سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        تابلو ازادی

        شعری از

        مهرسادات عظیمی(مهر)

        از دفتر شبنمی روی پرهای دلم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۱ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۹۹۲۴
          بازدید : ۹۵۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرسادات عظیمی(مهر)
        آخرین اشعار ناب مهرسادات عظیمی(مهر)

        روز در خاطره شب جاریست
        در نگاهم هوس بیداریس
        دوست بیگانه شده بامنو،،اه
        دل او بافته ی بیزاست
        باز شب خاطره ها
        برده مهتاب مرا
        در دل حوض خیال...ماهی وسوسه ها
        می خورد خواب مرا
        رو.هایی بودند...سرخ و تفتیده وداغ
        منو تو ما بودیم
        جوی بوذیم در بستر رود
        فکر دریا بودیم
        روزهایی بودند
        سرخ سرخ خونین فام
        افتابش می مرد....در غروبی ارام
        روزهایی بودند...پرز خون وفریاد
        جای هر پنجه مشت،،،
        فکرمان ازادی....دارهامان بر پشت
        دستهامان در هم
        منو تو ما شده بود
        هیبتی داشت که دیو...سخت تنها شده بود
        روزهایی بودند بود
        لنگ لنگان مجروح
        با هم از دالانها می رفتیما
        تشنه ام بود اگر
        در بلوری از اشک....اب میدادی مرا
        گر من اویخته بودم از دار
        خواب را نقاشی می کردی....قاب میدادی مرا
        هدیه ام میدادی تسبیحی...دانه هایش تکبیر
        پایمان در یک بند.....حلقه هایش زنجیر
        روز هایی بودند...سر هر دیوار گر خاریبود
        می کندی
        جاش یک شاخه گل میدادی
        گل زندانی هر گلدان را...قصه باغچه می خواندیمش
        و برای باغچه ...قصه باغ
        وبرای باغ ...حماسه دشت وجنگل
        رو.هایی بودند
        گرچه خونین وغم انگیز ولی....
        راهمان یکسان بوده
        قلبهامان بهم امیخته بود
        مرگمان اسان بود
        روزهایی بودند
        وقت جاری شدن سیل میان بازار...یا خیابان ...یا کوی
        منو تو با عکسی از زیتون...
        دسته ای از لاله...لاله اتشگون
        قابی از تصویر روح الله
        سبدی از تکبیر...
        می پریدیم درون سیلاب
        غرق می گشتیم در فریادی....
         
        مرگ یا ازادی....
        اه اما اکنون...
        جای گل زهر گلی رویید روی دیوار
        نور راظلمت کشت....در شب زنگی زشت
        دوستی تفرقه شد...تخم ان دشمن کشت
        اه....اما اکنون
        بعد ازان نقاشی
        حال ازادی یک تصویر است
        بین قاب منو تو...
        تفرقه...موریانه است بروی تصویر
        می خورد تابلو ازادی
         
        اه باید مابود.....مور را باید کشت
         
         
         
         
         
         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3