صفحه رسمی شاعر عسل ناظمی
|
عسل ناظمی
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۶۴ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | دوشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۱ | شغل: | روانسنج |
محل سکونت: | تورنتو کانادا |
علاقه مندی ها: | روانسنجی. روانشناسی. ورزش. مسافرت. طبیعت. شعر. موسیقی. ترانه. کتاب. جدول کلمات و... |
امتیاز : | ۱۴۲ |
تا کنون 84 کاربر 242 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
از آسمان اشک روان است
در دل ها عشق بی نشان است
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۴۸۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۳ ۱۲:۴۲
نظرات: ۱۳
|
|
من به غارتگری چشم تو عادت دارم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۵۶۸ در تاریخ يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۲۳
نظرات: ۲۳
|
|
باید سهم خود را از این دنیا می گرفتم
سهم من فقط یک بوسه بود ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۴۷۲ در تاریخ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۹
نظرات: ۱۳
|
|
زینبا نینوا رفتی که داغ برادر بینی
با دو چشمت تن صد پاره اکبر بینی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۳۵۸ در تاریخ يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۴
نظرات: ۳۵
|
|
یاحسین، ای هادی فُلک نجات شیعیان
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۲۲۵۷ در تاریخ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۴
نظرات: ۱۳
مجموع ۲۳ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر عسل ناظمی
|
|
استاد امیرهوشنگ ابتهاج نزدیک یکماهه از بین ما رفتند. استادی که بیش از دو دهه زندگی در غربت را تجربه کرد. ۳۵ روز قبل آن بعلت بیماری در بیمارستان بستری شد. کمتر دوستی( که در این حدود ۱ ماه برایش شع
|
|
چهارشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۱ ۰۲:۵۳
نظرات: ۱۴
|
|
آمده بود کنار خیابان می گفت من هر روز تعطیلی میایم کارناوالها و دسته های موسیقی را تماشا می کنم و لذت می برم. در این چند هفته گروههای شادی و رقص زیادی دیدم. از ال جی ال بی ها تا رقاصان سالسا و جشن ها
|
|
شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۵۴
نظرات: ۰
|
|
مدتی بود که تو صفحه من لایک می کرد و نظر می نوشت. منم صفحه اش را فالو کرده بودم و پستهایش را لایک می کردم. چندی بعد در مورد مشکلات زندگی و ازدواج و مهاجرت و ف
|
|
چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۰۹
نظرات: ۰
|
|
اما نمی خواستم طوری رفتار کنم که بقیه پرسنل و از جمله خانمکارلا هم متوجه بشه! یه لیوان آب برای خودم ریختم و کمی از اون را خوردم و گفتم موسیو ژوزف دو کاندری گانه. بهتره از دفتر من برو
|
|
دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۰۲
نظرات: ۳
|
|
ژوزف! که خودش را کنترل کرد و معذرت خواست. تعجب می کردم ژوزف ۵۰ هزار دلار داشته بود!! دور بعدی را رو ۱۰۰ تا بستند. گفتم ژوزف مطمئنی؟ گفت این پیرمرد هالوتر این حرفهاس
|
|
يکشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۳۸
نظرات: ۲
مجموع ۱۲ پست فعال در ۳ صفحه |