پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ مجموعه اشعار زانا کوردستانی شاعر سعید فلاحی
|
|
ای زن!
لیلا جان!
ایرانِ ما
کردستان درد
سلاو له کوردستان
|
|
|
|
|
مادر به یاد تو چه شب های سیاه
در گوشه ای نشسته ام و گریستم
شاید دگر ببینی، نشناسی که مرا
دریغ دگر
|
|
|
|
|
دل زینب ز غصه گشته سرشار
حسین هست بین اشقیا گرفتار
رقیه از عمق جان فریاد می زد:
سرِ پدر چرا رفته
|
|
|
|
|
کاش جهان بی زوالم بشوی
پرنده باشم تا بالم بشوی
یا اُفتم ز غمت درون بستر
تا تو جویای احوالم بشوی.
|
|
|
|
|
نیمه شب با سایه ی تنهای خود
ولگرد کوچه های خاموشی ام
چون دود در دل شب های سیاه و سرد
رو به عدم و
|
|
|
|
|
نام حسن پر از فیض خداست
حسن در مـذهـبم آب بقاست
اینکه گویم نه غلو باشد، نه
دل ما در به درِ مجتبی
|
|
|
|
|
باغ عمرم بی گل رویت هیچ صفایی ندارد
گل زیاد است ولی گل چون تو که زیبایی ندارد
چون تو باشی، به من ب
|
|
|
|
|
بُتِ ناوَن فِدایِ رقص و لَرزِد
وه قوروانِ قد و بالای بَرزِد
نهاون و وروگرد که دی هیچِن
کُلِ لورس
|
|
|
|
|
با نام علی زبان ما گویا شد
از نور علی دیده ی ما بینا شد
از بوته ی محمد، علی گل کرده
دل ها همه بر
|
|
|
|
|
آخر ﺗـﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺯ داغ ﺗـــﻮ ﺳﯿﻨــﻪ ﺭﺍ ﻟﺒﺎﻟﺐ ﮐﺮﺩﻡ
ﻓﺮﯾـــﺎﺩ ﺑﻠﻨﺪ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ" ﺑﻮ
|
|
|
|
|
مثل زهرا تو هم معصومی
در راه رضا ساکن قمی
در تاریکی این جهان بی نور
همچو نجمی و معلومی...
|
|
|
|
|
«در بغض هوا، نفس کشیدن سخت است»
دوری از یار و او ندیدن سخت است
من دل در گرو تو نهاده ام یار
در هج
|
|
|
|
|
به سوی غصه ها کردی روانم
به پیری رفته است بخت جوانم
رهایم کن از کابوس پاییز
بکش رنگ بهاری بـر خ
|
|
|
|
|
جەهەنەم؛
جاییگە
پهر لە بێکەسی
ئەڕا هەر کسێک که تنیاترە.
|
|
|