دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر جاسم ثعلبی (حسّانی)
آخرین اشعار ناب جاسم ثعلبی (حسّانی)
|
دوبیتی فاصله
در میانِ من و تو فاصله ها خیلی کمی است
مانعی هست ولی دربان آن حجم پری است
آنکه در دام و تله افتاده در مرتعِ عشق
سر به تسلیم نماید صبرِ آن بیهودگی است
***
وقتی می بینی دلت آشفته رفته در خیال
خبری هست و بیخود قلبِ خونبارت نمال
باز کن حرف و سخن با اهلِ درمان و شفاء
پاک کن آلودگیها تا بیاساید نهال
***
آسمانت ابری و در لاک خود ماندن چه سود
علتش باید بدانی درد و غمهایت چه بود
از دلت باید بپرسی تک و تنها نصفِ شب
راز دارت با قناعت راهِ حل را می گشود
***
بی قراری در دلت جایی ندارد آشکار
آه و بی تابی تو بد وعده ی قول و قرار
بشکن آن دیوارِ سنگی مانعِ دیدارِ باز
وقتی خود جرأت نداری عذرِ بیهوده نیار
***
معلوم شده دلهره افتاده به جانت
بر هم زده یک دفعه از آن روح و روانت
تو می دانی و دانسته ای درد و غمت را
دل هست پریشان و چه زیبا نگرانت
***
گر عاشقِ دیدارِ خدایت به وصالت
با راز و نیاز ای جان افزون به جمالت
دنیاست و این همسفرانِ راز هستی
همتاز بقاء بازدهِ فکر و خیالت
***
بیهوده نگو عاشقتم مثل بلوری
سُر کردی دلت خواب آور سنگ صبوری
یک بار تو را دیدم و نادیده تو رفتی
غمگین نشستی به کمین آشفته دوری
***
پیداست نگردید خزان حرف و بیانم
دریاب که من عاشقِ هر شیرین زبانم
هر جا که وفا هست صداقت به من آموخت
هر جا که خیانت علمدارِ فغانم
***
به غیر از تو حقیقت دل نبستم
شب و روزم به امیدت نشستم
نگو باید که خواب آید به چشمات
ولی بی خوابی با تو می پرستم
***
تو می دیدی که من خونبارم امشب
تو خوابیدی و من بیدارم امشب
شبت خوش باد خواب خوش ببینی
نمی دانم چرا پر بارم امشب
***
خدا من مانده ام خوابم پریده
ولی یارم به خوابِ خوش رسیده
برو جانم برو آسوده تر باش
بنازم بر دلم دردش کشیده
***
خدایا درد دل دارم فراوان
جهان با این بزرگی همچو زندان
نه چشمم خواب رفته آرمیده
نه روحم شاد دلگیر و پریشان
***
جاسم ثعلبی (حسّانی)17/05/1399
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چهار سروده آخر دوبیتی هایی بسیار زیبا هستند
"افراغ اندیشه"
نسیمی از ملودی
که اندیشه شاعر را
با زبان قلم می نوازد
عیدتان مبارک