صفحه رسمی شاعر علی ناصری(عین)
|
علی ناصری(عین)
|
تاریخ تولد: | دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۴۸ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۳ | شغل: | بازنشسته نظامی |
محل سکونت: | خراسان جنوبی- فردوس |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۵۵۳۶ |
تا کنون 331 کاربر 1246 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
من و قلم ،راه شب ،وقت سحر
در امتدادقیام روح الله
به یادکرد سالهای دفاع؛مردان مقاومت
رهبران کوچک ؛ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۴۷۶ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۴
|
|
تا سحردر بارش یک ریز دردم
شمع شب درچشم بارانم غزل ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۴۲۷۳ در تاریخ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ ۰۵:۳۱
نظرات: ۴۰
|
|
وقتی که با چشم مرا احاطه می کنی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۳۹۰۴ در تاریخ پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۲ ۰۱:۳۰
نظرات: ۴۹
|
|
آتش شب به خانه هابه رنگها وسایه ها
به سختی امیدمان صبح سفرنمی کند
عین ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۲۷۹۹ در تاریخ يکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۲۷
نظرات: ۴۴
|
|
کوچه در حجم صدای شهدا بیداراست ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۳۵۵۰ در تاریخ شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۲۹
نظرات: ۱۴
مجموع ۱۲۱ پست فعال در ۲۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی ناصری(عین)
|
|
درد مشترک این مردم دوری از شهر ودیار وکوچ به سرزمین دور تا اینکه به توانند روزی پولی جمع کنند وسرمایه ای بدست آورند تا راحت تر شکم زن وفرزندشان را سیر نمایند وبه همین خاطر هم بود که اکثر آن
|
|
يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۰۳
نظرات: ۸
|
|
آن روزها بچه ها مثال حالانبودند وشیطنت های عجیبی داشتند به یاد دارم با بچه که بازی می کردیم بعضی بچه ها چاله ای در زمین حفر می کردند ومقداری آب درون آن می رختند وبا خاکهای وآب های درون چال
|
|
پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۴۹
نظرات: ۴
|
|
..............خیابان جمشید منتهی می شود به فاضلاب شهری که معروف به خندق بلا بودکانالی به عمق 3 متر وعرض 2متر وهر چند وقتی جنازه ای داخل آن پیدا می شد خلاصه بچه های محله از آن می ترسیدند وکنار ای
|
|
يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۹
نظرات: ۲
|
|
در دو قسمت قبل با عزیمت به تهران ووضعیت وساختار اجنماعی محله ای که با ید در آن زندگی مکردیم آشنا شدید در ادامه............. بابا جان بلاخره پس ازامتحانات پایان ترم در همان خیابان
|
|
جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۱۵
نظرات: ۱
|
|
قسمت دوم: از کوچه هشت متر جمشید هرچه بگویم کم است.این کوچه محل تجمع هفتاد دو ملت بود مشت سیف الله مردم میان سال باقدی بلند که یک کامیون داشت وهشت سر عائله وترک زبان بود آقارضا حسنی با چاهر
|
|
چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۳۸
نظرات: ۱
مجموع ۱۷ پست فعال در ۴ صفحه |