صفحه رسمی شاعر طاهره اباذری هریس
|
طاهره اباذری هریس
|
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۷۳ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۲ آبان ۱۳۹۵ | شغل: | دانشجوی هوشبری علوم پزشکی تبریز |
محل سکونت: | تبریز_هریس |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۵۰ |
تا کنون 33 کاربر 91 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: شاعر
نویسنده
ژورنالیست
گفتی دلیل این همه شعر و غزل را هم بگو....
هر روز شعری تازه را،نذر نگاهت کرده ام!
#طاهره_اباذری_هریس |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
با عشوه و با ناز و جان دل برده از او!
سوسن که نه، ریحانه جان دل برده از او! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۷۲۱۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۶ ۲۳:۲۲
نظرات: ۳
|
|
بگذار در سکوت خودش خودکشی کند
وقتی غزل درمانِ غمِ من نمی شود!
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۷۰۰۵ در تاریخ پنجشنبه ۸ تير ۱۳۹۶ ۰۱:۰۲
نظرات: ۷
|
|
وقتِ اذانِ
مغرب و
افطار و
ربنا...
من آرزو کنم تو برآورده می شوی؟!
طاهره_اباذری_هریس
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۸۵۲ در تاریخ جمعه ۲ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۲۸
نظرات: ۳
|
|
دریایِ غم در سینه ی یک چاه می گنجد؟!
اندوهِ مولایم علی در آه می گنجد؟! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۶۰۲ در تاریخ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۰۰:۴۷
نظرات: ۸
|
|
گذشتم از بهشتی که
جهنم خون بهایش شد!
ازین دنیا گذشتم من...
شماهارا...نمیدانم!
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۶۳۰۱ در تاریخ شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۱۹
نظرات: ۴
مجموع ۳۷ پست فعال در ۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر طاهره اباذری هریس
|
|
گفتم: " شما برید، منم میام الان! " سرِ حوصله یه لیوان نسکافه از فلاسک ریختم و مانتوی سفیدمو پوشیدم و گوشیمم برداشتم و سلانه سلانه از پله ها رفتم پائین، توی پاگرد طبقه ی اول دیدمش، از ه
|
|
شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۵۸
نظرات: ۰
|
|
میگن یه چند وقتیه توو خیابون پائین خونه مون، یکی شبیه تو پرسه میزنه و سیگار میکشه نخ به نخ... میگن گردنبندشو میگیره توو مشتش و توو سکوت خیره میشه به ته سیگارای افتاده توو برف جلوی پاش... میگ
|
|
سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۱۸
نظرات: ۷
|
|
گفت: "هنوزم بهش فکر میکنی؟!" خندیدم "قیافه شم یادم نیست دیگه! یه اشتباه بود تموم شد رفت، بیخیالش!" خندید " عاشق این اراده ی محکمتم! خوش به حالت که انقد میتونی قوی باشی، من که.
|
|
يکشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۱۶:۵۱
نظرات: ۰
|
|
فراموشکار بودم... از همان اول سر تاریخ تولدها فراموشکار بودم...تاریخ تولد هیچ کس را یادم نمی ماند، حتی تولد عزیزترین هایم را و هیچ عمدی در کار نبود اما کسی باور نمی کرد! خنده دارش آنجا بود ک
|
|
پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ ۰۱:۵۲
نظرات: ۴
|
|
می دانی من زودتر از تو پیر خواهم شد همین حوالی سی سالگی باید موهای سفیدم را با رنگ موی n1 بپوشانم تار به تار دلشوره پیرشان میکند مثلا نگران سرفه های خش دارت که میشوم سف
|
|
سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ ۰۳:۴۲
نظرات: ۲
مجموع ۱۲ پست فعال در ۳ صفحه |