يکشنبه ۹ دی
اشعار دفتر شعرِ صدای غریب شاعر آرتمیل
|
|
در شبی تاریک و ظلماتی که برای من اولین شبآرامش بود ماشین هایی با نور قرمز به من خیره شده بودند . مرا
|
|
|
|
|
در دنیای وجودم تنها یک ستاره است . آن هم خداست که از صمیم قلب می پرستمش و همیشه نام او بر لبانم جاری
|
|
|
|
|
از لحظه آشنایی تا لحظه جدایی چیزی نمانده است
تصمیم آخر این است که
تو بری و دیگه برنگردی
منو تن
|
|
|
|
|
اتاق گرم و آبی
برای من بهشت است
برای تو جهنم
گرما برای من پوشش است
برای تو هیچ
آبی برای من رنگ
|
|
|
|
|
دوباره گوشه نشین شدی
توی کهکشان دلت
دنبال کی هستی
با این همه ستاره
بازم دنبال ستاره می گردی
بی
|
|
|
|
|
اگر دل سرد من با چشمان بسته به تو بنگرد
گرم می شود
چون تو به اون گرمای نورانی بخشیدی
|
|
|
|
|
در کوچه باغ های عشق
تو را دیدم
چشمات دلم را برد
خاطره ای در دلم مرده است
با دیدن تو چشم باز می
|
|
|
|
|
زمان دیر می گذرد
همچون آینه سفید
هر چی قدم برمی دارم نمی رسم
خسته ام
حال ، دیگر توان کاری نیست
|
|
|
|
|
سر در گمم
نمی دونم چیکار کنم
کوچه منو صدا می کند
در کوچه های تنگ
دیواری طلائی می بینم
منو به طر
|
|
|
|
|
این قرارمون نبود
که بری و منو ساده کنی
که رنگ خدا باشی
من هم کمی طلائی
که من رسوا باشم و ت
|
|
|
|
|
چیزی صدایم می زند
بیا نترس
جلو
جلو
و همچنان در پی او
مرا در پیچ و خم دنیا می کشد
کاملاً مات و
|
|
|
|
|
صدایی میاد
واسم غریب
صدا نزدیک میشه و غریب تر
صدام می زنه
باهام صحبت می کنه
دنبال صدای آشنا می
|
|
|
|
|
آروم و قرار ندارم
مدام دنبال چیزی می گردم
اما پیدا نمی کنم
آشفته ام
صدایی میاد
انگار از ته چاه
|
|
|
|
|
خسته ام ، دنیا طاقتم رو نداره ، بهم میگه برو ، برو گمشو
حالا می خوام ترکش کنم
دنیا باهام بد تا کرد
|
|
|