سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عصارۀ یکعمرتفکر
        ارسال شده توسط

        بهمن بیدقی

        در تاریخ : جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۵۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۳ | نظرات : ۴

        عصارۀ یکعمرتفکر
         
        لئو تولستوی درپایان عمر، روبه دین آورد و آرامش و آسایش حقیقی را از خدا طلب کرد .
        در کتاب رومن رولان درباره زندگی او که آنرا زنده یاد  دکترعلی اصغر خبره زاده ترجمه کرده است ، دعاها و نیایش هایی چاپ شده که میتواند ما را با شخصیت نهایی تولستوی آشنا کند . او زمانی که به راه دین کشیده شد روحیات خودش را درنامه ای اینطور وصف کرده است :
        شب پیش خوابم نمی برد ، با خدا راز و نیاز کردم  . لطف و احساسی که هنگام راز و نیاز با  پروردگار حاصل میکردم محال است که به وصف آید . من دعاهای مرسوم را  بر زبان آوردم و سپس زمانی دراز همچنان به راز و نیاز سرگرم بودم . امری بسیار سترگ و بسیار زیبا را ، از ته دل آرزو می‌کردم .
        چه امری ؟ نمی ‌توانستم آنرا به زبان آورم ، میخواستم با وجود لایتناهی یگانه  شوم . از او تمنا کردم که گناهانم را ببخشاید . اما نه ، من آنرا تمنا نمیکردم احساس میکردم . احساس می کردم که من هیچ تمنایی ندارم . تمنا کردن را نه میتوانستم و نه می‌دانستم . من سپاسش می گفتم ، اما نه با گفتار ونه با اندیشه، با احساس ، با تمامِ وجود . من اکنون پروردگار را سپاس می‌گویم که این لحظه ی احساسی واین سعادت را نصیبم کرده و حقارت مرا بر من هویدا کرده است .
        درآخر به او گفتم : پروردگارا ! من خودم را به تومی سپارم . بعد ازاین، دیگر هیچگاه ازسپاس او دست نمی کشم ، احساس میکنم که دراین حالتها حالم بهترست و یقین دارم که آنچه برمن میرسد به خیروصلاح من است زیرا مشیت الهی اینچنین خواسته است .
        من  در کودکی با عشق و شور و شوق ، ولی  بی اندیشه ، به دین ایمان داشتم . در ۱۴ سالگی درباره ی هستی به تفکرپرداختم ودین را که با نظرات من هماهنگ نبود را فراموش کردم. همه ی امور به دیده ی من عقلانی بود ودین در آن جایی نداشت . سپس زمانی فرارسید که زندگی من و زندگی برای من، دیگر هیچ رازی دربرنداشت و اندک اندک همه معنا و مفهومش را از دست داد . زندگی را میگویم . من دیگر منزوی بودم و درمانده . همه ی نیروهای روانم را به کار گرفتم ، آنچنان که تنها یکبار در زندگی میتوان چنین کرد . روزگار شهادت بود و سعادت . هیچگاه نه قبل و نه بعد ، به چنین رفعت اندیشه نرسیده بودم و این رفعت همان ایمان من است و خواهد بود . در این دو سال تفکر دائم ، به یک حقیقت ساده  اما کهن پی بردم اکنون آنچنان که برمن آشکارشده است می پندارم که امری فناناپذیر یعنی همان عشق وجود دارد که می‌گوید : برای دیگران باید زیست تا جاودان  خوشبخت بود . حالا من جز حقیقت را آرزو نمی ‌کنم و بدینسان با دین خویش تنها ماندم .
        حرفهایم را خوب دریابید ! من برآنم که بدون مذهب ، آدمی نه نیک است و نه سعادتمند . من ازآن ، بیش ازهرچیز دراین دنیا ، طالبم . حس میکنم که بدون مذهب ، چشمه ی دلم می خشکد . دراین لحظه قلبم را آنچنان پژمرده می یابم که داشتن یک دین را برخود فرض میدانم . خدا یاری ام خواهد کرد . این امر فرا خواهد رسید . طبیعت به دیده ی من ، راهبری است که مرا به دین راه می بَرَد وهر روح که راه دیگر و ناشناخته درپیش دارد ، هرگز آنرا نخواهد دید .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۲۹۳ در تاریخ جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۵۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مجتبی شهنی
        جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۹:۳۵
        درود بزرگوار خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۱۵
        با سلام وعرض ارادت آقای شهنی بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و حضور فعال و ارزشمندتان
        ایام به کام
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۸
        درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی ادیب فاضل وگرانقدر
        بسیارشیوا ودلنشین همیشه چه در نثر وچه در شعر
        قلمتان مانا
        کامیاب وتندرست
        در پناه حق
        ایام بکام
        🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۲۳
        با سلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        سپاسگزارم از لطف و حضور فعال و ارزشمندتان
        ایام به کام ، درپناه حق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2