بانو "ثریا قنبری" متخلص به "ساده" زادهی سال ۱۳۵۱ خورشیدی، در شیراز است.
وی تحصیلاتاش را تا دریافت دیپلم تجربی ادامه داد و از سال ۱۳۹۰، به طور جد به تشویق از سرودهها و بزرگی شخصیت "حسین پناهی" به شعر روی آورده است.
کتاب "دو فنجان حرف چشم" چاپ انتشارات سارات در سال ۱۴۰۰، مجموعه اشعار او را در بر دارد.
▪نمونهی شعر:
(۱)
هر صبح من با من
دست بهگریبان میشود
برای بیدار کردن خودم...
اطلسیهای باغچه
به پاییز هم بیاعتنایی میکنند
تا بیشتر یادت را بکوبند بر در
خانهای که بعد از تو کلیدش گم شد...
هر صبح
تخت خواب؛ مرا عُق میزند
و من که خود را بر تن دیوانگیهایم
میپوشانم
آهسته قدم میزنم
در کوچهای که نیست
به خیابانی میرسم که مرده است
در شهری که نشانی از من ندارد...
حجم اتاق هم بزرگتر از دنیای من شده است
چمدان کِز کرده
و خاک تمامِ جادهها را در خود فرو برده است...
بندی از نبودن در دستههایش
قفل شده است
تا هنوز هم به بودنها بخندد...
صبح
مثل کودکی تخس
سنگباران میکند؛ گونههای مرا...
و پنجره با خمیازهای
چند تکه نور از دهانش به سمتم
پرتاب میکند...
چشمهای خمار شمعدانی
منتظر به ریختن دو پیک از مشروب همیشگیست...
و
من هنوز درگیرِ
بیدار کردن خودم
دست و پا میزنم...
(۲)
اندوه دلیست
که در سکوت
عاشقی میکند.
(۳)
نفس میکشد
قفس را
به نوازش دستهات
و گرنه/ پرنده بودنش را
زندگی میکرد…
(۴)
تبر به دست گرفتهاند
بیآنکه بدانند
این جنگل سالهاست خاکستر به تن کرده
شانهای چوبی هم کافی بود
کشتن پروانهها، تبر نمیخواهد…
(۵)
فقط یک عصر جمعه میتواند،
زنی را مجبور کند،
پردهها را بکشد
شمعدانیهایش را
تنها بگذارد،
و بعد
روی مبل لم بدهد
یک استکان چای خودش را مهمان کند
روی تخت خودش را بغل کند
و برای تنهاییِ شمعدانیهایش گریه کند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)