّ متن جريان يافته و اجزاي ديگر، حول مركز آنها به حركت درمي‌آيند. از طرفي،اين قبيل دايره واژگاني داراي بار عاطفي و تداعي خاص نيز هستند و از پشتوانه‌های فرهنگی برخوردارند و رد پایشان را می‌توان تا اسطوره‌هاو نمادها پی گرفت. نمادهايی از دیروز، امروز و زمانی میان این دو.
        به عنوان مثال واژه ي «پناهنده»‌ در همين اثر:
        سیگار می‌کشی و خدا سرفه می‌کنه، می‌شه ترانه شد تو شبِ بکرِ ریملت
        من یه فراری‌ام که پناهندگی می‌خواد از سرزمینِ روشن و پهناورِ دلت
        [سفيد برفي- بيت ششم]
        و يا در «کوبای تنت» :
        می‌خوام تو کوبای تنت، بازم پناهنده بشم
        می‌خوام تو کافه‌ی چشات سیگار برگ بکشم
         به بياني ديگر، در آيينه‌ي اين قبيل عبارات و واژگان است كه ساخت كلّي اثر پيش رفته و ايدئولوژي ويژه‌ي شاعر بازتاب يافته که در خور دقت و پژوهش است.
        علاوه بر اين، حضور برخي مصوت‌ها نيز در استراكچر كلماتش، با در برداشتن مفهوم و پيام، تأثير موسيقيايي و بار عاطفي را بيشتر مي‌نمايد. به عنوان مثال در اين مصراع، به خوانش «اون‌قدر» ، «تو» و «سرخ» توجه شود.
        ((اون‌قدر کشتنش تو شبیخونِ جاده‌ها تا راهِ شهرِ سرخ لباتو بلد شده))
        چنانچه مشاهده مي‌شود از خوانش مصوت‌ها در نهايت لطافت و ظرافت كاركرد گرفته است. بدين ترتيب كه در اداي مصوت پركشش (او) لب‌ها به حالت بوسيدن و مكيدن و به درون نفس كشيدن، دايره‌وار جمع مي‌شوند و فعل بوسيدن را تداعي مي‌كند كه بوسه و آخرین نفس شوالیه‌‌ي عاشق بك‌گراند اثر بوده است.
        و يا در اين بيت:
        موتو گوگوشی‌ کردی و از هوش می‌بری عشاقِ سینه‌چاکِ فضای مجازیو
        من هفت ساله می‌شم و باز دوره می‌کنم چرخ و فلک‌سواریِ تو شهرِبازیو
        در مصراع اول هنگام اداي مصوت پركشش (او) لب‌ها به حالت بوسيدن در آمده و در مصراع بعدي، همزمان با تلفظ پر طنين و رهاي (آ) انگار لب‌ها و دهان سيراب و كام يافته مي‌شوند.
         
        پلان 5
        چهره يمعشوق:
        معشوق اين اثر، نه همانند معشوق اشعار پست مدرن زنی شوهردار است كه شاعر برايش رگ می‌زند و قرص می‌بلعد و بي پردگي، ركاكت و عدم مصلحت انديشي در كاربرد الفاظ دارد و نه معشوقِ حقيرِ تغزل است و نه مانند شعر واسوخت ضد معشوق است، بلكه زني است با رنگ و بوي كاملاً مدرن و امروزي كه از پرده‌های«حرم ستر و عفاف ملکوت» معشوق عرفاني خارج شده و داراي چهره‌ای باورپذیر و ابژکتیو مي‌شود كه شاعر با نگاهي ارگانیک و دیالکتیک،تمهيدات شاعرانه‌ و حس خود و دنياي معشوقش را با مونولوگهاي دروني و فضاي ذهني به تصوير مي‌‌كشدو به توصيف چهره و رفتار او مي‌پردازد وشاعرانه‌ترين عاشقانهرا سر مي‌دهدو با او گفتگو مي‌كند - با تنها سفیدبرفیِ داستان شاعر كه کوتوله‌های شهرعاشقش شده‌اند و شوالیه ي عاشق مي‌كوشد با بوسه و آخرین نفس خود، اين سفیدبرفیِ بی‌ادعایش را از آن خواب جادويي بیدار كند و اين گونه است كه آرکی‌‌تایپ آفرودیت جاي خود را به تلفيقي از نگاه شرقی و در عين حال مدرن به مقوله ي عشق مي‌دهد:
        «مثل یه آهو که تو اتوبان رها شده، یا یه پَری تو شهر پُر از آدم‌آهنی»
        آنهم در واضح‌ترين رگه‌هاي اروتيك- رمانتيك كه لذتي نجيب در خود نهفته دارد و مي‌كوشد ما را هم در ‌اين لذت شريك كند.در توصيفات مينياتوري بكر و زيبايي نظير:
        دستای تو گلوی دوتا قوی عاشقن، آغوش تو چراغِ یه کافه‌‌ توی پاریس
        حرفات شرابِ کهنه‌ی شیراز دارن و زنگ صدات طراوتِ آهنگِ ونجلیس
        همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود ديگر از ترکيبات کليشه‌اي خبري نيست بلكه تشبيهات بكر و بي نظيري از معشوق مي‌‌آورد كه دست‌هايش را در يك تصويري زيبا به گلوي دو قوي عاشق تشبيه نموده و آغوشش را به چراغ كافه‌اي در پاريس آنهم با وجه شبه مستر گرما و در مصرع بعدي حرف‌هايش را به شرابِ کهنه‌ی شیراز با وجه شبه مست كنندگي قوي و زنگ صدايش را به آهنگ بسیار زیبا و آرامش بخش ونجلیس اثر معروف‌ترین آهنگساز یونان.
        چنان چه مشاهده مي‌شود كلمات: دست، گلو، آغوش، حرف، صدا داراي مراعات نظير بوده كه ضمن تناسب معنايي يا يكديگر، قدرت تداعي هم دارند و ايجاد فرم مي‌كنند.
        و ديگر اين كه، ضمن آوردن نمادهائی از دیروز، امروز و زمانی میان این دو،مي‌كوشد فرهنگ ایرانی را در پس‌زمینه اسطوره ی یونانی جاي دهد كه تعادل میان اين دو فضا به برجستگیو تشخص زباني وي می‌افزاید.
        و يا در اين بيت:
        مثلِ «براهنی» به دفِ ماه می‌زنم، این شب با بودنِ تو شبِ سالِ نو شده
        قفلای پیشِ روم همه رو باز می‌کنم با اون کلیدِ سُل که رو ساقِت تَتو شده
        با معشوقي مواجه‌ايم كه كاملاً چهره ي زن امروز را با خود دارد، با کلیدِ سُل تَتو شده روي ساق و دنيايي سرشار از زيبايي‌هاي بياني شاعري مسلط به ادبیات فولکوریکكه در پي يافتن آفاق جدید و زوایای موجود در متن و بطن معشوق به اجراي مراعات‌النظير با نرمهاي فوق مدرن مي‌پردازد و چيدمان هنرمندانه‌اي از قفل و كليد سل در پيش گرفته و در فضايي حسّي، از موسيقي كاركرد مي‌گيرد و ماهیتی دینامیک و  پویا به آن مي‌دهد.
         
        پلان 6
        تصويرسازي و ترکيب‌سازي‌
        از ديگر شگردهاي شيرين يغما، قدرت تصويرسازي و ترکيب‌سازي‌ اوست كه یکی از مهم‌ترین و مفیدترین تکنیک‌های ادبی است که شعر شاعر را در جایگاه خویش قرار می‌دهد وذهن مخاطب را به خود جذب می‌کند.
        تصويرسازي و ترکيب‌سازي‌هايي از نوع اضافه تشبيهي كه بيشترين بار عاطفي را به چيدمان واژگان او تزريق نموده و دايره ي تأويل‌پذيري اثرش را گسترش مي‌دهد. آنهم با نگاهی امروزین كه در بافت و ساختی نو،تم خاص خود را در آنها مي‌زند و احساس خود را در آن جاي مي‌دهد.
        به عنوان مثال، در همين اثر مي‌توان به نمونه‌هاي زير را اشاره داشت:
        تاریخم از سلامِ تو آغاز می‌شه و عشقت خلاصه می‌کنه روزای هفته رو
        یه پیچکی که با نفست زنده می‌کنی، این شابلوطِ کهنه‌ی از یادرفته رو
        معشوق را در يك تصوير به پيچك تشبيه نموده كه با نفسش اين شابلوط كهنه‌ي از ياد رفته را زنده مي‌كند. شابلوط در لفظ به معنای میوه‌ي دل بوده و به مثابه نمادی از طبیعت، عنصری از زبان شعر مي‌شود که در تقابل عنصر دیگر- پيچك قرار گرفته است و از طرفي،در اسطوره ی یونانی، شابلوط درخت مقدس زئوس مي‌باشد و باز هم فرهنگ ایرانی در پس‌زمینه اسطوره ی یونانی قرار مي‌گيرد.
        هنرمندی يغما در اين است که ضمن جدا نكردن عشق از بستر فرهنگی- اجتماعی آن، مي‌خواهد آن را علاوه بر  عناصر بومی، با عناصري از سرزمين‌هاي ديگر نيز به ‌تصوير كشيده و با نگاهی امروزین و در بافت و ساختی نو، به ریشه‌ها  و اسطوره‌ها بازگردد.
        و يا در اين بيت:
        این بوسه آخرین نفسِ این شوالیه‌س، بیدارشو! سفیدبرفیِ بی‌ادعای من!
        با این سیاوشی که از آتیش رَد شده بین گُلای روی ملافه‌ت قدم بزن... //
        در اين جا، ضمن زنده کردن اسطوره‌اي با قدمت ديرينه‌ چون سياوش، با تكيه بر بن مايه‌ اصلي اين اثر كه همان مرگ و زندگي دوباره است؛ از سیاوشِ از آتش رد شده مي‌گويد، با اين تفاوت كه اين سياوش همان شخصيت‌مدفون شده در فضاي رمزآميز اسطوره و رازآلود حماسه نيست، بلكه استحاله‌اي است كه از دل اسطوره‌ زاده شده و در جهان متن شاعر به وجود آمده و روال نوشوندگي و زايش‌هاي تازه در شخصيت ترانه را با خود به همراه دارد. و اين يعني رمزگشایی از باورهاي عاميانه و بروز و نمود فرهنگ‌ عامه‌ كه يكي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي اصلي ترانه است و يغما با ظرافت خاصي از آن كاركرد مي‌گيرد كه علاوه بر صميميت، نقش مهمي در صور خيال و زيباشناسي دارد و از سوي ديگر، سياوش- اسطوره ایزدان‌ گیاهی بوده و با عناصر «پيچك» و «شابلوط» كه در بالا بدان اشاره شده، يک مراعات نظير بزرگ‌تر را در کليت اثر ايجاد مي‌کند‌ كه به‌ موازات‌ حركت‌ ساختاري‌ شعر حضور خود را به وضوح نشان مي‌دهد

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۰۱ در تاریخ يکشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1