دوشنبه ۳ دی
شعرها و دلنوشته های کوتاه من شعری از حسین اسکندری
از دفتر ماه من نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۹ شماره ثبت ۹۹۵۷۵
بازدید : ۱۹۹ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب حسین اسکندری
|
شعر شماره1
کوچه ها را قدم می زدم در نبود تو،ولی با فکر تو
کافه ها را مهمان می شدم در نبود تو،ولی در خیال تو
قطارها را مسافر می شدم در نبود تو،ولی در انتظار تو
در زیر باران آواز می خواندم در نبود تو،ولی در رویای تو
من را تصور میکردم در کناد تو،ولی در نبود تو
از آن شب که نیامدی
کوچه ها در فکر تو تاریک شدند
کافه ها در خیال تو ورشکست شدند
قطارها در انتظار تو دگر سوت نکشیدند
باران در رویای تو هیچوقت نبارید
و من با تو هرگز ما نشد.
شعر شماره2
کیست که بداند مهمان خواب های من کیست؟
کیست که بداند تعبیر خواب های من چیست؟
یوزارسیف دنیای ما کیست
در کدام سلول زندانی شده
آزادش کنید
تا خواب های مرا تعبیر کند
فراوانی برای شما،قحطی برای من
فقط لیلی باشد در کنار من
شعر شماره3
می خواهم قلمم را بگیرم و بنویسم که دوستش دارم،
اما می ترسم،
می ترسم از اینکه باز عشق مرا نبیند و در را محکم به صورتم ببند،و خداحافظی هم نکند!
هر کس در آن منزل است،سلام مرا به او برساند و بگوید ، آن عاشق دل شکسته هنوز رفتنت را باور ندارد و منتظر است که برگردی!
به راستی چه می شود برگردی و غم را از این دل بیرون کنی و با آمدنت بهار را بیاوری و زمستان سرد دلم را به پایان برسانی!
این قلم هنوز جوهر دارد و می نویسد؛من خوشحالی تو را می خواهم،حتی اگر من جزئی از خوشحالی ات نباشم!
،
برگرد که می خواهم در مکتب عاشقی ثروتمندترین مرد دنیا باشم!
برگرد عزیزم....
شعر شماره4
گونه هایم از بس منتظر لمس لبان تو بودند
به بیابانی خشک تبدیل شده
حال پس از رفتن تو
باران چشم هایم
صورت خشکم را تر کرده است
به انتظار لب های دیگر
این انصاف است؟
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم از نگاه زیبای شما | |
|
مرررسی از نگاه دقیقتان🌺🌺🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.