يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
آخرین اشعار ناب فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
|
(ما مرده تو زنده)
سردی مزاجت را علاج ، با برپایی بساط دارچین می کنی
حیف این خاک زر نیست !صرف حاصلخیزی درخت کین می کنی ؟
صاحب اعجاز سربی! چون تو که ناراحتان را تواند چنین راحت کند
بهزیستی، بهمرگی،بهینه آرامش ابدی با روحمان عجین می کنی
با دشمن مدارا نمی کنی آرامش دوگیتی را،محترم جانم نکن
قابلت را هم نداشت ، آن دل قلوه که در خفارد وبدل با آن با این می کنی
میل ات به آفرینشی نیست، حرمتدار آفریدگارش، آن یگانه
آنکه خالق داد جان و گفت آفرین ،تو با مرگ نفرین می کنی؟
هزاران غده ی بدخیم نفاق خود بر تن و جان و جامعه کاشتی
تو نخواه باور کنم پروا از سرباز کردن دملهای چرکین می کنی؟
درمرز بی مرز خود و خدا مفتولهای رنج و جور در هم تنیده ایم
شخم فنا بر جان و تخم عقده درخلا ،بی بر میپیچی و خارآجین می کنی
انقلاب زمستانی بیار اعتدال بهاری ببر!،سر گل بار بهانه بود
قاصرم ! هیچ نیاندیشیدم چرا زمستان را بهار آذین می کنی؟
گمان،گردی خلاف شاه،ای پادشاه،اما شدی بلاگردان و پان شاه؟
به جفنگم خرده مگیر تا وقتی خود چون چغندر عقلم شیرین می کنی
گر بر سری ازتو افسری بود با باتوم و تفنگ مرصع بشد
با چنین تاجی حتمااز ذره ی عقلم انتظار گوهر و نگین می کنی ؟
باغی که گفتیمت آباد گل به کام هیچ زنبور ساده ای نکرد
گل به سر ،زنبورگرسنه جز نیش دارد ؟ طلب انگبین می کنی ؟
آبرویی نمانده برکویر سبز و بنفش بدرنگ و حنای بی رنگ شده
هرچندآبرو را پیش خرید ازوعده به آز و اشک و عرق جبین می کنی
تو که از تجمل و فخر فروشی و جان همیشه بیزار بودی چرا
خوراک فریب گاو همسایه را از لای محنت مسکینان وجین می کنی
سرمایه ات ستم بود ،بر سر جانی که از بی گناهان مایه بگذاشتی
با سود حرام قمار مال غیر، در بازار جهان بیا و ببین می کنی ؟
کم فروشی نکردی در دین،چوب حراج زدی بر بساط دین داریم
بازارت بوده که تن ایمان ساده ام دامن چیندار رنگین می کنی
جان شیرین بس داده ایم برکودک خونخوار جنگ تا بخفت
داغ بشرتازه اما بی اعتنا بیدارش ازخواب و خشمگین می کنی
از تدبیر باد هوسهایت ، شقایق های پاک هنوز تاوان می دهند
از نهنج نام نیکشان با تیغ تدبیر هم افیون تریاک دست چین می کنی؟
می شنود گوش تو هم ، گویند عدالت رویایی بیش نیست
بهر رویاخاموشی دادی،دعوت اجباری به خواب سنگین می کنی؟
باز باید بر کلام او که گفت عدالت رویاست بی امان بوسه زد
تا تو تشنج از عدالت چون وقت دیدن کابوس سهمگین می کنی
کاش می شد بدانم چه کم گذاشتیم چه پدر کشته گی داشتیم
هیزم تری دادم؟دشمنی دور خوان خدابا ما و سرزمین می کنی
کاش بودم دایه ات می گفتم قصه ات را با فعل ماضی بعید بعید
یکی بود چنان کرده بود و رفت ،جای می آیی و چنین می کنی
افسوس که تو با صد افسانه ی عبرت از بر، خود را خوابانده ای
بگو چه با وز وز مگسهای دور این حجم از سرگین می کنی
در محضر خدا معصیت !خاکم بر دهان ادب هم رفت دیگر از کفم
ما مرده تو زنده، چه با این ماسیده لکه های ننگین می کنی
|
|
نقدها و نظرات
|
درود همیشه خوش می آیید بزرگوار جناب استکی .واقعا ببخشید من فکر نمی کردم اینقدر طولانی باشه الان دیدم .نمی دونم چرا اینجوری شد می خواندم اینقدر طولانی به چشم نمی آمد | |
|
خوش آمدید خوش خواندید خانم الهه احساس ارادتمندیم | |
|
خوش آمدید ممنونم از نظرتون و همچنین بیشتر از شعرهای پر مغزتوت | |
|
ممنونم آمین بزرگوارید | |
|
ممنونم سرکار خانم جلیلی بزرگوار قلب من گلدان خوش اقبال این گلهای خوش نظر | |
|
ممنونم گلستان وجودتون پر طراوت و پر امید | |
|
جناب قنبر پور گرامی و فروتن از اینکه از وقت ارزشمندتون گذشت می کنید و علاوه بر خواندن چرت و پرتهای ناخواسته طولانی من نظر هم می نویسید خیلی ممنونم .ولی هر زمان به این فکر می کنم که وقت و نگاهی که عادلانه بود صرف مرئی کردن اون شعرهای زیبا بشه پای نوشته من اسراف شده عذاب وجدان می گیرم و برای ارسال نوشته هام بی رغبت تر و وسواسی تر همین نگاه سطحیتون هم غنیمته .روی چشم امید و تلاش می گذارم .خدا بده برکت این نوشته به درخواست یکی از شاعران سایت به نیتی عمومی نوشته شده که به دلیل اطمینان به بی کیفیتی و...صلاح ندیدم نامشون رو ببرم | |
|
درود بر سرکار خانم مصلح عزیز | |
|
خوش آمدید جناب دزفولی عزیز و بزرگوار ممنون از دعای خیرتوندر غیاب بداهه های زیباتون | |
|
اختیار دارید بانو رحیمی عزیز عمق در ایجاز نظر و شعرهای مهر گستر شماست
| |
|
ممنون جناب ابراهیمیان .شاکرم | |
|
درود بر سرکار خانم بانو مهتدی مهربان از اونجا که مخطب نوشتم رو همه مردم می شناشند که شامل شما هم می شود از روی شعر مزرعه تون می گم اینکه شما شاعر متفکر هم حتی مخاطب من رو نشناختید یعنی من موفق نبودم😔 ☺منت بار شعرهای زیباتون و نگاه و نظرتون هستم فریب دزد وطن اینست ما بخوابیم که او بیدار است | |
|
ممنونم | |
|
سلام و درود به شما شاعر واقعی .مچکرم جناب تختی | |
|
سلام و درود .هزار باره خوش آمدی به کام اونکه خدا بهش کلام شیرین داده چه چیزی تلخ میاد .مچکرم | |
|
سلام بر شمایی دوباره . همین یک نظر شما با فاصله 100سال نوری زیباتر از نوشته من هست خدایی .خدا رو شکر یک تن بار کلمه تو این صفحه خالی کردم ولی چیزی که خریدار داشت همین نظرهای زیباست مچکرم صفحه رو پر بارکردین | |
|
درود به بانو قارقلی بااون چارپاره دیوانه کننده از هر ذره وجودتون یک دریا هنر می باره | |
|
درود به شما ممنونم همیشه لطف دارین اختیار دارید شما اهل مکاشفه اید سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق/آنکه قدر نفس باد یمانی دانست | |
|
ممنونم ار دعای خیرتون هر چند نظر خوش شما و دوستان خودش موفقیت هست ولی باز آمین .درود بر شما جناب ملکی الف شاعر غزل های دل انگیز عاشقانه | |
|
سلام بر شما زحمت اصلی رو شما کشبدید و اغماض گرانه خواندید این مرقومه رو . شاید هر چیزی رو بشه دیر یا زود به تنهایی پیش برد ولی این قبیل مسایل در نبود وفاق مساوی موفق نبودن است . و فقد یک سرگرمی | |
|
سلام به بانوی مهربان .ممنون از همیشه دعاهای خیرتون .و از حضورتون که خیر خالص خاص هست .ارادتمندم . معمولا روزی که روح در کالبد جای می گیره ناخودگاه خوشایند نیست مگر با رخدادی دچار استحاله بشه یک رخدادی مثل تبریک و آرزوی خیر یک شاعر مهربان یعنی شما . ممنونم بابت این استحاله . | |
|
درود بر شما مهربان با احساس | |
|
درود بر جناب عطا الهی هم خوشحالم که قابل دانستید هم خجلم از میزبانی ساده ام در کسوت یک خرس گنده ،چونکه جبروت شعرای تان را دیده ام و خوان رنگین کلماتتون رو علی رغم سن کمتون هر چند خیلی از آنها برای ذهن سبک خوارم سخت هضم بود مخاطب اصلی هم ،آمین الهی گوش وجدانش بشنود اگر مشغله قدرت و زور بگذارد .وگرنه به یقین با چشم دارد می بیند حاجت به شنیدن نیست تازه فکر می کنم خودش هم شعر در مورد این چیزها می گوید اصطلاحا بی خیال مهم فهمیدن اتفاق نظر و همدلیست،که حاصل شد .
| |
|
درود بر جناب فاضل نژاد .متشکر م از حظورتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود