مارگارت اتوود
مارگارت اِلنور اتوود (به انگلیسی: Margaret Elenor Atwood) زادهی ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا، اونتاریو کانادا، شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است. او دومین فرزند از سه فرزند خانوادهاش بود. پدرش کارل ادموند آتوود حشرهشناس و مادرش مارگارت دوروتی کیلام اهل وودویل نوا اسکاشیا، در گذشته متخصص تغذیه بود.
نام او در سال ۲۰۰۱ در میان ستارهداران پیاده راه مشاهیر کانادا قرار گرفت. او همچنین یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای تقویت جامعه نویسندگان کانادا میکوشد. در کنار خدمات بیشمارش به ادبیات کانادا، او از متولیان بنیانگذاری جایزه شعر گریفین است.
مارگارت النور نوشتن نمایشنامه و سرودن شعر را در شش سالگی آغاز کرد. او در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز و اشعار و مقالاتش را در نشریه ادبی این کالج، Acta Victoriana، منتشر کرد و در سال ۱۹۶۱ با مدرک لیسانس در رشته اصلی ادبیات انگلیسی و فلسفه و زبان فرانسوی به عنوان رشتههای جنبی فارغالتحصیل شد.
آتوود در اواخر سال ۱۹۶۱، پس از کسب مدال ای.جی. پرات برای کتاب اشعارش «همزاد پرسفونه»، تحصیلات عالیه خود را در کالج رادکلیف هاروارد با استفاده از برنامه کمکهزینه «پرزیدنت وودرو ویلسون» پی گرفت. او در سال ۱۹۶۹ مدرک ارشد خود را از کالج رادکلیف دریافت کرد و به مدت دو سال مطالعات دکترای خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داد؛ اما پایاننامه خود «رمانس متافیزیکی انگلیسی» را به سرانجام نرساند.
او تاکنون بیش از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتابهای غیرادبی منتشر کرده است. از رمانهای او که به فارسی منتشر شده است، میتوان «سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «آدمکش کور»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» را نام برد. آثار او ریشه در رئالیسم سنتی دارند و در نوشتههایش از زن بهعنوان شخصیت اصلی استفاده میکند.
داستان «سرگذشت ندیمه» از آثار بسیار مطرح آتوود است که با وجود انتقادهای فراوان در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. این رمان موفق به دریافت جایزهٔ Governor General شده و همچنین در سال ۱۹۸۷ اولین جایزهٔ آرتور سی. کلارک را کسب کرده است. این داستان شرح آمریکایی است که در آن زنها قدرتی برای تعیین سرنوشت خود ندارند و از داشتن حداقل حقوق انسانی و مادی خود بیبهره هستند.
از دیگر آثار مطرح آتوود «چشم گربه» است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شده است و نهمین رمان اوست. این رمان با درونمایههای اجتماعیاش، داستان زندگی زنی نقاش و سالخورده را روایت میکند که بعد از سالها به زادگاهش بازمیگردد و خاطرات گذشتهاش را مرور میکند.
آتوود در طول زندگی حرفهایاش بیش از ۵۵ جایزهٔ ملی و بینالمللی کسب کرده است و درجات افتخاری متعددی از دانشگاههای مختلفی همچون دانشگاه آکسفورد و سوربن و کلمبیا دریافت کرده است. او تاکنون ۲۴ مدرک افتخاری از شش کشور مختلف گرفته است. همچنین او موفق به دریافت جایزهٔ بوکر و Hammett برای رمان «آدمکش کور» شد. همچنین در سال ۲۰۰۰، جایزه ادبی بوکر را به خاطر رمان «آدمکش کور» دریافت کرد.
▪︎کتابشناسی:
- زن خوراکی - ۱۹۶۹
- کفپوش - ۱۹۷۲
- بانو اوراکل - ۱۹۷۶
- زندگی پیش از انسان - ۱۹۷۹
- سرگذشت ندیمه - ۱۹۸۵
- آدمکش کور.
- چشم گربه.
- همزاد پرسفونه.
- عروس فریبکار.
- گریس دیگر.
- اوریکس و کریک.
و...
مارگارت اتوود شاعر کانادایی بیشتر از آن که شعر کلاسیک بسراید به نوشتن اشعار مدرن علاقه نشان داده است. اتوود در اشعارش تعداد سطرها را در بخشهای مختلف تغییر داده است. اشعار او دارای تخیل و تصویر شاعرانه است. زبان شعر اتوود راحت و روان است و شاعر با مخاطبش به راحتی ارتباط برقرار میکند و به این دلیل اشعار او میتوانند مورد توجه افراد بسیاری قرار گیرند. این شاعر توانسته شعر معاصر کانادا را با استفاده از تجربههای متنوع و ارزنده در اشعارش به جهانیان بشناساند و در این کار موفق بوده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
سکونت
ازدواج نیست
خانهای یا حتی چادری
قبل از آن و سردتر است
کنار جنگل، کنار صحرا
پلههای رنگ نشده
در عقب جایی که ما چمباتمه میزدیم
بیرون، با خوردن ذرت بو داده
جایی رنجآور و با حیرت
در زنده ماندن حتی
این دوردست
ما یاد میگیریم که آتش درست کنیم.
(۲)
نمیتوانی به کسی بگويی
از دوست داشتن يک نفر خودداری کند
دوست داشتن
با چيزهای ديگر
خيلی فرق میکند.
(۳)
میدانم که ما خلق شدهایم،
تا به دیگران کمک کنیم
اما نمیدانم که دیگران
برای چه خلق شدهاند؟
(۴)
مىخواهم هوا باشم
هوايى كه در آن سكنى مىگزينى
حتى براى لحظهاى
مىخواهم همانقدر قابل چشمپوشى
و همانقدر ضرورى باشم.
(۵)
دستِ مرا میگیری و
ناگهان میبینم مشغول تماشایِ فیلمی مبتذلام،
فیلم ادامه پیدا میکند و
عجیب است که مجذوب آن شدهام.
با حرکتِ آهسته میرقصیم
در هوائی که از کلماتِ قصار بویِ نا گرفته
پشتِ گلدانهایِ بزرگ و بیپایان دیدار میکنیم
از پنجرههایِ اشتباهی بالا میروی.
دیگران دارند سینما را ترک میکنند
اما من همیشه تا آخر میمانم،
پول دادهام، میخواهم ببینم
آخرش چه میشود.
در وانهایِ اتفاقی باید ترا،
که مثلّ دود و نوار فیلمِ ذوب شده
به تنم چسبیدهای، از پوستم پاک کنم.
باید بپذیرم
عاقبت، معتاد شدهام،
بویِ ذرتِ بوداده و مخملِ کهنه
هفتهها در هوا میماند.
(۶)
ادعای بیتفاوتی سخت است
آن هم
نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را
با او تجربه کردی.
(۷)
آن لحظه
كه پس از چندین سال كارِ سخت
و سفری دور و دراز
در میانهی اتاقت میایستی
در خانهی نیم هكتاریات در جزیره
نفسی از ته دل میكشی:
بالاخره رسیدم. اینجا خانه من است“!“
درست در همان لحظه
درختان
بازوانشان را از گرداگرد تو بر میچینند
پرندگان آواز خود را پس میگیرند
صخرهها كمر میخمانند و فرو میریزند
و هوا چون موجی پس مینشیند
و دیگر نمیتوانی نفس بكشی
نجوا میكنند:
مال تو نیست هیچ چیز.
تو مهمانی بودی هر از چند گاهی
از تپه بالا میرفتی
پرچم بر قلهی آن میزدی
پیروزیات را جار میزدی.
ما هرگز مال تو نبودیم
تو هرگز پیدایمان نكردی
همیشه بر عكس بود این.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع اینترنتی
- مقالهی نگاهی به اشعار مارگارت اتوود به قلم ترانه جوانبخت.