بهاره

و حال خودم بودم تا لحظه ای * تو را دیدم افتاد به دل لرزه نگاهی صدایی یا حست بمن * نمیدیدم خوشبخت ترین کس زمن به چشمان این منتظر خواب نبود * ببینم عزیزم تو را صبح زود تو هر فصل بهار بودی ای عشق من * بیا که زمستون نشه قلب پاییز من مرا عاشق کردی و وابسته ات * ببین چی شد عاشق دل بسته ات نبودی و فکر کردی بی خیال توام * گذشت و خدا روبرو کرد منو تو باهم تو را دیدم و تازه شد داغ من * میسوزم ولی سخته ساختن ناز من الهی نگهدار نمیخوام اونو * ببینم که پاییزه حال اونو بهاره،بهاری میشه لحظه ام * تو خوش باش ،صفایزه کار نگم خسته ام میدونم نمیدونی این حسمو * ببین همه میدونن این قصه مو بخندی ،میخندم و همه ارزویم * تو خوشبخت بشی ،وحید معنیشه تنها باشم