دل داده چنین با تو ، در خواب نمی مانَد ،
در مسلخِ چشمانت ، این باب نمی مانَد .
ای چشمِ تو مهتابم ، اشفته شد این خوابم ،
گفتی که چنین امشب ، مهتاب نمی ماند .
.................................
دل را همه اتشها ، تنها زِ نگاهی بود ،
اسوه در این اتش ، بِشتاب نمی ماند .
وقتَ ست که باز ایی با ما تو به ناز ایی ،
این عاشقِ دلخسته ، بی تاب نمی ماند .
..................................
نیلوفرِ غمگینم ، فردای خود این بینم ،
سدها همه خشکیده ، مُرداب نمی ماند .
چون چشمه ی خاموشم با یادِ تو می جوشم ،
در ما نَبَری دستی ، این اب نمی ماند .
................................
من موج و تو دریایی در ساحلِ زیبایی ،
افتاده به ساحل را ، دریاب نمی ماند .
در ساحلِ تنهایی ، فریاد که می خوانَد ؟
این ناله ی خاموشم ، جز ناب نمی ماند .
...................................
تکمیل سرایش عصر امروز ،
یکشنبه ۹۹/۰۶/۲۳ ،
با تشکر از عزیزان و دلسوزان در سایت ادبی ناب .
الحق و والانصاف زیباست و بسیار خوش آهنگ باوزن دوری
( مفعولُ مفاعیلن / مفعولُ مفاعیلن ) = ( مستفعلُ مفعولن / مستفعل مفعولن )
و لی چون اجازه نقد دارم با احترام عارضم که در این بیت شما
(دل را همه اتشها ، تنها زِ نگاهی بود ،
اسوه در این اتش ، بِشتاب نمی ماند)
اولین واژه ی مصراع دومتان به نظر ( آسوده ) بوده است که یک حرف آن افتاده است
نکته ی دیگر در این مصراع
"گفتی که چنین امشب ، مهتاب نمی ماند ."
مستحضر هستتید که ( چنین) یعنی ( چون این یا مانند این ) و ( امشب یا امروز) هم به معنای ( این شب و این روز است اِم = این) پس ترکیب
(چنین امشب ) رسا نیست جون واقعا دوبار واژه این تکرا شده است
یا کلا بی خیال چنین بشوید وبفرمایید
( گفتی که ببین ، امشب مهتاب نمی تابد ) یا بفرمایید
( گفتی که چنین شامی مهتاب نمی تابد)
مجدد عرض میکنم سروده تا بسیار عالی است
با توجه به شناختی که از روحیه والایتان دارم یقین دارم عرایضم را به بزرگواریهایتان بخشیده اید
با آرزوی بهترینها برای شما