درست شد

سلام

و

از دیروز چندین بار خواندم اش و باز جاذبه ای دیگر مرا به سوی اش کشانده است ؛
این میزان از ترکیب شدگی با طبیعت و به کار بردن چهره های متفاوتی از او در یک شعر بی گمان قابل تقدیر است ، از آتشفشان گرفته تا اول باران ‌که در چنین هنگامه ای تنها به کار بردن عناصر طبیعی اهمیت ندارد بلکه مهم نحوه ی برقراری ارتباط مابین احساس مجرد و انتزاعی ست با جلوه ی عینی ذکر شده از طبیعت که بر اساس شرایط می‌تواند به صورت تشبیه ، استعاره ، مراعات نظیر و ... اتفاق بیفتد ولی شرط مشترک همه ی آن ها برقراری صحیح ارتباط است به گونه ای که ضعف تألیف در میان نیاید و مخاطب به درستی همه ی جهات را درک کند و آن چه که از جهان عینیت برای توصیف عنصر ذهنی انتخاب شدن است ، بتواند این کار را به درستی انجام دهد ؛
پروانه بود و کفتر و سنجاقک و نسیم
هر جا که شعر ، چشمه ی جوشان درست شد
علی القاعده شعر را همواره به چشمه ای جوشان مانند کرده اند ولی در این بیت شاعر از دیگر قرینه های وجود چشمه های طبیعی که جمع شدن انواع جانداران در اطراف آن است و نسیم خنکی که در گرداگردش می وزد سود جسته است و آرایه های ادبی را در استعاره ای دلکش به این جانداران زیبا مانند کرده است .
این اتفاق در دیگر ابیات نیز به کمی شدت و ضعف روی داده است و شاعر با سزاوار ی از پس آن چه که اراده نموده است ، بر آمده و این بی تردید دلیلی روشن است بر توانایی های ذهنی و قلمی او .
در این میان شاعر علاوه بر انتخاب زبانی درست و فخیم برای نوشتن که درخور چنین غزلی و حریم آن باشد ، در استفاده از مواردی که شعریت کمتری دارند تردید نمی کند ولی به قدری به جا این کار را انجام می دهد که گویی آن ها نیز برای شعر آفریده شده اند ؛
آتشفشان دائمی عشق را بگو
در دشت شعبه ای از آن درست شد ...
و
نیز آن که علاوه بر همه ی این ها شاعر گوشه ی چشمی نیز به آموخته های فلسفی خود دارد و در تشریح غزل یکی از مهمترین این آموخته ها را به زبان می آورد ؛
واجب شد عاشقانه ترین ها ، غزل شوند
واجب ترینِ عرصه ی امکان درست شد ...

همچون تمامی اشعار جناب رضاپور ، بی تعارف و تعریف این شعر نیز به گونه ای سزاوار اتفاق افتاده است و علاوه بر سایر قوالب ، قدرت او را در غزل نیز نمایان کرده است اگر چه پیش از این ها مسبوق به سابقه بوده است و امید که این روند فرخنده ، فارغ از بحث قالب ها و حصار کشی های بی فایده و صد البته مضرّ ، به پیش برود و همواره شاهد چهره بر گشادن شاهدانی این چنین در این محفل باشیم و بی تردید ما نیز قدر شعر و شاعر را به عنوان مخاطب بدانیم و بشناسیم .