درودو سپاس بزرگوار حالا که قرار بر رفتن است و احتمالا اگر اقدامی
صورت ندهند و بی اعتناعی کنند که من نیز خواهم رفت چون این اتفاق
در پست من رخ داده است و به خود من نیز اهانتی رواداشته شده است
اجازه دهید این غزل هم به یادگار نماند و تا کلیف روشن نشود سروده
ویا نقدی به سایت نخواهم داد
تقدیمتان باد
برخیزو بیا رفعِ خماری بکنیم
درفصل بهار، میگساری بکنیم
حالا که زمانه روزما کرده سیاه
لب سرخ ودوگونه گل اناری بکنیم
درساحل عشق، دل به دریا بزنیم
لب بهانه کرده روزه خواری بکنیم
تا عاشقی ما نشود فاش کسی
ابهام گرانه رازداری بکنیم
ایهام اگر باور دیگر دارد
رویِ استعاره پا فشاری بکنیم
گیسوی غزلبانوی خود شانه زنیم
با رنگِ لبش چهره نگاری بکنیم
گر دشمن ما قرارمان بر هم زد
چاره ای برای بی قراری بکنیم
تاعاشق و معشوق حقوقش محفوظ
شایسته همیشه جان نثاری بکنیم
فحوای غزل برای ما روشن کرد
با غنچه ی لب، اضافه کاری بکنیم
با وضوتر ازلحظه ی معراج سبو
دست درگیسوی افشانِ نگاری بکنیم
از نیروی جمعی همه کردیم دریغ
شایسته بجای ناله، کاری بکنیم
با ارادت و آرزوی بهترین ها برای آن عزیز
غزل غزل سروده ام به عشق بی بهای تو
عالی