سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مرد رهگذر..
        ارسال شده توسط

        زیبا خدادادی ارپناهی

        در تاریخ : سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۰۴:۵۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۵۸ | نظرات : ۶

        به علت خستگی دیشب صبح کمی دیرتر بیدار شدم..رفتم مسواکم را بردارم که صدایی را شنیدم ،از بیرون حیاط بود..
        که می گفت: بابام  بیا کمی آب داغ برام بیار
        بدونه اینکه من چیزی بگم یا متوجه بشه من صدایش را شنیدم
         ادامه داد..
        _ یه آب داغ برام بیار می‌خوام چایی درست کنم
        سرم را از دیوار حیاط بیرون کشیدم
        گفتم: بفرمایید 
        بدونه خواهشی..
        _نه زیر همین درخت می‌نشینم تا آب جوش بیاید
        +باشه
        با خودم گفتم بیچاره حتماً پیش گوسفنداست  تو این هوای گرم..
        آب را که برایش بردم کتری طلای سیاهش را از گونی تربه مانندش  بیرون آورد و کمی چای ریخت و گفت:
        _ حالا آب بریز تا پر شود ..
        بعد پرسید
        _ این‌جا گاو داری هس؟!
        +گفتم نه دامداریه
        _ بابام پس آب سرد ندارید؟
        + اجازه بدین تا براتون بیارم..
        بطری آب رو بهش دادم سر کشید و بعد پرسید 
        _صاحب دامداری‌ کیه؟ 
        + آرپناهی هس.. 
        +تو چی؟
        _من....
        نامش را گفت ولی شاید راضی نباشه که بگم.
        + از کجا میاین؟
        _چهارمحال
        +چرا نموندین؟ اینجا هوا خیلی گرمه
        _دیگه نموندم..
        +با چی اومدین؟
        _باور میکنید نصف مسیر پیاده، بقیه اش هم بعضی ماشین ها تا جایی می‌رسوندن..
        _خب الان این‌جا چیکار میکنید؟ جایی می‌خواین برید؟
        _آره بابام خونه فامیل چندین کیلومتر جلو تر هس
        ..وسیله ها را داخل تربه اش گذاشت و آروم گفت
        _ می‌خواستم بگم اگه دارید کمی نان برایم بیاورید ،نه ولش کن حتماً ندارید..
        +نه داریم صبر کنید تا براتون بیارم
        _موکتی دارم که زیر اون درخت گذاشتم ،میرم اونجا چایم را بخورم
        ...نگفت ممنون یا چیز دیگری.. نگفت میمونم تا نان را بیاری..فقط گفت زیر اون درخت می‌نشینم چایم را بخورم ..
        تو جامعه ای که ادعای عاقلی دارند به چنین افرادی برچسب دیوانه بودن می‌زنن! این فرد از هیچ نظری دیوانه بنظر نمی‌رسید بلکه چقدر هم عاقل بود..به دور از خیلی چیزها..چقدر مهربان و پر عاطفه بود بیشتر همه عاقلان.
         مدام می‌گفت دردت برا من.. تیکه کلامش بود،چه کلامی..
        خدا می‌داند چه درد هایی بر تربه اش به دوش می‌کشید..
        عاقلان شکم پر بر چیستند؟
        دیوانه گانِ عاقل چه خوش زیستند 
        دیوانه عاقل گردد در بیابان
        عاقل خانه نشین بماند همچو نادان
        #زیبا_خدادادی 📝

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۳۷۰ در تاریخ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۰۴:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        روح اله سلیمی ناحیه
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۰۰
        احسنت بانو زیبا اندیشی و زیبا فلم زدن در چنین راهی کمکی زیباست بر فرهنگ
        پایدار باشید
        🌹
        زیبا خدادادی ارپناهی
        چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۰۰
        ممنون از نگاه خوب شما 🙏🙏💫
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۵۲
        خندانک خندانک خندانک
        زیبا خدادادی ارپناهی
        زیبا خدادادی ارپناهی
        شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ ۰۰:۴۵
        🙏⭐💫
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        يکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۵۰
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        زیبا خدادادی ارپناهی
        زیبا خدادادی ارپناهی
        جمعه ۴ شهريور ۱۴۰۱ ۰۹:۵۳
        زنده باشید ⭐⭐
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2