امان ازموقعیکه بخت بر گردد
پیرزنی اخرشب رفت که اشغال ها بیرون بگذارد
ناگهان پایش گرفت ب پاین درب پرتشد تو پیاده رو
افتاد و بیهوش شد درهمین حال رهگذر ی با سرعت
می امد درتاریکی شب به اوبرخورد کرد اوهم محکم
به زمین خورد وسرزانوش پاره شد و پایش زخم
ناگهان دونفر ازهمسایه های پیرزن ازتاکسی پیاده
شدند وبا مردگلاویز شدن که که تواوراکشتی
ره گذر بیچاره هرچه قسم خورد بیفایده بود تااینکه
اورا به کلانتری بردندو باز داشت .پیر زن راهم
به بیمارستان بردن ؟خلاصه ۴۸ ساعت بعد که
پیر زن به هوش امد گفت من خودم به زمین خوردم
مرد رهگذر ازادشد ؟امانوبت عیالشه که تو رفتی
سیگار بخری این مدت۴۸ ساعت کجا بودی مردبیچاره
هرچه قسم خورد بیفایده بلاخره جنجال زیاد شد و
مادر زن امدو برادران و کار دوباره به کلانتری کشید
وقتی وارد کلانتری شدند سرگروهبان گفت دوباره
دوباره با پیرزن برخورد کردی ؟عیال وبقیه فهمیدند
که این شوهر بیچاره تقصیری ندارد وراست گفته
ولی بااین تفاسیل سه چهار هفته طول کشید تا روابط
دوباره حسنه شود ؟
این بود سرگذشت انکه
امان ازوقتی که بخت گردد
فتحی تختی اذر ۱۳۹۹
داستانِ طنزِ زیبا و خوش پرداخت و قابل تاملی است از کارکردِ ضرب المثلِ معروف ِ (مردم اغلب عقل شان در چشم شان است ) و همچنین اعتقاد به تقدیر درمیانِ باورِ عام جامعه در ارسال المثلِ خوب (امان از روزی که بخت برگردد) و به قول معروف اتفاقات دست در دستِ هم بدهند برای بدبیاریِ اوقاتِ کسی.
و اینکه اکثریتِ افراد فقط به آنچه در ظاهر و جلوی دیدگانشان نمایان است ؛ ایمان دارند و از روی شواهدِ موجودِ گاه نادرستِ چشم نوازِ پُرجلوه ، قضاوت های اشتباهِ منجر به خُسران دارند .
سلامت باشید درسعادت روزافزون