سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عیدی عالی‌تبار
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : جمعه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۰۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۳ | نظرات : ۰

        استاد "عیدی عالی‌تبار" شاعر لرستانی، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در خانواده‌ای اهل ادب و هنر در بروجرد دیده به جهان گشود. ایشان برادر استاد "عزیز بیرانوند"، و زنده‌یاد "احمد بازوند" و همچنین عموی بانوی غزل لرستان، "مهتاب بازوند" هستند.
        وی که تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داده، از کودکی با ادبیات مانوس بود و در رشته‌های مختلف هنری مثل شعر، خوشنویسی و مجسمه‌سازی فعالیت داشته است؛ و بیشتر به شعر و قالب غزل گرایش دارد.
        وی که دارای دارای مدرک خوشنویسی ممتاز نیز هست، مدتی مسئول انجمن ادبی استاد مهرداد اوستا بروجرد بود و در آذر سال ۱۳۹۴، نخستین نمایشگاه مشترک (صنایع دستی چوبی و نقاشی) آثارش با همسرش "ثریا رشیدی" هنرمند رشته هنرهای تجسمی در بروجرد برپا شد.

        ▪︎نمونه شعر لکی:
        (۱)
        [در مدح استاد عزیز بیرانوند] 
        یهَ ییِ حکمتیکهَ وتو واریهَ 
        کَلومِت شفا بخشهَ، چُی داریهَ 
        نه تنیا اهالی شعر و هنر 
        شووان‌و، کشاورزو، هر پیشه‌وَر
        وختی گوشَ شعرِ روائهَ مَکَن 
        گُراگُر اَرینِت دوائهَ مَکَن 
        نَه دردِ دلِ مردمت دادَ مین 
        نهَ زیلَت نِمَچوو فریادَ مین 
        زوانت پِر ای طنزِشُیلَه وَرَه 
        غَزل مثنویت دل آگِر دَرَه 
        اِ ای وادیهَ بی نظیرو تَکین 
        تو فرهنگ پِر اِفتخار لَکین 
        تو بال‌و پرت دائهَ شعر و هنر 
        ای ای وادیه بینَسهَ خاکَسَر 
        عزیزین اَرینِم وهاوینِ دلم 
        بِیهَ تو خدا عمرِ ناقابِلم.
        (۲)
        ای خزون سردپیری مبتلا لرزوتوئم 
        یی غزل بی تالٍ زلفیلت نمخونی لوئم 
        حونه تیله روزگارم، گه اگر بوشن بمر  
        پاپتی، و بی‌کفن تاتیه قوره مدوئم...

        ▪︎نمونه شعر فارسی:
        (۱)
        از شعر تهی هستم و جز هیچ  ندارم             
        دیگر غزلی نیست برای تو بخوانم 
        فریاد، دگر شوق پریدن به سرم نیست             
        پروانه‌ی طوفان زده‌ی فصل خزانم 
        چون بلبل ترسیده‌ی کز کرده به کنجی              
        از وحشت ایام گرفته است زبانم 
        دیدار تو را می‌طلبد این دل شیدا        
        عقلم شده موسی و من ساده شبانم 
        تاخیر مکن این همه در وعده‌ی دیدار             
        عمرم شده کم حوصله از این نگرانم کردی 
        یک گوشه چشمی به من دلشده کن تا             
        "اسب هنر از گنبد گردون بجهانم".
        (۲)
        [تقدیم به استاد سید علی‌اشرف شریعتمداری] 
        ای خروشان موجِ دریای ادب 
        سیدِ والا تبارِ خوش نسب 
        ای وجودت در تواضع بی‌قرین 
        ای کلامت در بلاغت دلنشین 
        ای سفیرِ نغمه‌خوانِ باغِ عشق 
        ای دلت مهمانِ درد و داغِ عشق 
        روشنایی بخشِ جمع عاشقان 
        در شبانِ تیره، شمع عاشقان 
        قلبِ پاکت صاف چون آیینه است 
        عاری از بخل و عناد و کینه است 
        عاطفه می‌بارد از چشمانِ تو 
        مهربانی همنشینِ جانِ تو 
        حسِ پاکت واژه را جان می‌دهد 
        شعرهایت بویِ عرفان می‌دهد 
        در شریعت ریشه دارد شعرِ تو 
        عالمی اندیشه دارد شعرِ تو 
        ای عقابِ تیز بالِ معرفت 
        چشمه‌ی آب زلالِ معرفت 
        آشنا با مکتب و شعرِ توام 
        خوشه‌چینِ خرمنِ مهرِ توام 
        سال‌ها هم داستانت بوده‌ام
        هم‌دمِ طبع روانت بوده‌ام
        ای ادیبِ نازنینِ با وقار
        بزمِ اشعارت همیشه بر قرار
        دشتِ جانت سبز مثلِ نوبهار
        زیرِ لطفِ سایه‌ی پروردگار.
        (۳)
        بعد از این دست من و دامن یاری دیگر  
        می‌سپارم دل خود را به نگاری دیگر  
        دیگر از شهر دورنگی به ستوه آمده‌ام 
        می‌برم خانه‌ی دل را به دیاری دیگر  
        باید از دایره‌ی عشق تو بیرون بروم 
        تا بگردم به جهان گرد مداری دیگر 
        سوختم یک نفس از زندگیم مانده به جا  
        بگذارید بسوزم به شراری دیگر  
        اگر همسایه‌ی قبرم بشوی بعد از مرگ 
        می‌کشم رخت خودم را به مزاری دیگر 
        با توام، با تو، برو دست خدا همراهت 
        پا به متروکه‌ی قلبم نگذاری دیگر.
         (۴)
        بیا با شعر من چرخی بزن، شوری برانگیزان
        که دست از رقص بردارند ترکان سمرقندی.
         
         
        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی 
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۰۷۹ در تاریخ جمعه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1