يکشنبه ۲ دی
خورشید اندیشه شعری از محسن نظرپور
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹ ۲۰:۱۱ شماره ثبت ۹۷۸
بازدید : ۹۰۸ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب محسن نظرپور
|
خورشید اندیشه
بر روی صلیب مرگ خشکیده اوج اروتیک ِ مرد مصلوبش با سینه ای پر زآه ِ آزادی با میخ همی به جهل خود کوبش
در گوشه ای از شب بدون صبح
خون می چکد از پاکی دامن ها
آن پرده عفتت شده پاره
از جهل به سینه می زنن زن ها
در آن طرف شب پر از ظلمت
بر منبر خون قصه ها گویند
از هستی ِلایزال بی مانند
در جام بلا نقش خدا جویند
آه از این شب پر از کینه
بر واژه صبح چیره گشت است او
سرمای دی است و یخ زده گلها
آن ماه و ستاره ها بگو پس کو؟
ای نور درخشنده ی امیدم
برخیز و بتاب بر سیاهی ها
یک لحظه درنگ مکن بر این قصه
تا بشکند این جام ِ تباهی ها
آری من و تو مثل خورشیدیم
دست من و توست نور آگاهی
برخیز و بپاش نور را بر شب
این جمله بدان که اول راهی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.