شعرناب

امان از و قتی که بخت برگردد

امان ازموقعیکه بخت بر گردد
پیرزنی اخرشب رفت که اشغال ها بیرون بگذارد
ناگهان پایش گرفت ب پاین درب پرتشد تو پیاده رو
افتاد و بیهوش شد درهمین حال رهگذر ی با سرعت
می امد درتاریکی شب به اوبرخورد کرد اوهم محکم
به زمین خورد وسرزانوش پاره شد و پایش زخم
ناگهان دونفر ازهمسایه های پیرزن ازتاکسی پیاده
شدند وبا مردگلاویز شدن که که تواوراکشتی
ره گذر بیچاره هرچه قسم خورد بیفایده بود تااینکه
اورا به کلانتری بردندو باز داشت .پیر زن راهم
به بیمارستان بردن ؟خلاصه ۴۸ ساعت بعد که
پیر زن به هوش امد گفت من خودم به زمین خوردم
مرد رهگذر ازادشد ؟امانوبت عیالشه که تو رفتی
سیگار بخری این مدت۴۸ ساعت کجا بودی مردبیچاره
هرچه قسم خورد بیفایده بلاخره جنجال زیاد شد و
مادر زن امدو برادران و کار دوباره به کلانتری کشید
وقتی وارد کلانتری شدند سرگروهبان گفت دوباره
دوباره با پیرزن برخورد کردی ؟عیال وبقیه فهمیدند
که این شوهر بیچاره تقصیری ندارد وراست گفته
ولی بااین تفاسیل سه چهار هفته طول کشید تا روابط
دوباره حسنه شود ؟
این بود سرگذشت انکه
امان ازوقتی که بخت گردد
فتحی تختی اذر ۱۳۹۹


0