جمعه ۹ آذر
وجدان شعری از حمید غرب
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۴ شماره ثبت ۹۱۲۸۱
بازدید : ۳۶۰ | نظرات : ۴
|
|
گفتمت پیدا و پنهان یار من
|
|
کی بگیری درسی از گفتار من
|
من همه آئینة روی توام
|
|
توشه کن یک ذره از خروار من
|
مانعم بر آنچه نازیبد تو را
|
|
تکیه کن بر شانة دیوار من
|
قهر گیری بر من از بنموده ام
|
|
دوستی آید پس از پیکار من
|
تلخ در کامت نشیند گفته ام
|
|
این ز خود بین ، نی بدی از کار من
|
مرغک اندیشه را آزاد کن
|
|
تا بیندوزی زر از انبار من
|
چشم بر نادیده ها بگشوده دار
|
|
تا شوی همسنگر بیدار من
|
زورق جان در تلاطم وامنه
|
|
بسپرش بر دست سکاندار من
|
خاطرت از کینه ها محفوظ دار
|
|
دوستی می بارد از افکار من
|
این همان ناخفتة وجدان توست
|
|
کو زبان بگشوده از پندار من
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود