صفحه رسمی شاعر مونس حسینی
|
مونس حسینی
|
تاریخ تولد: | دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۴۸ |
برج تولد: | |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۴۲۸ |
تا کنون 38 کاربر 93 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۳۰۳۴۹ در تاریخ جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ ۲۰:۲۱
نظرات: ۱۶
ثبت شده با شماره ۳۰۲۷۷ در تاریخ سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ۱۹:۵۸
نظرات: ۱۷
|
|
یه روزی روزگاری ، مامان تو نی نی بود ...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۰۱۶۱ در تاریخ شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ ۰۱:۱۶
نظرات: ۱۱
|
|
او را رو به قبله کردند.
به آرامی حروفی را به هم چسبا ند وپرسید: دوستم داری ؟
...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۰۰۷۸ در تاریخ سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۶
نظرات: ۲۴
|
|
عجب آدم بی ذوقی!
دوستت دارم اما ..... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۲۹۸۹۱ در تاریخ چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۴۰
نظرات: ۱۴
مجموع ۱۵ پست فعال در ۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر مونس حسینی
|
|
در حین توپ بازی داستانچه ای در ذهنم شکل گرفت. فوری داستان را از ذهنم بیرون کشیدم و روی دفترم ريختم . تا نقطه پایانی را گذاشتم ، مادر عزیزتر از جانم وارد اطاق شد و گفت : &nbs
|
|
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۰۲:۳۸
نظرات: ۴
|
|
کتابی از داخل کارتن کتابهایم برداشتم. هر شب قبل ازخواب برای یکی از نوه هایم کتاب می خواندم. امشب من بودم، کتاب ها بودند ، اما نوه ای نبود تا برایش قصه بخوانم . خوابم نمی برد چون
|
|
جمعه ۲۸ شهريور ۱۳۹۳ ۰۴:۰۳
نظرات: ۱۱
|
|
خوابم نیامد . رفتم ورفتم تا به پیرزنی رسیدم . پیرزن پرسید: در تاریکی شب به دنبال چه می گردی؟ جواب دادم: به دنبال خوابم ، امشب خوابم نیامد! پیرزن گفت: برایت لالایی می خو
|
|
چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۳ ۰۱:۲۸
نظرات: ۷
|
|
پيرمرد هفتاد ساله خجالت نمی کشد از تهران به دردآباد آمده و خواستار من هفده ساله است . فکرکرده چون نامادری دارم و پدرم معتاد است دو دستی مرا به او می دهند.
|
|
شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۳
نظرات: ۳
|
|
فریاد زدم : شاخه هایم جوانه زده ! رعد غرید و صدایم درهم شکست و به گوشش نرسید. فریاد زدم : شکوفه های صورتی ، شاخه هایم را پر کرده ! باد وزید و صدایم پراکنده شد و به گوشش نرسی
|
|
پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۳ ۰۰:۳۱
نظرات: ۶