صفحه رسمی شاعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )
|
عیسی نصراللهی ( سپیدار )
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۶۱ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۶ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۹۶۶ |
تا کنون 270 کاربر 961 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
______________________
تو در اتوبوس/
رویِ شانه هایِ غریبه ای خوابت بُرد/
من آرام تنها به موهای ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۶۱۶ در تاریخ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۴۷
نظرات: ۰
|
|
ای کودکی ات قصه یِ زنبیلِ تو و بعد:/
من در پِی اَت از کوچه یِ معصومِ خَجَل ها/
...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۴۴۳ در تاریخ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۵۰
نظرات: ۰
|
|
گَهی خیره شده بر سایه ای که او /
پُکی یکسر زده بر دامنِ سیگار /
...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۴۴۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۲۶
نظرات: ۰
|
|
گفتم ببین،در آن شبِ دورِ رفته اَم/
چگونه دوباره بر سینه میفشارمت؟ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۳۹۷ در تاریخ سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۳۹
نظرات: ۰
|
|
دستِ خود بالا زدی
گفتی به من:
اِ ..... مگر میخواهی از دنیا رَوی؟
رَخْت بربندی زِ شهرِ خاطره
...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۲۱۲ در تاریخ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۹
نظرات: ۰
مجموع ۹۱ پست فعال در ۱۹ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )
|
|
هرگز از ذهنِ منِ این کودکِ مغرور بیرونت نخواهم کرد تو _ ای _ کفشِ سرآسیمه .... ( میانِ کشتزارِ خاطراتِ دورِ تنهایی ____________________________
|
|
جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶ ۰۳:۳۷
نظرات: ۲۱
|
|
* (خانوادهای که قربانی گوشبرها شدند:)_ گوشه ای از جنایاتِ گروهِ فرسان، موسوم به گوش بُرها_ ۱۳۶۳_۱۳۶۷ پیرمرد، کارش بهیاری و رسیدگی به دوا و درمان روستاهای اطراف دهلران بود؛
|
|
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ۰۴:۰۳
نظرات: ۴
|
|
" آبادیِ فراموش شده ام،بیشه دراز" سالهاست که از روستایِ نیاکانم کوچیده ام،ولی هنوز روح و دل و هوش من آنجاست.ظهر است بنا به ماموریت اداری ام سری هم آنجا میزنم و وارد آبادی ام میشوم،جز چند کودک که
|
|
شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۳:۲۰
نظرات: ۷
|
|
شعر معروف «روباه و زاغ» کتاب درسی دوران مدرسه واقعاً سرودهی چه کسی است؟ تصویر زاغی که با یک قالب پنیر به دهان، بالای درختی نشسته و روباهی پای درخت در حال صحبت با او
|
|
جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ ۱۱:۴۱
نظرات: ۵
|
|
وقتی که ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺯﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ آبادی مان،ﻋﻮﺽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﺧﺖِ ﺧﻮﯾﺶ ﺧﺰﯾﺪﻡ..ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ مطمئن ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
|
|
دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۲۷
نظرات: ۰
مجموع ۳۲ پست فعال در ۷ صفحه |