سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تاریخچه ی قالب شعری سه گلشن
        ارسال شده توسط

        محمد علی رضاپور

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۰۵:۴۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۶ | نظرات : ۸

        رضاپور (محمدعلی):
        تاریخچه ی قالب شعری سه گلشن
        در کتاب نورا_نوینستان که در سال 1394 به چاپ رساندم، از  20 قالب شعری جدید و ابتکاری، رونمایی کردم و اکنون که پس از سال ها می نگرم، بیش تر آنها ممکن است حالتی تفننی یا دست کم ساختارگرایانه (با غلبه ی ساختار بر محتوا) داشته باشند. 
        با اینها از میان آنها به قالب سه گلشن، وفادار مانده ام‌‌؛ چون توانمندی های فراوانی در آن می بینم. بعدها با تجربه ای که از آن سیاه مشق ها به دست آوردم،  قالب ها و به عبارت بهتر، گونه های تازه ای در شعر پیشرو به نام های سروش، شعر تک و شعر سبز یا چندآهنگ را مطرح نمودم که بسیار فراتر از قالب های تفننی قبلی هستند. 
        در این میان، قدیمی ترین قالب یا گونه ای که به نوآوری اش پرداخته و سپس آن را نوسازی کرده و گسترش داده ام، گونه ی شعری سه گلشن است. 
        سه گلشن، قالبی (یا گونه ای) شعری است که به ترتیب از سه بخش آغازگر، پیکره و پایانبخش تشکیل می شود و بخش های نخست و پایانی آن، بسیار کوتاه اند و پیکره به عنوان متن شعر، طولانی ترین قسمت آن است. 
        سه گلشن، قالبی انعطاف پذیر و در میانه ی شعر سنتی و نو می باشد و همانند سروش و... در رده ی گونه های شعر پیشرو قرار می گیرد. 
        نخستین سه گلشن را _تا جایی که به یاد دارم_ در سال 69 یا 70 سرودم؛ اما از آن زمان تا حال، این قالب شعری، بارها مورد ویرایش و گسترش قرار گرفته و حتی نامش تغییر کرده است‌.
        در ابتدا، آن را تسمیط بند نامیده بودم که قالبی کاملا سنتی و غیر انعطاف پذیر  بود که به ترتیب از دو مصراع همقافیه آغاز می شد و سپس چند بیت با قافیه بندی غزل و در پایان، دو بیت با قافیه بندی دوبیتی و رباعی را در بر می گرفت. در یکی از دفترهای قدیمی ام  اشعاری با شکل های جدیدتری از سه گلشن هست که مثلا ذکر تاریخ فروردین 1390 را زیر سرایش برخی از آنها می توان دید‌‌ و نام نوغزل را برای قالب شعری مربوط به آنها انتخاب کرده بودم. 
        در این زمان و احتمالا مدتی پيش از آن، به جای تسمیط بند، از نام سه گلشن استفاده می کردم؛ اما سه گلشن، همچنان قالبی کاملا سنتی بود و شکل مشابه آن را _که آمیخته ای از شعر کاملا سنتی و مُستَزاد بود_ نوغزل می نامیدم و نوغزل و سه گلشن را دو قالب متفاوت در نظر می گرفتم. 
        نوغزل ها هم دارای سه بخش با همان ترتیب ساختاریِ سه گلشن بودند اما بخش های آغازگر و پایانبخش، مصراع های کوتاه تری مشابه نیم مصراع های مُستَزاد داشتند و در بخش پیکره، ابیاتی به شیوه ی سنتی قرار می گرفت.
         چند روز پس از پیدایش شعر سروش را باید دوره ی مهمی در تحول و گسترش سه گلشن دانست‌؛ چرا که در یکم بهمن 1396 به سرایش و معرفی قالب شعری سروش پرداختم و در طی چند روز، ویرایش هایی بر آن طرح نمودم و در همان روزها به این نتیجه رسیدم که لازم است قالب سه گلشن را  نیز مانند سروش، گسترش دهم و به قالبی با قابلیت های مشترک شعر سنتی و شعر نو تبدیل کنم تا گونه ای از شعر پیشرو باشد. به این ترتیب، سه گلشن را توسعه دادم و نوغزل و همه ی ساختارهایی را که بالفعل و بالقوه در این قلمرو قرار می گرفتند، در قالب سه گلشن گنجاندم.

         دو نمونه  از شعر سه گلشن
        (تاریخ سرایش سه گلشن نخست در دفتر مربوط، هفدهم فروردین 1390 ذکر شده و سه گلشن دوم، چند صفحه پس از آن و بدون ذکر تاریخ آمده است:)

        سه گلشن نخست:
        دعوت شدم به عشق
        با نام او، ترانه، شکربار می کنم 
        باغ ترانه، کندوی اسرار می کنم
        بسیار بار شد که غمم را نشانه رفت
        من، جای دوستی، به غم اصرار می کنم
        آورار وار شد دلم آوار وار شد
        ناچار، خواهش از دلِ معمار می کنم 
        حالا که جان، بهانه ی بوسیدنش گرفت 
        جان را به این بهانه، گرفتار می کنم 
        "زین زینگ زینگ زینگ" کسی زنگ می زند
        یار است یار‌‌؛ عاطفه، سرشار می کنم 
        دعوت شدم به عشق 
        دعوت شدم به عشق. 

        سه گلشن دوم:
        درد دلی ست باز
        با دلربای ناز
        آن دلنواز عشق 
        آن عشق دلنواز 

        من هم تو را ندیده  گرفتار گشته ام 
        جامی نخورده  سرخوش دیدار گشته ام 
        دوری نکن ز من که نسوزانی ام به حُسن
        در سوز اشتیاق تو، بیمار گشته ام
        ای ناز نِیزه! برکه ی قلبم گرفته ای
        سرگشته، بینِ برکه و نیزاز گشته ام
        با دیگران نشستم و دل بی قرار شد
        بر دوری از نگار، سزاوار گشته ام
        شلّیک می کنی عطش و دوری از نگاه
        بارانِ آتشینِ عطشبار گشته ام
        چشمم در انتظار
        تا بَر دهد بهار
        وا شو  شکفته شو
        یکتای روزگار! 
        محمدعلی رضاپور (مهدی) 
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۴۹۵ در تاریخ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۰۵:۴۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۱۷
        سلام و درود
        نظر شما بزرگواران؟
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۱۹
        سه گلشن در سال های اخیر، گسترش درونی زیادی یافته و به گونه ای با انعطاف پذیری و توانایی بالا، دست یافته است.
        نمونه هایی از سه گلشن را در پیام های زیر، مطالعه بفرمایید:
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۲
        بادِ دورو! به پیکرِ این جالیز،
        در این غروب تیره ی ماتم ریز/
        باز آمدی برای چه آشوبی؟/


        باد دورو! دوباره شدی غمخوار؟ باد دورو! دوباره شدی سالار؟/

        سازَ ت کنون به سبک کدامین بار؟
        می سازد اعتلای کدامین مار؟/

        این بار، ناز و چهره نوازی تو،
        مثل نسیم رایحه سازی تو/

        انگار هیچ نیست درونت شر،
        ناآگه ای(ناآگهی) از آن شررِ خونبار/

        این برگ های مانده ی پاییزی،
        دل را به دست های تو… تا شاید/

        مهمان نواز باشرفی باشی!
        در برگریز عاطفه ها، این بار/

        این قدر با صدای خوشی خواندی،
        من نیز گشت باز فراموشم/

        جنگل چقدر با تو دل انگیز است!
        ای تازه – دلنواز – شَهِ تکرار!/

        بُردی تو کارنامه ی خود را، باد!
        از دست رفت حافظه ی خرداد/

        صیادِ خونِ گرمِ دلِ مرداد!
        کِی می زنی به سینه ی آتشکار؟/

        جولان بده دوباره کویری کن
        این باغ های ساده ی خندان را/

        گل – وعده هات بادِ نَفَس سوزند،
        شیطان، چه داده زاده ی انسان را؟/

        جولان بده دوباره، ملالی نیست
        حرف و گلایه ایّ و خیالی نیست/

        تکرار می کنیم همین رفتار،
        تکرار کن ترانه ی حِرمان را/

        ای داد! باز هم شده ای طوفان،
        ای برده از دل و سر و جان، سامان!/

        ای داد! باد، برده به آسانی،
        این سرسپرده قلب پریشان را/



        باد دورو! دوباره درودت باد! //
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۶
        “همه جا جشن، گل، خوشی، هیجان،
        دشمنان مانده اند سرگردان”/


        آخرش بعد از آن همه سختی،
        آخرش بعد از آن همه ایثار/
        انقلابی بزرگ شد پیروز،
        بعد از آن، روزگار بر چه مدار؟/

        اولش خنده و سُرور و سلام،
        رژه ی ممتد پیاده نظام/
        حفظ شعر فخيم پیروزی،
        کار صدها هزار عاشق زار/

        اولش برگزاری شادی،
        شادی فتح کوه آزادی،
        پرچمی تازه، نصب می شود و،
        چهره هایی جدید، منصب دار/

        دسته گل، روی دست، چشم، پرآب،
        فرصتی دست می دهد نایاب،
        دسته گل را به آب باید داد،
        که ندارد قرار استقرار/

        کم کَمَک یا کمی شتابان تر،
        چهره ها می شوند تابان تر،
        می کِشند انقلاب را، پیِ خود،
        شهسوارانِ دشتِ استمرار/


        “مردمان مانده اند سرگردان.”//
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۷
        درودبرشما زیبابود جناب رضاپور عزیز 💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۳۲
        سلام و درود و سپاس تان جناب کاظمی گرانقدر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۸
        سه گلشنی به نام مرد بلند سر

        (آغازگر:)
        “خبر رسید:”

        (پیکره/بدنه:)
        بر نبض دار، سر زده، مرد بلند سر

        شعر تری دگر زده، مرد بلند سر

        دوران گذشت و باز گل سرخ

        در حیرتِ شهادتِ هر چشم

        شد خسرو، خسروِ سرِ آزاد

        با افتخار، رقص نجیبش به روی دار

        آباد و شاد باد!

        وه! شعله بر خطر زده، مرد بلند سر

        ستّار از نگاه تو خواهد گذشت مرد!

        و تو، بی گمان، بهشتی هستی

        به شهادت پرنده ی عاشق

        بگذر از گناه ما

        ای عاشقانه پر زده، مرد بلند سر!

        دیوارهای پر نم تاریک!

        سلول های پر غم تاریک!

        از آخرین غزل پروانه

        چه می فهمید؟!

        سبکی بنفش و نقشی سرخ

        جاوید بر هنر زده، مرد بلند سر

        تا هست سربلندیِ تاریخ

        نام تو سربلند

        ای خون به هر جگر زده، مرد بلند سر!

        (پایانبخش:)
        خبر رسید:

        در آخرین غزل پروانه

        آغاز پرواز نور بود و

        سُرور.

        شعر پیشرو
        گونه ی سه گلشن
        محمدعلی رضاپور (مهدی)

        پ. ن:
        سه گلشن، قالب یا به عبارت بهتر،
        گونه ای در شعر پیشرو است و دارای سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش با تنوع پذیری فراوان در هربخش.
        شیوه ی وزن پردازی در سه گلشن بالا،
        برپایه ی وزن پردازی پیشرو بوده یعنی
        مبنا قرار دادن عروض رسمی اما آزادی عمل فراوان در آن تا هر دو امتیاز وزن و آزادی عمل، تا حدود زیادی، محفوظ بمانَد.

        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۳۱
        باران! بخوان!
        (سه گلشنی در وزن پردازی پیشرو:)



        (آغازگر:)
        “باران! بخوان! برای دل عاشقان بخوان!”

        (بدنه/پیکره:)
        از دور دستِ خاطره، دل را صدا زدَه ند
        دل را صدا به زمزمه ای آشنا زدَه ند
        چشمم نگاه کن!
        از دل شکیب رفت
        از دست چشم
        شوقی، پا داد و
        ذوقی به پا خاست
        آراست آراست آراست
        زلفکان به دوش ترنّم
        گیسوان به شانه ی راستی
        حالی عجیب رفت
        هرآنچه می شود یا نمی شود گفت
        آن قدرها که
        با اصل خود نشستَه م و اغیار، جا زدَه ند
        با جان
        فرشتگان زیادی نوش
        شاید
        بی شک
        پیمانه ها زدَه ند

        (پایانبخش:)
        “باران، قرار با دل مستان گذاشتَه ست.”
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1