سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دهن لاغر من درد گرفت

        شعری از

        موسی عباسی مقدم

        از دفتر نوا ونما نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹ شماره ثبت ۹۱۴۶۸
          بازدید : ۵۵۴   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر موسی عباسی مقدم

        توکه رفتی دم منزل سر من درد گرفت
        خیس شد چشم تو چشم تر من درد گرفت
        در عروسی رگ رقاصه ی تو تیر کشید
        تن رقاصه ی بازیگر من درد گرفت
        سنگ زد شاخه به بال وپر گنجشک شما
        روی یک شاخه ی دیگر پر من درد گرفت
        توی منزل سر ظهری که غذا می پختی
        ظرف تو خورد زمین ساغر من درد گرفت
        باد یک روز سر موی تو فریاد کشید
        موی ابریشمی کافر من درد گرفت
        مسگر شهر تو دندان ظریفش لق شد
        لثه توی دهن مسگر من درد گرفت
        آنقدر شعر مرا در دهنت چرخاندی
        تاکه آخر دهن لاغر من درد گرفت
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۱۲
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        دستمریزاد
        شهادت باب الحوایج حضرت امام هادی علیه السلام و پدر اربابمان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را تسلیت عرض مینمایم خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۵
        سلام استاد استکی گرامی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۳۳
        سلام و عرض ادب
        به شخصه معتقدم غزل هم مثل برخی لباسها هیچوقت از مد نمیافتد و همواره میتوان از دفاتر شعرای معاصر و آینده غزلهای ناب خواند ، در این دوره هم غزلسرایان خوش قلم کم نیستند مانند بانو نسرین حسینی ، جناب غلامحسین جمعی ، جناب ابراهیم هداوند ، جناب وحید سلیمی بنی ، جناب زارع ، خانم محبوبه امیری ( اگر بخواهم همه را نام ببرم سر از عیوق برمیاورند ) ... اما آنچه که امثال حافظ و سعدی و مولوی را در عهد قدیم و امثال مرحوم شهریار ، حسین منزوی ، مرحوم معینی کرمانشاهی و فاضل نظری و همینطور مرحوم نجمه زارع را در زمانه ی اخیر مطرح کرد ، رعایت پارامترهایی بود که شرح مبسوط انها در این مقال نمیگنجد . اما یکی از انها حفظ موازنه ی معنا در دو مصرع هر بیت است که اتفاقا دیروز دوست نازنینم سلمان مولایی باب این بحث را باز نمود و انگیزه ای شد که حقیر دنباله ی مبحث را در همان صفحه ی سعید صادقی عزیز گرفتم تا به اینجا رسیدم و متوجه شدم شاعر محترم این صفحه یعنی جناب آقای عباسی مقدم ، اصل نامبرده را به لطافتی شاعرانه مرعی شده و حق مطلب را ادا نموده اند .
        برای روشنتر شدن کلام ضمن کسب اجازه از اساتید عزیز سایت ناب به بررسی ابیاتی از غزل فوق میپردازم :

        توکه رفتی دم منزل ، سر من درد گرفت
        خیس شد چشم تو چشم تر من درد گرفت
        در عروسی رگ رقاصه ی تو تیر کشید
        تن رقاصه ی بازیگر من درد گرفت

        پس از خواندن مطلع دو توقع در خواننده ایجاد میشود ، یکی اثبات ادعای یگانگی عاشق و معشوق که شاعر به خوبی و با ذکر جزییات آنرا پی گرفته و به جا میاورد . ( دومی را در وقت مقتضی عرض خواهم کرد ) شاعر در تمام ابیات این سروده اتحاد مصاریع را رعایت نموده . در بیت دوم تن و رگ به موازات هم امده اند و در سوی دیگر معنای مورد نظر شاعر با رقاصه و بازیگر صادر شده است


        سنگ زد شاخه به بال وپر گنجشک شما
        روی یک شاخه ی دیگر پر من درد گرفت

        در اینجا هم مصرع دوم مکمل مصرع اول است . البته بعلت سادگی زبان شعر نیازی به تشریح مفهوم نمیبینم


        توی منزل سر ظهری که غذا می پختی
        ظرف تو خورد زمین ساغر من درد گرفت

        ظرف و غذا که در عرف غالب اموراتی زنانه هستند با ساغر که دستکم در اینجا حکمی مردانه دارد ، موازنه ی مورد نظر را ایجاد کرده است . و انتظار مخاطب که ذکر آن درین جستار امد ، برآورده شده . یعنی همان اتحاد روحی که اگر معشوق ظرف غذایش بشکند ، درین سوی ماجرا فیزیک کوانتوم رخ نموده و ساغر هم از دست عاشق سینه چاک کدبانو میافتد .

        باد یک روز سر موی تو فریاد کشید
        موی ابریشمی کافر من درد گرفت

        در اینجا بخاطر تشخیص بکار رفته ( فریاد کشیدن باد ) و کنایه ی ابریشمی کافر ، شعریت اثر دو چندان شده و البته شعر در همان ریل اثبات ادعای یگانگی عاشق و معشوق حرکت میکند و همان مکمل بودن مصرع دوم که از شاخصه های یک غزل خوب است رعایت شده ... کافر چندین معنی دارد از کشاورز گرفته تا منکر دین و رنگ شبق و ... که بنظرم میتوان برای مصرع دوم به ذائقه ی مخاطب متوسل شد و از شاعر منظور اصلی را نپرسید . تا کار و لذت کشف معنی عمومی شود .

        مسگر شهر تو دندان ظریفش لق شد
        لثه توی دهن مسگر من درد گرفت


        گمان کنم اگر باز بحث موازنه ی معنای دو مصرع را پیش بکشم بحث را لوث نموده و حوصله ی دوستان را سر میبرم . اما انچه درین بیت زیبا مرا مجاب به تحسین نمود ، کاربرد کنایی مسگر در مصرع دوم بیت است که از مسگر مصرع اول که در معنی رایج آن بکار رفته ، مستقل است .. مسگر سر و صدا دارد و قیل و قال و بانگش گوشخراش و صد البته بی محتواست و اینکه شاعر دهان خود را مسگر معرفی کرده قطعا نوعی فروتنی و چاکرمآبی شاعرانه و عاشقانه است که از قدیم در محاورات میان عاشق و معشوق متداول بوده است :

        " هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
        ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست ...



        ....

        اما ذکر چند نکته :
        انتظار دوم مخاطب که با خواندن مطلع این سروده شکل میگیرد ، شرح هجران و سوز حاصل از آنست چون شعر با رفتن " او " آغاز شده است . اما شاعر این انتظار دوم را پاسخ نمیدهد و برآورده نمیکند . و هرچند محتوای شعر لطیف و تا حدودی طناز است اما شاعر بهرحال از مطلع خود عدول نموده است .

        نکته ی دوم : مانا غزلسرا نیست ، اینکه پای غزل دوستان نقد مینویسد تعبیر آن محال عتیق است که عرصه ی سیمرغ را جولانگه مگس نمیدانستند . بنابراین اساتید فن ، قطعا اشتباهات این مگس را کریمانه خواهند بخشید .

        و سوم : به آنه ی مهربان قول داده بودم که به شعرشان برگردم اما سر از این حریم لطیف دراوردم که جدای از سعادت حاصله ، مرا به این ظریف رساند که فقط در سرودن نیست که از این دیوانه سلب اختیار میشود ، بلکه در نوشتن نیز همای بیخودی ام در طیران است . پس عفو این حقیر که جبر قلمش دهنه بر خنگ اختیارش زده ، اگر واجب نباشد ، باری در استحابت آن تردیدی نیست



        یاعلی
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۴۵
        سلام و عرض ادب و احترام و درودها
        خدمت استاد عزیز مانای بزرگواری

        بعد از پالایش دیروز شعر بنده
        نگاه به شعر جناب عباسی مقدم
        که به درستی مراعات کرده بودند
        قرینه های لفظی و معنوی رو
        کاملا استفاده کردم از نقد زیبای
        شما. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۰۶
        درود استاد مهربانم خندانک
        ارسال پاسخ
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۲
        سلام مهرداد عزیز متشکرم نقد زیبایی بود استفاده بردم مانا باشید ومانا بمانید به مهر دست شما درد نکند بسیار سپاسگذار زمات بی بدیل شما هستم بنده را شرمنده فرمودیدسلامت وپایدار باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایرج محرم پور(صوفی خموش )
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۲۳
        درودها....قلمتان مانا خندانک
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۵
        سلام صوفی عزیز ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
        سنگ زد شاخه به بال وپر گنجشک شما
        روی یک شاخه ی دیگر پر من درد گرفت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بیکران محضرتان استاد گرامی
        سپاس بسیار برای این سروده ی نغز که مهمانمان نمودید.
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۵
        سلام سینای گرامی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۴۶
        سلام و عرض ادب و احترام
        جناب عباسی مقدم عزیز
        به شخصه استفاده کردم
        از شعر زیبایتان خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۲
        سلام بیدل عزیز ممنونم قابل نداشت بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۱۴
        سلام و درود
        بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
        سلام استد انصاری گرامی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۲۸
        درود برشما جناب مقدم🌺
        غزلی لطیف و دلنشین بود🌺🌺
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
        سلام کاسیانی گرامی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۰۲:۰۸
        درود برشما بزرگوار خندانک
        زیبا و شیرین بود
        سپاس
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
        سلام نیکوفر عزیز متشکرم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی جهانیان
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        عالی بود
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۳۹
        سلام بزرگوار ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۲۷
        سلام وارادت شاعر گرامی
        درود بر شما
        🌺🌷🌹
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۳۹
        سلام بانو خدابنده ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        کیمیا طولابی
        سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۲۷
        موفق باشید
         موسی عباسی مقدم
        موسی عباسی مقدم
        سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۲۱
        سلام طولابی گرامی ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8