سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 دی 1403
  • روز ملي ايمني در برابر زلزله
25 جمادى الثانية 1446
    Wednesday 25 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۵ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مریم گمار شاعر کرمانشاهی
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی (رها)

      در تاریخ : جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۱۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۳۳ | نظرات : ۵

      بانو "مریم گمار"، شاعر و هنرمند کرمانشاهی، زاده‌ی ۲۶ تیر ۱۳۵۹ خورشیدی، در کرمانشاه است.
      ایشان فوق‌دیپلم، تربیت معلم‌ مفاهیم عربی دارد.
      وی که در کنار شعر، به نقاشی رنگ‌ روغن (سبک رئالیسم) می‌پردازد، فعالیت ادبی‌اش را از سال ۱۳۷۹ در مجتمع آوینی کرمانشاه آغاز کرد.

      ▪کتاب شناسی: 
      - اردیبهشت‌ دست‌هایم - ۱۳۹۹ 
      - طلایه‌داران شعر ۳ (اشعار سپید ۱۴۰۱ - گردآورنده) 
      - رگ‌های روشن (اشعار سپید ۱۴۰۱ - گردآورنده) 
      همچنین ایشان در بیش از ۱۵ کتاب مشترک شعر، شرکت داشته است.
       

      ▪نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      نشسته‌ای بر شاخه‌های رها 
      و باد را به طاعتی مُوهوم فرا می‌خوانی 
      و نمی‌دانی دست‌های او
      در انحنای هیچ شکلی نمی‌ماند 
      ای غنچه لجوج!
      به سطح بیاور مجال شکُفتن را
      تا بتابد به نقطه‌های کور
      و همچنان که هوا از اعماقت می‌گذرد
      بی‌اعتبار شود سایه‌های تنهایی.
      ببین!
      چطور در این مسیر فراموشی!
      در این برگ‌های بازیگوش
      نام تو تکرار می‌شود
      بر لب‌های قناری، بر رگ‌های روز
      و خواب طالع‌ام را بهم می‌ریزد.
      ای اقبال سبز 
      بگو چند ستاره به خواب بهار تکانده‌ای؟
      که حالا به هر سو قنوت می‌گیرم
      تو روییده‌ای!
      ببین!
      تمام این سطرها 
      نام تو را در اختفای خود دارند 
      در قد کشیدنی ممتد.
      حالا کافی‌ست؛ چشم بدوزم
      به رستاخیز سرانگشتانت 
      تا نور در رگ‌های تو جا باز کند 
      در فرصتی که شب مرور نمی‌شود
      ای جنبش زیبا 
      بگو چطور بگریزم از تو؟
      که من سال‌هاست در طواف تو زیسته‌ام.
       
      (۲)
      نشسته‌ای در اندیشه رگ‌ها 
      و فیلم لبخندت در چشمم 
      مونتاژ می‌شود
      حالا نگاه روشنت 
      از آب و افتاب می‌گذرد
      تا بپیچد بر زوایای متفاوت تنم 
      باید بی‌خیال شوم!
      بی‌خیال زخم‌های کهنه  
      و روایت‌ها سوخته.
      ببین چگونه!
      پایم به خیابان تو می‌چرخد 
      به دقیقه‌ها.
      تا حدود بختم 
      از چشم‌های تو بگذرد
      و هر بار به شکل تازه‌ای 
      هجا کند دوستت دارم را 
      نگاه کن!
      چقد زیبا از لب کلمات
      بلند شده‌ای 
      و جای استعاره نشسته‌ای 
      بر می‌گردم به نقطه‌های روشن 
      به تو که ریشه دوانده‌ای 
      کوچه به کوچه در صدای واژه‌ها.
      بگو چگونه؟
      از دهانِ پلک‌هات بیرون بزنم 
      که خود اتفاق تازه‌ای در تنم!
      ببین!
      خورشید در دست‌های تو 
      تقطیع می‌شود 
      لا به لای همین سطرها 
      که از ادامه نبض‌اش
      می‌ریزد ترنم بوسه.
       
      (۳)
      بلند می‌شوم از گوشه‌ی سطرها 
      و تو را از کلمات شکسته و کِرخت شب 
      پس می‌گیرم
      تا آفتاب 
      عبور کند از ذهن‌ پنجره و صمیمیت بادها 
      ببین!
      از میان‌ این همه نقطه، ویرگول و کلمه 
      بر می‌گردم 
      به مویرگ‌های تو 
      جایی میان قصّه و ترانه!
      تا انگشت اشاره
      از پوست به عمق برسد 
      و سپیدار 
      به آب 
      بگو!
      چگونه نامت بر سبابه ننشیند؟
      که رگ‌ به‌ رگم در جریانی 
      و من‌ 
      کجای تو نشسته‌ام
      به تقدیر؟
      که به بلندای صبح رسیده‌ای
      ای گنجشک اوّل صبح!
      دستی بتکان به این کلمات شتاب زده!
      تا شعر بپاشد 
      بر صورت خیابان‌ها 
      بر شاخه‌های بید 
      و نامت بلند شود
      تا ارتفاع آسمان 
      حالا که نشسته‌ای
      به مداوای زخم‌هام
      سبز دامن باش و رها  
      از پلک پایانی!
       
      (۴)
      از اضطراب این همه صدا می‌گذرم
      رسیده‌ام به نام‌ کوچک درخت 
      در میدان 
      در کوچه 
      در پیاده‌روهای پر غصه 
      گفتی چگونه بر می‌گردم؟
      به شکل دیگری از نوازش خورشید 
      در این سایه‌های تردید!
      در فراسوی برگ‌های سوخته.
      بیا و مرا ببین!
      که بلند می‌شوم بر دو پای باد
      از تشنج لاله‌ی گوش 
      از معاشرت استخوان و زخم 
      و  پس می‌دهم حراج مرگ را 
      که من شبنم به شبنم  
      نفس کشیده‌ام رفتار بهار را
      نشسته بر شانه‌های صبح‌  
      ای پگاه زندگی قامتت بلند باد.
       
      (۵)
      به تکامل رسیده بود،
      به نور 
      و به هیات‌ شکوفه‌ای 
      در باد می‌رقصید،
      در حد فاصل آب و آتش  
      و مرا به تقویمی سبز فرا می‌خواند 
      ای بغض فروخورده‌ی کلمات!
      بگو چقدر مانده تا برسم 
      به دست‌های یقین؟!
      وقتی پای بهار
      به سطر تردید باز شده است.
       
      گردآوری و نگارش:
      #لیلا_طیبی (رها) 
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۰۲۴ در تاریخ جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۱۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۲۴
      درود خوشحال شدم به شاعران و ادبای سایت پرداختید

      درود بر شما .
      برای بانو گمار هم آرزوی موفقیت دارم .

      خندانک
      سید هادی محمدی
      جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۴۱
      خندانک
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۲۱
      دوردبرشما زیبابود 🌻🌻
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ ۲۱:۲۹
      خندانک
      مرتضي الياسي
      يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۴۵
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1